![شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Azizi-150x150.webp)
دو شعر از امیرسالار امامیزاده
درباره حوادث آبان ماه ۹۸
![دو شعر از امیرسالار امامی زاده](http://shahrgon.com/wp-content/uploads/2018/11/Amirsalar-Emamizadeh2-540x510.jpg)
۱
طهران:
(بیرحمانه تقدیم به تهرانیِ بیطهران)
از این شهر برو
همشهری پشمالو.
میان زباله ها دنبال خوراک نباش
شهر مارا قحطی مقتول کرده است.
در شهر ما فرود نیا
تو ای مهاجر تمام بال
شهر ما بی زمین است.
زندگی به روزگارت سیاه می شود،
بر شهر ما پر نبند؛
شهر مارا شبانه در بسترش
خفه کردهاند.
در فاضلابها مخفی بمان
هموطن دمدار پستاندار کوچکتر از کوچک.
بالا نیا هموطن!
سطح شهر ما
پر از همشهریهای پشمالوییست
که از بیزبالگی
تشنهدار خوناند.
به چاه و لولههای دیگری برو
ریز اندام دوستِ سیاهِ بالدار،
اسید دوست کش
در لولههای منتهی به چاهت میریزند.
برو از این شهر
خوانندهی متن شهر
خون
جلوی چشمان جنازهی شهر ما را گرفته است.
مرا هم ببر با خودت
شهر ما بر سرم آوار میریزد
و تشنهی انتقام است.
۲
کنون:
از قلم چاقو چکید
از چشم مرگ.
کلوخ جوشید، چشمهای از خاک شد.
پایینتر رودی از هیچ جاری بود.
آیا قهرمانمان آمد؟ آیا نیامد؟
آیا باید میآمد؟
قهرمانمان کجا بود؟
قهرمانمان کجا بود؟
آیا قهرمان آیا قهرمان
آمد آیا باید میآمد آیا؟
نیامد؟
کشتی سرزمینمان را برداشت
در آسمان از ستارهها
تناب میتابید.
از هر حیوان یکی بیجفتش،
به دریاچهای پناه برد و
سیارات حلق آویز میشدند و …
کمر و پا،
گردن و پا،
سینه و پا،
دل و روح
شکستند.
قهرمان روی ابرش
نشسته بود،
ابرش به ابر دیگری
برخورد کرد.
حکم اجرا شد
مرگ با صندلی برقی.
نسخه پی.دی.اف (صفحه ۱۸)