یک شعر از سپیده جدیری در رثاء سمانه مرادیانی
ای عشقهای کوچک!
وقتی که خاموش میشوید،
خاموش، مثل ستارههای کوچهی غمگین،
مرا بگذارید در دستهای کوچکِ فردایم
ای عشقهای غمگین!
مرا بسپارید،
بسپاریدم!
نمیخواهم بیایید…
بگذارید گناه را در گوشهی چشمهایم
فراموش کنم.
بگذارید در دهانِ فردا
یک کلمه بماند،
مثل “شروع” یا “روز”.
شاید به گوشهای شما آویزان کنم
گوشوارهای خونین،
یا بگذرم
و بگذرید شاید،
و در گوشتم میخی نمانَد
سپید،
از جنسی که میدانید.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.