گرهارد ریشتر، استاد بزرگ زمانه ما
ترجمه: احسان عابدی
لندن – گرهارد ریشتر ۷۹ ساله، چهره برجسته هنر معاصر در عرصه بینالمللی است. منتخب آثار او که در نمایشگاهی با عنوان "پانوراما" (Panorama) در گالری تیت مدرن به نمایش گذاشته شده، نقطه عطفی است که تا مدتها پس از پایان نمایشگاه در روز ۸ ژانویه، در خاطر میماند.
این هنرمند آلمانی که متولد درسدن در سال ۱۹۳۲ است، تنها به خاطر نقاشیهای تحسینبرانگیزش در مرحلهای که به هنر انتزاعی روی میآورد، چنین جایگاه فوقالعادهای را کسب نکرده، بلکه کار او به عنوان یک کل، سرنخی از مضامین نامتجانس و گیج کننده هنر معاصر به دست میدهد.
آثار ریشتر از همان آغاز جایگاهی مهم در قلب هنر معاصر به دست میآورد، گرچه هیچ گاه به صراحت از چنین جایگاهی صحبت نمیشود.
در حالی که فعالیت هنرمندان در سالهای آغازین قرن بیست معطوف به پیشرفت هنر بود، کسانی که پس از جنگ دوم جهانی پا به صحنه گذاشتند، بر شیوههای ادراک تمرکز داشتند. در دهه ۱۹۶۰، گرهارد ریشتر مهارت خود در عکاسی را برای خلق مفاهیم بصری در نقاشی رنگ و روغن به کار میگیرد.
"پرده ۳"، (Curtain III) کمپوزیسیون عظیمی که در ۱۹۶۵ خلق شد، تصویری از چینهای یک پرده است که حسی از وزن و آهنگ را القا میکند.
دیگر تصاویری که تاثیر عکاسی را نشان میدهند، درباره احساساتی است که به واسطه خاطرات برانگیخته شده. "بمب افکنها" (Bombers) که در سال ۱۹۶۳ خلق شده، با آن سایههای سیاه و سفید، شبیه صحنهای از یک فیلم دوران جنگ است. این نقاشی برای آن نسل از آلمانهایی که با ترس از بمباران هواپیماهای بریتانیایی و آمریکایی در اواخر جنگ دوم جهانی زندگی میکردند، معنای بسیاری دارد.
مدت کوتاهی پس از آن، ریشتر یک تکنیک تصویری ابداع کرد که شاید بتوان آن را امپرسیونیسم فوتوگرافیک (Photographic Impressionism) نامید. در نقاشی "زن با کودک" (Woman with Child) که در سال ۱۹۶۵ خلق شد، تار بودن تصویر یادآور ابهام پاستلهای دگا است.
گرهارد ریشتر با تغییر رویکردش به هنر غیر فیگورال، توجه خود را معطوف به تأثیری کرد که از یک سو به واسطه شدت رنگ و از سوی دیگر به واسطه اثرات نور در ادراک ما ایجاد میشود.
در ۱۹۶۶، این هنرمند ۱۹۲ مربع رنگین را بر کاغذ رنگی بسیار بزرگی کنار هم ردیف کرد. در عین حال اثر "خطوط خاکستری" (Gray Streaks) که در ۱۹۶۸ نقاشی شد، شبیه آثار اوپ آرت (Op Art) در دهه ۱۹۶۰ است. به نوعی به نظر میرسد که خطوط مبهم آن میلرزند.
این تجربهها در زمینه ادراک نشان خود را بر تصاویری گذاشتهاند که به عکس شباهت ندارند. کمپوزیسیون "سیمای شهر، پاریس" (Townscape, Paris) با سایههای سیاه، خاکستری و سفید نقاشیها، حال و هوای عکاسی را دارد، اما ضربههای مورب قلم مو بر صفحه باعث میشود که اثر به انتزاع نزدیک شود تا تصویری فیگورال. در عین حال از اکسپرسیونیسم هم انرژی میگیرد.
ریشتر با مهارتی شگفت انگیز مجموعهای از تصاویر دریا و ابر را ارائه میکند که به شیوهای دیگر از عکاسی اقتباس شدهاست و این نشان از آشنایی او با هنر استادان بزرگ گذشته دارد. "منظره دریا (ابری)" (Seascape (Cloudy)) که در سال ۱۹۶۹ خلق شده، با گرایش هنرمند برای به تصویر کشیدن آسمان ابری بیکران در نوری پریده رنگ، یادآور تابلوی منظره دریایی است که جان ون دکاپل (Jan van de Cappelle)، هنرمند هلندی قرن ۱۷، نقاشی کرده.
ریشتر یک سال بعد، تابلوی "ابرها" را کشید، دومین تصویر از سه گانهای که تجزیه یک ابر در ژرفنای آبی متمایل به خاکستری اطراف آن را به نمایش میگذارد. در این نقاشی شاید این هنرمند آلمانی آموزههای مکتب انگلیسی در رابطه با تصاویر ابرها را به خاطر داشته، خاصه نقاشیهای آبرنگی که از اواخر قرن ۱۸ به این سو خلق شده، مانند آثار جان کوزنس (John Cozens)، ریچارد بونینگتن (Richard Bonington) و کنستیبل (Constable).
عجیب آنکه هنرمندی مانند ریشتر که عاشق نقاشیهای تک رنگ بود، در خلق آثار الوان و پرشکوه، راه به افراط میپیماید. "اتود ابرها (آبستره)" (Study for Clouds(Abstract) در واقع به ابرها اشاره ندارد. این نقاشی به نظر میرسد نمونهای از درک متعالی انتزاعی در چارچوب ذهنی شاعرانه و فارغ از جوهری مادی باشد. این تصویر تا حدی یادآور تصاویر آسمان در نقاشیهای مذهبی ال گریکو (El Greco) و موریللو (Murillo) است.
واضح است که شاهکارهای گذشتهگان در ذهن استادان معاصر به نحوی تکرار میشود. این ادعا با آثاری همچون "اعلامیهای به یاد تیتیان" (Annunciation After Titian) که در سال ۱۹۷۳ با پاستل و در عین ظرافت خلق شده، قابل اثبات است. محو بودن اثر دوباره خاطره تابلوهای دگا و طراحیهای او با پاستل را زنده میکند.
"چینون" (Chinon)، نمای پانورامیکی که در ابعادی بزرگ در سال ۱۹۸۷ نقاشی شده، شاید برجستهترین نمونه در کارهای گرهارد ریشتر باشد که در آن پیشینیان هنرمند خود را تکریم بسیار میکند. این نما را ریشتر به دقت مشاهده کرده، چنانچه در سنت هلندی نیز رسم بر مشاهده است. این اثر حسی از بیکرانگی را القا میکند، درست شبیه منظرههای فیلیپ دو کونینک (Phillips de Koninck) با آن کمپوزیسیونهای افقی بلند زیر آسمان پهناور.
در نقطه مقابل، رنگهای سبز و قهوهای که جلوهای زیبا به اثر بخشیده، گویای تاثیری ظریف از مکتب باربیزون (Barbizon) است.
محو بودن تصاویر که از عکاسی الهام گرفته شده، در دورههای مختلف کاری این نقاش مرتب تکرار میشود. هنگامی که چهره یک زن جوان را در دو حالت متفاوت به تصویر میکشد – شاید از روی عکسهایی که در فاصله زمانی کوتاهی از هم گرفته شدهاند – احتمالا به دورههای ابتدایی کار خود در بیست سال قبل نظر داشته. در "مواجهه ۱" (Confrontation 1)، سر و شانههای مدل دیده میشود، تصویری سه رخ متمایل به راست، و مدل صورتش را به سمت بینندگان برگرداندهاست با لبخندی کم رمق بر لبها به شیوه همیشگی صورت نگاری اروپایی. اما شیوه استفاده از قلم مو و خاکستری تک فام محو، مختص شاهکارهای ریشتر است.
شگفت آنکه پرترههای فیگورال زن جوان و پانورامای "چینون" زمانی خلق شدهاند که ریشتر مشغول نقاشی کمپوزیسیونهای انتزاعی عظیمی بود. در سال ۱۹۸۷، گرهارد ریشتر میخواست مهمترین شاهکارهایش را خلق کند.
"نقاشی آبستره" (Abstract painting)، که در آن سال کشیده شده گواهی است بر تسلط فوقالعاده این هنرمند بر کاربرد رنگهای فراوان در ترکیبهای جسورانه.
چنانچه آمد، در اغلب آثار ریشتر بازگشتی به مکاتب پیشین به چشم میخورد؛ مجموعه رنگهای قرمز تند، زرد تند و تا حدی آبی در سایههای متعدد، رنگآمیزی غالب و مرسوم سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷ بود که نقاشان فاویست، مانند "مائوریسه دو ولامینک" (Maurice de Vlaminck) و آندره دراین (André Derain) در نقاشیهایشان از مناظر و گلها به کار میبستند.
مهمترین آثار گرهارد ریشتر که همگی نیز سبکی انتزاعی دارند، مانند برخی از آثار استادان کهنهکار، در آخرین دوران کاری او خلق شدهاند که حدود سال ۱۹۹۰ آغاز شد. در آن سال گرهارد ریشتر دو کمپوزیسیون فراموش نشدنی خود، "جنگل (۳)" (Forest (3)) و "جنگل ۴" (Forest (4)) را به پایان رساند. یکی از آنها که از مجموعهای خصوصی قرض گرفته شده – و در غیر این صورت هیچگاه شناخته نمیشد – اثری الهامبخش و شورانگیز است. آن دیگری که متعلق به مجموعه فیشر (Fisher) در سان فرانسیسکو است، برای متخصصان شناخته شدهتر است، اما عموم مردم کمتر از آن میدانند. علیرغم نام این آثار، هر دو آنها برای من یادآور بازتاب نورهای درخشان بر شیشه پنجرههای نیویورک در شبی زمستانی است، هنگامی که که قطرات درشت باران بر آن شتک میزند. هر دو از قواعد کمپوزیسیون تبعیت میکنند، خواه از روی تعمد و برنامه و خواه چنانچه گرهارد ریشتر خود ادعا میکند، به واسطه الهام در لحظه خلق اثر.
ریشتر اثر دیگری را در همان زمان آغاز میکند که تا امروز به عنوان شگفتآورترین رشته تصاویر آبستره در هنر غربی شناخته شده است. تنوع بینظیر آنها شاید گویای این واقعیت باشد که به نحوی تقریبا همه آنها تداعی کننده جهان مادی هستند. هیچ رنگی بیحساب به کار برده نشده و هیچ خطی به صورت اتفاقی بر آنها نقش نبستهاست.
دو اثری که در سال ۱۹۹۲ خلق شدهاند و عنوانشان تنها "نقاشی آبستره" (Abstract painting) است، در دو قطب متضاد یکدیگر قرار دارند. یکی از آنها که رنگ روغن بر آلومینیوم است، تا حدی درهای کشویی عمارتهای ژاپنی را به خاطر میآورد با قابهای مربع شکل ماتی که دارند. دیگری، رنگ روغن روی بوم، میتواند گویای تیرکهای چوبی دروازهای در منطقهای سیلزده باشد که از آب سربرآوردهاند و آب تصویر آنها را مانند آینه بازتاب میدهد. تمایزهای ظریف در رنگ آمیزی و ظرافت حرکتهای قلم مو، فوقالعاده است.
وسواس گرهارد ریشتر به هنگام خلق آثاری با ابعادی بزرگ یا در اندازههای کوچک، یکسان است. مجموعه فوقالعاده تابلوهای آبستره رنگ روغن روی پانلی به نام آلودیبوند (Aludibond) که در سال ۱۹۹۹ کشیده شده، همگی در مقیاس ۷۲x۵۰ سانتیمتر یا ۲۸ x۲۰ اینچ هستند. یکی از آنها که تنها به واسطه شماره ثبت بایگانی، CR:858-5، قابل شناسایی است، بیشباهت به طرحی از بازتابها بر آب ساکن یک دریاچه نیست. یکی دیگر (شماره ثبت: CR:858:7) میتواند از تختههای عمودی حصاری سرخ رنگ و مایل به ارغوانی الهام گرفته شده باشد.
ریشتر برای آنکه مهارت بیپایان خود را به نمایش بگذارد، نقاشی به شیوه فیگورال را همچنان ادامه دادهاست. "خواننده" (Reader) – تاریخ اتمام ۱۹۹۵– که تصویر دختر بلوندی را از پهلو به نمایش میگذارد، گویای این امر است که نقاش زمانی را صرف تامل و دقت بر شخصیتهای آثار "جورج دو لا تور" (Georges de la Tour) کرده که معمولا در آن بخش از نقاشیهای سیاهقلم به تصویر کشیده شدهاند که به واسطه نور شمعها روشن شده است.
"اس با کودک" (S. with Child) – عنوانی مستعمل که در بسیاری از آثار با موضوع شیر دادن مادر به کودک به کار رفته شده – به خاطرات برت موریسوت (Berthe Morisot)، هنرمند امپرسیونیست اشاره دارد.
این میل مدام در کاربرد زبان تصویری هنر انتزاعی و فیگورال، با ذوق و سلیقهای کاستی ناپذیر، در زمانه ما منحصر به فرد است. چنانچه اعجاز ریشتر در استفاده از قلم مو هم این روزها نمونه کمیابی است. این همان چیزی است که باعث میشود آثار برخی از همنسلان ستایش شدهاش در قیاس با او، کاری عبث و به طرزی عجیب، ناشیانه به نظر برسد.
منبع: International Herald Tribune