گزارشی کوتاه از برنامه نشست با منیرو روانیپور در ونکوور
«فروختم. بیست هزار تومان! فوراً به خیابان شاهآباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض می کنند و می گذارند جمهوری. رفتم و کتابهای خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمیشد آنها را پس بدهد. میگفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن. بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتابها بوی نعش میدادند، بوی نعش خودم.»
«فروختم. بیست هزار تومان! فوراً به خیابان شاهآباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض می کنند و می گذارند جمهوری. رفتم و کتابهای خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمیشد آنها را پس بدهد. میگفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن. بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتابها بوی نعش میدادند، بوی نعش خودم.»
جایزه ادبی هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۸۲ برای داستان رعنا از مجموعه داستانهای نازلی به منیرو روانیپور تعلق گرفت. اولین کتاب مجموعه داستانهای او در سال ۱۳۶۷ به نام کنیزو به چاپ رسید. داستانهایی که در یک جامعه مردسالار و سنتی میتواند ذهن آشفته مدرنیسم را که بدون پیشزمینه در حال تزریق به جامعه کنونی ایران بود، تحت تاثیر قرار دهد. کنکاشی نو در جهت شناخت وجودی و ذاتی موجودی به نام زن. زنهایی که هر کدام از آنها میتوانند نقش به سزایی در شکل گرفتن داستانها ایفا کنند. گاه تلخ و گاه شیرین. گرچه هنوز در اغلب موارد زنستیزی متشکل از یک رفتار مردانهپسند بوده و هست.
سال ۱۳۸۰ زن فرودگاه فرانکفورت قرار بود در کنفرانس برلین داستان بخواند اما با مشکلاتی که در حاشیه کنفرانس به وجود میآید فرصت داستان خوانی را از دست میدهد و علاوه بر آن در کشورش هم او را برای حضور در کنفرانس مورد شماتت قرار می دهند؛ و چاپ شد. در این مجموعه ۱۴ داستان: کافه چی، مارتا، زن فرودگاه فرانکفورت، مانا، فروپاشی، دریاچه، دیدار، کشتی شکستگان، دلدادگان نامی ندارند، میو، سه زن، گلهای ماگنولیا، ملاقات ویژه و در غربت او از سبکهای متفاوتی از جمله رئالیسم، رئالیسم جادویی و سورآلیسم استفاده میکند. در سال ۱۳۸۵ از اولین حامیان کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان در ایران بود؛ و حال، منیرو روانی پور روز پنجشنبه ۶ دسامبر ۲۰۱۸ در کتابخانه کوکیتلام شعبهٔ سیتی سنتر ونکوور میزبان جمعی از علاقمندان و نویسندگان بود. این جلسه با حضور فرزان سجودی زبانشناس و نشانهشناس تشکیل شد. در قسمت اول این نشست منیرو روانیپور داستان کفتر چاهی از کتاب عاشقان عهد عتیق را می خواند. مجموعهای که جهان مدرن را با افسانهها به خصوص افسانههای جنوب ایران و حتی تاریخ و اسطورههای بینالنهرین در هم میآمیزد. در قسمت دوم منیرو روانی پور به داستانهای کوتاه چند نفر از حضار گوش کرده و با نقد بر داستانشان، آنها را تشویق به ادامه نویسندگی و یا شرکت در جلسات کتابخوانی میکند.
بخشی از صحبتهای فرزان سجودی را در پی میخوانید:
«در دهه های ۴۰ و ۵۰ شمسی، آنچه که میگویم نه به معنای اینکه خوب بود یا بد بود آنچه که بود در واقع خودش یک ضرورت اجتماعی و تاریخی بود ولی شرایط اجتماعی و تاریخی چون پیوسته تغییر میکند در نتیجه سبکهای داستان نویسی و شیوههای ادبی هم به همان مناسبتها هم تغییر میکنند. عموماً در آن سالها، داستاننویسی ایرانِ رئالیستی با غلبه رئالیسم سوسیالیستی و رئالیسم انتقادی بود ولی به تدریج از دل همان حلقههای داستاننویسی در واقع کسانی با تغییر شرایط جهان به طور کلی و شرایط ایران به طور خاص کسانی در حقیقت سر بر آوردند و سبکها و سیاقهای جدیدی در داستاننویسی بنا گذاشتند.
من فکر می کنم که با این مقدمه در واقع جای خانم روانی پور در آن سیر تحول داستاننویسی کجاست؟ ایشان را من میتوانم یکی از کسانی تلقی بکنم که بنیان این چرخش از غلبه رئالیسم انتقادی و سوسیالیستی به سمت نوعی دیگری از داستاننویسی را گذاشتند. در طول این سالها قدرتی را که خانم روانی پور در ایران مینوشتند و بعد آنچه که بعداً در آمریکا نوشتند خوب همه اینها روی فضاها و شرایط زیست فرهنگی و اجتماعی آدم در نوشتهها تاثیر میگذارد. آستانه آن تحول در ایران در داستان کوتاه کنیزو بود و در رمان اهل غرق بود. برای اینکه هر دوی اینها ویژهگیهایی داشتند که نه اینکه در ادبیات ایران سابقه نداشت اما به این شکل بارز و به عنوان یک برند تازه در ادبیات ایران سابقه نداشت. اما رد آن را میشود در کار جنوبیها مثل صادق چوبک به طریقی دید و یا در کارهای بهرام صادقی در ملکوت دید. ویژهگی خاص در تمایز نشان دادن کار خانم روانی پور که در ایران هم نمایندههای خودش را دارد، حرکت از گرایش به سمت جهانینگری در ادبیات است.»