تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

یادداشتی بر داستانی از مهتاب قربانی

یادداشتی بر داستانی از مهتاب قربانی

در داستان بدون مجوز از مهتاب قربانی داستان مردی مستأصل و شکننده‌ای روایت می‌شود که در کار زندگی خود مانده و نه تنها از آن قدرت مردانه‌ی مرسوم در جامعه‌ی ما، برخوردار نیست بلکه از حق و حقوق طبیعی خود محروم است.
چه بسا که از این طیف افراد در جامعه، شاید کم اما دیده می‌شوند.
افرادی که نه بر حسب اتفاقی خاص بلکم در جوهره‌ی خود خبری از قدرت و اراده‌‌ی شخصی در آن‌ها نیست؛ گویی درمانده و بی‌مقدار سرشته شده‌اند.
در این داستان نیز چنین مفروض است.
مردی که هیچ صلابتی ندارد و به عبارت عامیانه زیر دست زن و فرزندانش است.
با وجود اینکه اهرم اقتصاد نیز در دستش هست و دارد کار می‌کند.
برای تبیین موضوع بایستی بیشتر به متن داستان ارجاع داشته باشیم.
مرد خواسته یا ناخواسته در یک هول و ولای فکری، با زنی ناخوشایند ازدواج می‌کند. نمی‌داند او را می‌خواهد یا نه! و در یک سردرگمی و با خواسته‌های سرکوب شده ادامه می‌دهد.
زن تمام اختیارات را در دست می‌گیرد و پشیزی به او اهمیت نمی‌دهد؛ فرزندان خانواده نیز مانند مادر رفتار کرده از پدر صلب اختیار کرده و موضع قدرت را برای خود اتخاذ می‌کنند؛
با وجود اینکه اقتصاد کماکان در دست پدر است و این بیچارگی تنها مربوط به شخصیت او می‌شود.
اما نکته‌ی مهم در اینجاست که مخاطب برای مرد داستان یا برای نمونه‌های واقعی‌اش در جامعه هیچ دلسوزی‌ای به خرج نمی‌دهد.
گویی نویسنده خلاقانه و با آگاهی دست بر عمق تنهایی مرد می‌گذارد.
یعنی درماندگی مرد داستان صرفا چیزهای که در داستان گفته می‌شود نیست بلکه نویسنده بدونی که به آن اشاره کند تصویرش می‌کند.
نویسنده درد واقعی و عمق بیچارگی مرد را در نگاه مخاطب می‌کارد.
جامعه هرگز برای این چنین افرادی دل نمی‌سوزاند آن‌ها را پس می‌زند و در اصطلاح بی‌ عرضه می‌خواند.
دست کم خود من به عنوان مخاطب این داستان در وهله‌ی اول از شخصیت مرد منزجر شدم و یک حس حال بهم خوردگی از این همه استیصال و ناچیز بودن مرد دستم داد؛ چرا که به طور طبیعی "مرد" نبایستی تا به این حد مفلوک و ضعیف باشد.
نویسنده به این نکته واقف است و همین را می‌خواهد تا بی آن که چیزی راجع به این موضوع بگوید عمق مظلومیت مرد را در انزجار ما از او نشان دهد.
به عبارتی نویسنده مظلومیت اصلی "مرد" را در نفرت مخاطب از او قرار داده‌است با وجود تمام درماندگی‌هایش، درماندگی‌هایی که به نوبه‌ی خود نشان دهنده‌ی بیچارگی او نیست بلکه نگاه تلخ مخاطب به او، عمق بیچارگی‌اش را می‌رساند.
چنین افرادی در جامعه تنهاترین‌اند نه تنها بخاطر مشکلاتی که از پس‌شان بر نیامده‌اند تحت فشار هستند بلکه بخاطر درک نشدن از سوی اطرافیان و سرکوفت‌های مداوم آن‌ها در حال لِه شدن هستند.
شخصیت اول داستان اگر عوض می‌شد و "زن" در جایگاهِ ترسیم شده‌ی "مرد" قرار می‌گرفت، قضیه کاملا عوض می‌شد مخاطب در همان وهله‌ی اول برای "زن" دل می‌سوزاند و همراهیش می‌کرد ولی این امر برای "مرد" صدق نمی‌کند و نویسنده تیزهوشانه با این موضوع برخورد می‌کند.
همانطور که گفته شد اگر "زن" ضعیف و ستم دیده تصویر می‌شد، چیزی به جز یک آه و ناله تکراری و شعار زده که در خیلی از داستان‌های دیگر دیده می‌شود نداشتیم البته منکر واقعیت جامعه نیستیم اما هنر، عرصه‌ی شعار صرف نیست؛ متن بایستی تأویل پذیر باشد و همانطور که اشاره شد ارزش و نتیجه‌ی آن در مکالمه‌‌ای است که با نگاه‌های مختلف و سایر متون برقرار می‌کند. 

تبلیغات

نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights