
معرفی کتاب شعر آفتابه شاد

آفتابه شاد مجموعه شعر شاعر معاصر محمدرضا طاهرنسب است. محمدرضا علاوه بر شعر در داستان نویسی، نقاشی و مجسمه سازی هم دستی بر آتش دارد. اغلب در کارهایش طنزی نقادانه به همراه کنایههای نیشدار، روابط دم دستی پیرامون و جهان هستیاش را به چالش میکشد. تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم اکسپرسیونیست در سرنوشت چیزی که خلق میکند نقش بسزایی دارد. او نمینویسد که صرفن چیزی نوشته باشد او به چالش نمیکشد که صرفن حرفی زده باشد بلکه به گواه کارکردهای هنری سعی در رسیدن به تعریفی تازه در فضای کاری خود دارد. به زعم من طاهرنسب در کارهایش پرندهی سرکشیست که تخیّلاش به او اجازهی پرواز و اوج میدهد. و نهایتن اینکه آفتابه شاد هرچند اولین تجربهی شعری او به صورت کتاب محسوب میشود اما نوید از یک شاعری خوب و پویا در آیندهای نزدیک میدهد. اگر قصد خرید و خوانش این کتاب را دارید حتمن یک سبد خوشبافت نیز به همراه داشته باشید زیرا که قرار نیست دست خالی از فضای شعری که او خلق می کند برگردید. درضمن پیش از این دو کتاب داستان به نامهای “رسالهی شیخ استروس اُویس ” و “داسپرین” از ایشان چاپ و منتشر شده است. باهم شعری از کتاب آفتابه شاد او را بخوانیم:
برای پی بردن به راز یک ملخ سبز چه باید کرد؟
انگار جایی صدای پدرم را روی یک سطح دیده بودم
انگار پنجشنبه ی گذشته بود که یک ابر توی بشقابم افتاد
اما چگونه می توان
یک لیبرال را با یک مارکسیست جفت کرد؟
حالا که بیشتر فکر می کنم
پنجشنبه بود
پنجشنبه پدرم روی دم یک مرغابی به سمت پاریس در حرکت بود
و درست همان پنجشنبه بود که یُبس شدم
و انگار یک تیشه توی دستم بود
یک تیشه ی دو سر
مخصوص کشف صدا