یاری روزهای بلا
ایرانیان روزهای تلخی را میگذرانند. مصیبتها یکی از پی دیگری میآیند. مرگ بر ما تاخته است. ما هر روز شاهد آن هستیم که گلی پژمرده میشود یا درختی تناور به خاک می افتد. ما دل شکستهایم اما، افزون بر آن، این همه کژی و ناراستی و ناروایی هم تاب و توان از ما گرفته است. مبهوت ماندهایم؛ مضطرب و سراسیمه شدهایم. «دندان خشم بر جگر خسته بستهایم» و از خود میپرسیم که مگر چقدر دیگر میتوان دوام آورد؟
امروز در اطراف خود دوستان سوگوار فراوانی داریم. سوگ واکنش هیجانی انسان طبیعی به مرگ یک عزیز است. فرد سوگوار در رویارویی با مصیبت خود از مراحلی میگذرد: در ابتدا مرحله انکار است. فرد نمیپذیرد که مرگ در خانه او را زده است. پس از این مرحله خشم است. خشم از این که چرا باید برای او این اتفاق افتاده باشد. گاهی هم به دنبال این، فرد داغدیده ممکن است با خداوند یا طبیعت یا سرنوشت وارد گفتگو شود که عزیز مرا برگردان در این صورت من چنین یا چنان خواهم کرد. پس از این مرحله نوبت افسردگی است و بعد از مدتی، اگر همه چیز خوب پیش برود، فرد کم کم فقدان را میپذیرد، به آن کم و بیش عادت میکند و به آرامی به زندگی عادی باز میگردد. در برابر مرگ، چارهای جز تسلیم نیست، هر چند که زخم مرگ همیشه جا میگذارد و حس محرومی دیدار تا مدت طولانی میماند.
درباره فاجعهای نظیر آن چه این روزها شاهد آن هستیم واکنش سوگ به مراتب قدرتمندتر است. این که این مرگها طبیعی نیستند، بلکه محصول عمل انسانهای دیگری هستند، این که با ریا و پنهان کاری به همه بی احترامی شده واکنش سوگ را به طوفان خانمان کنی تبدیل میکند. خشمی که همراه این واکنش سوگ است شدید است و، در زمینه اجتماعی و احساسی که همه از آن آگاه هستیم، حس شدیدی از استیصال و درماندگی و ناتوانی هم به همراه دارد که تلخی حاصل از مرگ و فقدان را دو چندان میکند.
ما اگر خود مستقیما در این زمان داغی ندیده باشیم حتما در اطراف کسانی را میبینیم که رنجورند و داغ دیدهاند و نیاز به کمک دارند. بسیاری از ما از خود میپرسیم چگونه میتوانیم به بهترین شکل به دوستان دردمند خود کمک کنیم. سخت است دیدن دوستی که درد میکشد اما وقت کمک همین اوقات است. تحقیقات نشان دادهاند که به دنبال آسیبهای شدید، حمایتهای اجتماعی بسیار میتواند کارساز باشد. ما نه میتوانیم درد را کم کنیم و نه مصیبت را از بین ببریم اما می توانیم آغوش حمایت باز کنیم و به عزیزانمان کمک کنیم تا درد را کمی بهتر تحمل کنند. در این کمکها، شاید توجه به چند نکته زیر سبب شود که کمی موثرتر یاری کنیم و یا با یاریمان آسیبی نرسانیم.
۱- نیازی نیست کمک ما اقدام خیلی مهمی باشد. دیدار کوتاه و احوال پرسیدن و گفتن این که اگر کاری دارند ما در دسترس هستیم گاهی کافی است. یک نشان کوچک مهر میتواند عمیقا تاثیر بگذارد چون دردمندان گاهی تنها به همین اعلام حضور کوچک ما نیاز دارند.
۲- دنیای امروز دنیای شبکههای اجتماعی است و برای بسیاری از افراد، دوستیها و رابطهها در این شبکهها هم مهم است. بنابراین خوب است که از ابراز حمایت و همدردی در این شبکهها هم کوتاهی نکنیم.
۳- عزیزان را وادار به صحبت نکنیم. اگر برای حمایت به نزد آنها رفتهایم بدان معنی نیست که باید حتما صحبت کنیم یا آنها صحبت کنند. اصرار بر این که حرف بزنند تا خود را سبک کنند، گاهی حال را بدتر میکند. البته خوب است که آدمها بدانند که بروز و در میان گذاشتن غم و اندوه یا هر هیجان دیگری به آنها در تحمل وضع ناخوشایند کمک میکند. ولی در عین حال باید به تفاوتهای افراد احترام گذاشت و مجال داد که هر یک به سبک و روش خود سوگواری کنند.
۴- به آنها نگوییم که چه باید بکنند یا نکنند. بر عکس، سعی کنیم بفهمیم که آنها میل دارند ما برایشان چه کنیم.
۵- احساسات خودمان را مدیریت کنیم. هر چه ما آرامتر و صبورتر باشیم تکیهگاه بهتری برای عزیزانمان خواهیم بود. هیجانهای خود را بشناسیم، آنها را بپذیریم و انکار نکنیم. در چنین مواردی احتمالا ما مخلوطی از چندین هیجان داریم: غم، ترس، خشم همه میتوانند با هم و همزمان در ما باشند و ما را وادار به رفتارهای عجیب و گاهی آسیبرسان نمایند. احساسهای خود را بشناسیم به آنها مجال بروز سالم بدهیم. کارهایی مثل ورزش و مراقبه بسیار در کنترل هیجانهایی مثل خشم و اضطراب میتوانند به ما کمک کنند. همچنین است حضور در جمع دوستان و به اشتراک گذاشتن هیجانها. نه تنها عزیزانی که کسان خود را از دست دادهاند بلکه به نوعی، همه ما آسیب دیدهایم و باید از خودمان هم مراقبت کنیم.
۵- شنوندههای خوبی باشیم. بگذاریم دوستان سوگوار ما هر چه میخواهند، هر جور میخواهند و هر زمان میخواهند بگویند. قرار نیست در باره هرچه گفته میشود نظری بدهیم یا راه حلی ابراز کنیم. یا توصیهای بکنیم. حتی قرار نیست بگوییم «حق داری؛ حالت را درک میکنم.» فقط کافی است با مهربانی و همدلی شنونده باشیم. واقعیت آن است که هیچکس نمیتواند عمق احساس داغدیدگان چنین فجایعی را درک کند. آن چه کمک کننده است فقط حضور و مهربانی ما است.
۶- به آنها بگوییم که ما در کنار آنها هستیم و هر زمان که خواستند میتوانند روی ما حساب کنند. واقعا به این کار متعهد باشیم و بگذاریم تعهد ما را حس و باور کنند. پس اگر گفتهایم یا قولی دادهایم که کاری بکنیم حتما باید به آن وفادار باشیم و اگر نمیتوانیم به انجام کاری متعهد شویم اصلا قول یا وعده ندهیم. اساس هر کمکی که به عزیزان سوگوار میکنیم تنها آن است که دلها را به دو چیز گرم کنیم: مهربانی و ایجاد حمایت اجتماعی. هر چیز که هریک از این دو را خدشه دار کند تمام کمک و یاری ما را مخدوش کرده است.
روزگار عجیبی را تجربه میکنیم. آسیبهای مکرر جان همه را فرسوده است. آن چه این روزها شاهد آن بودهایم بر ذهن و حس و عاطفه ما ضربههای پیاپی زده و ما را سرگشته و پریشان گذاشته است. ای کاش که در این هیاهوی غم و ادبار، از یاد نبریم که روزهای روشن هم هست. زندگی، هر چند لحظههای تلخ و غمبار دارد، ولی سراسر تلخی نیست. مهمترین درمان این روزگار ناخوش امید است. ای کاش امید را از دست ندهیم. امروز «درد در رگان ما، حسرت در استخوان ما و چیزی مثل آتش در جان ما»زبانه میکشد. روزهای سختی است. اما تنها پادزهر آن امید است. انسان تنها با امید زنده است. به قول شاعر بزرگ ما «سایه»:
گر بدی گیرد جهان را سر به سر از دلم امید خوبی را مبر
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
دکتر صبا هدا پزشک و متخصص پاتولوژی در ایران و هیپنوتراپیست در کانادا است که در نورت ونکوور مشغول فعالیت است. برای آشنایی بیشتر میتوانید به وبسایت او www.hodawellness.com یا وبلاگ www.cherishbeing.com و یا کانال تلگرامی https://t.me/hypnosisandhealth مراجعه بفرمایید.