![شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Azizi-150x150.webp)
ترجمه شعری از پل لارنس دانبر
![ترجمه شعری از پل لارنس دانبر](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2017/10/Sanaz-909x640.png)
ساناز مصدق، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل دکترای مهندسی شیمی، Research Scientist در Natural Resources Canada و ساکن اتاوای کانادا. به نوشتن شعر و ترجمه شعر جهان میپردازد. اخیرا مجموعهای از شعرهای شاعران معاصر و مطرح آمریکای شمالی رو به کمک دوست شاعرش بهار قهرمانی گردآوری و ترجمه و در ایران منتشر کردهاست. پیشتر نیز یک مجموعه از شعرهایش به دو زبان انگلیسی و فارسی توسط اچ اند اس لندن منتشر شد.
[clear]
پارادوکس
[clear]
[clear]
شعری از پل لارنس دانبر
ترجمهی ساناز مصدق
[clear]
من مادر حزنم
پایاندهندهی اندوه
من جوانه و شکوفهام
آخرین برگی که میافتد
[clear]
من کشیش و شاعرت هستم
بنده و پادشاهات
من مرهم اشکهای دلشکستگیام
که با نزدیک شدنم، آواز سر میدهند
[clear]
سپید، دستان مناند
چون دانهی برف
سیاه، انگشتانم
همچون گِل
تاریک، اخم من است
چون نیمهشب
گشاده، ابروهایم
چون روز
[clear]
جدال و نبرد، گماشتگان مناند
چون اربابشان، فرمانم را میبرند
من فرونشانندهی شهوتام
و صلح، کودک شیرخوار من است
[clear]
با من سخن بگو
به آرامی یا با ناسزا
در پیام باش یا از چشمانم بگریز
سرکردهی توام در روز
و بردهی منی در شب
[clear]
در اعماق گور آیا تو را خواهم داشت؟
دور از ستیز و همهمه
شاید مرا ببینی و بشناسی
دیگر نه مرگ، که تنها زندگیست
[clear]
شاید آنگاه برای رسیدنم آواز سر بدهی
و با نفسهای پرشور ببوسیام
در آغوشم بگیری و لبخند بزنی از اینباور
که باید دشمن را از مرگ نجات بدهی
[clear]
به من پناه بیاور از خستگی،
آنگاه که قلب تنهات برآماسیده
من راهبر قدمهایت خواهم بود
و پیشگامت میشوم
به آنجا که زنان رویایی زندگی میکنند
[clear]