بررسی ریشه نام “تبریز”
“تبریز” (Tabriz, Tebriz)، نام مرکز استان آذربایجان شرقی و شهری کهن است. قدمت این زیستگاه به حدّی است که تاریخ آغاز شهرنشینی در آن مشخص نیست و در باره آن نظری قطعی وجود ندارد. کهنترین سند در این باره، کتیبهای از سارگن دوّم، پادشاه آشور (۷۲۱ تا ۷۰۵ پیش از میلاد) است. در این سنگ نوشته آمده است که دژ تاروئی (Tarui) یا تارمیکس (Tarmix) در این شهر قرار داشته است[i]. در حفاریهایی، در مرکز شهر تبریز، تاریخچه این زیستگاه مربوط به عصر آهن؛ یعنی به هزارههای دوّم و اوّل پیش از میلاد نسبت داده شده است. تلفظّ نام “تبریز”، علاوه بر تبریز (Tabriz, Tebriz)، “تاوریژ” (Tāvrizh) نیز گفته شده است (ویکیپدیای فارسی). جالب است که مصطفی مومنی در دانشنامه جهان اسلام میگوید: «اهالی بومی آذربایجان، تبریز را “توری” (Towrey)، به معنی چشمه یا رود گرم میخواندهاند». این گویش تا اوایل سده چهاردهم خورشیدی نزد مردم بومی بهکار میرفته است. حتی درحال حاضر نیز مردمان قنبرآباد، در اطراف تبریز، به این شهر، “توری” (Towry?) میگویند. عدّهای از شرقشناسان، ریشه نام تبریز را، کهن و مربوط به پارسی میانه و مرتبط با گرما و فعالیتهای گرمایی کوه سهند دانستهاند. منابع ارمنی، نام این شهر را در سده پنج میلادی “تاورژ” (Ta-verzh)، یا “تَورِش” (Tawresh) آوردهاند و به فارسی هم “تَورز” (Tawraz) تلفّظ کردهاند[ii]. در منابع متعددی؛ ازجمله ویکیپدیای انگلیسی و دانشنامه بریتانیکا آمده است که نام تبریز از “تپ” (Tap)و “ریز” (Riz) گرفته شده و این نامگذاری به علت وجود چشمههای آب گرم متعدد در این منطقه میباشد. درباره علت نامگذاری تبریز به این نام، در ویکیپدیای انگلیسی، زیر عنوانِ ریشۀ این جانام، آمده است تیریداتِ دوم (Tiridates II) پادشاه ارمنستان، پس از پیروزی بر اردشیر اول، پادشاه ساسانی، نام شهر را از “شهستان” (Shahistan) به “تاوریس” (Tauris) برگرداند که از ریشۀ “تا- ورژ” (Ta- Vrezh) است[iii] .
جانام “تبریز” از دو بخش “تب” و “ریز” تشکیل شده است. بنابراین اگر معنی دو واژۀ “تب” و “ریز” مشخص شود، معنی “تبریز” نیز به دست خواهد آمد.
معنی واژۀ “تب”
آشناترین معنی برای واژۀ “تب”، گرمی بدنِ انسان است وقتی که به دلیل مریضی خاصی از مقدار معین ۳۷ تا درجه بالاتر برود. ولی در حالت کلی، “تب” به معنی گرم و گرما است. واژههای “تاب” (یا طاب)، “تاو”،”تو” (Tow)، “تای”، “تف”، “ته” (Teh) و “تی” (Ti)، همگی گویشهای دیگری از واژۀ “تب” هستند چنانکه بگوییم “تابستان”، “ماهی تاوه”، “پاتاوه”، “توچال” (تو، چال)، “تفت”، “تفتان”، “تفلیس”، “تفرش”، “تهران” (ته، ران)، “تهرود” (ته، رود)، “تیران” (تی، ران) و بسیاری دیگر.
معنی واژۀ “ریز”
واژۀ “ریز” در زبان فارسی دارای دو معنیِ مشهور و یک معنیِ تقریباً فراموش شده است. نخست اینکه “ریز” در مقابل درشت و یا کوچک در مقابل بزرگ است. دوم اینکه فعل امر، از مصدر ریختن است همچون “بریز!” و یا “نریز!”. معنی سوم برای واژۀ “ریز” که در ادبیات زبان فارسیِ امروزی فراموش شده، مظهر آب بر سطح زمین، از جمله چشمه، رود، تالاب و یا چاه آب است. این معنی را میتوان از راه آمار و احتمالات و یا در اصطلاح منطق، از راه استقراء و قیاس بهدست آورد. برای این کار، از نام چندین جای شناخته شده و معنی آنها بهره میگیریم که در آنها، واژۀ “ریز”، بخشی از آن نام را تشکیل می دهد:
- مهریز (Mehriz) نام شهری در استان یزد است، “مه، ریز” (Meh, Riz). واژۀ “مه” به معنی “بزرگ” است که در مقابل “که” به معنی “کوچک” به کار میرود، همچون “مهتر”، به معنی بزرگتر در مقابل “کهتر” به معنی کوچکتر. به این ترتیب جانام “مهریز” به معنیِ “ریزِ” بزرگ میباشد.
- پاریز (Pariz) نام شهری در استان کرمان و زادگاه زندهیاد استاد ابراهیم باستانی پاریزی میباشد، “پا، ریز” (Pā, Riz). واژۀ “پاریز” از دو بخش “پا” و “ریز” تشکیل شده است. واژۀ “پا” در عین اینکه عضوی از بدن است، به معنی پایین و پاییندست نیز بهکارمیرود؛ همچون پامنار، پاچنار، پاگدار و غیره. بهاینترتیب، جانام “پاریز” به معنی جایی در زیر پای “ریز” میباشد.
- نیریز (Netriz) نام تالاب و نام شهری در استان فارس است، “نی، ریز” (Ney, Riz). “نی” نام نوعی گیاه است که در تالابها و نیزارها میروید و از آن آلت موسیقیِ “نی” ساخته میشود. بهاینترتیب جانام “نیریز” به معنی یک “ریز” است که منتسب به “نی” میباشد.
- ریز و لنجان (Riz and Lenjān) نام دو ده در استان اصفهان هستند که امروزه “ریز”، بیشتر با نام فولادشهر شهرت دارد.
علاوهبراین “ریز” و “ریزه” نام چندین قنات، درّه، قلعه و شهر در جاهای چندی در ایران و ترکیه است.
“کهریز” یا “کاریز” که نام دیگری برای “قنات” است نقش کلیدی برای یافتن معنی واژه “ریز” دارد. این واژه از دو بخشِ “که” و “ریز” تشکیل شده است. واژه “که” همانگونه که درباره جانام “مهریز” گفته شد به معنیِ “کوچک” است در مقابل بزرگ. بنابراین واژۀ “کهریز” یا “کاریز”، از یک سو به معنیِ “ریزِ” کوچک و از سوی دیگر به معنی “قنات” میباشد. پس اگر “قنات” به معنی “ریزِ کوچک” باشد، “ریز”، خود به معنی “قناتِ بزرگ” خواهد بود. بهاین ترتیب واژه “کهریز”، نقش کلیدیِ خود را برای یافتنِ معنیِ “ریز” بازی کرد. حال اگر “ریز”، نه تنها “قناتِ بزرگ”، بلکه بهطورکلّی رخنمونِ آب بر سطح زمین در نظر گرفته شود آنگاه “مهریز”، قناتِ بزرگِ بزرگ، “پاریز”، زیستگاهی درپائین پای “ریز” یعنی پائین پای چشمه یا قنات، “نیریز”، زیستگاهی در کنار تالاب (دریاچه بختگان، نی ریز) و بالأخره “تبریز” به معنی “چشمۀ آبگرم” خواهد شد.
چرا امروزه چشمه آبگرم (تب، ریز) در شهرِ تبریز شناخته شده نیست؟!
بررسی شواهد و اسناد تاریخی نشان داد که نام “تبریز”، از دو واژه “تب” و “ریز” تشکیل شده و به معنی “چشمه آب گرم” است. ریشهیابی دو واژۀ “تب” و “ریز” که جانام “تبریز” از ترکیب آنها به دست میآید نیز این معنی را تأیید نمود. در بررسی آماری و تحلیل منطقیِ ریشه و معنیِ واژۀ “ریز” نیز تأیید شد که “تبریز”به معنی “چشمه آب گرم” است. اکنون پرسش این است که این “چشمه آبگرم” کجاست؟ آیا این چشمه در گذشته وجود داشته است؟ اگر چنین است چرا امروزه وجود ندارد؟ و آیا آثاری از آن باقی مانده است؟
شهر تبریز در شعاعی از کوه آتشفشان سهند قرار دارد که در طول زمان از عوارض حاشیهایِ آن آتشفشان متأثر بوده است. چنین عوارض حاشیهای، عمدتاً عبارتند از: زلزله، شکستگی و گسستگی (شکاف و گسل)، چشمههای آب معدنیِ گرم و یا غیرگرم، رسوبات تراورتنی و چشمههای گندابی (گرآب، گرو، گورآب، گندآب یا چشمههای دارای گازهای گوگردی) وغیره. ازآنجا که آتشفشان سهند، از چند میلیون سال پیش تا روزگار حاضر، فعالیتهای دورهایِ خشن و آرامی داشته و دارد، عوارضی که گفته شد، پیوسته رخ داده و باز هم رخ خواهند داد. زمینلرزهها در پهنه تأثیرِ آتشفشان سهند، بهصورت دورهای اتفاق میافتند که در طول تاریخِ شهرنشین شدن بشر، یعنی از حدود ده هزار سال پیش تا کنون به دفعات در این پهنه رخ داده و رخ خواهد داد. تبریز، آذرشهر، مراغه و غیره، همگی در این پهنه قرار دارند. اگر بهوسیله نرمافزار “Google Earth” از فضا به این آتشفشان و زیستگاههای پیرامون آن نظری افکنده شود، دیده خواهد شد که شهر تبریز، در کناره کوهپایه سهند قرار میگیرد که محصولات آتشفشانیِ آتشفشان سهند، آن را پوشانده است. گسل بزرگ شمالِ تبریز که از شمالباختریِ تبریز، تا جنوب مرند کشیده شده و از جنوبخاوریِ تبریز گذشته و تا آبگیر “قلیگل” کشیده میشود، بهخوبی از فضا قابل دیدن است. این گسل هنوز در تکاپو میباشد و تاکنون چندین بار، در درازای هزاران سال به زیستگاه تبریز آسیبهای سختی رسانده است. شهر تبریز، هنوز هم در تهدید این زون گسل است.
حال اگر تصوّر کنیم که در چند هزارۀ پیش، چشمۀ آب گرمی روی این گسل و یا در نزدیکیِ آن در محل زیستگاه تبریز، وجود داشته که در اثر یکی از همین زمین لرزهها از جوشش افتاده و خشک شده، تصوری دور از ذهن نیست. چنین تصوری اجازه میدهد که ریشه نام “تبریز” (“تب”، “ریز”) را چشمه (ریز)ای از آب گرم (تب) بیانگاریم. به ویژه اگر انگاشته شود که زمان زمینلرزه و خشک شدنِ این چشمه، نزدیک به زمانی باشد که یکی از اوّلین اقوام، در این کانون و به انگیزۀ وجود چنین چشمه و منبع آبِ پایدار، در زیر پای آن اسکان یافته باشد. این رخداد، احتمالاً، کهنتر از بیست و پنج سده پیش است. زیرا در اسناد باستانشناختی، افسانهها و تواریخ، علیرغم اینکه گفته شده واژۀ “تبریز”، به معنی “چشمۀ آب گرم” است ولی به وجود چنین چشمۀ آبگرم و جای آن اشارهای نشده است. در درازای این زمانِ چند هزارهایِ پس از خشک شدنِ چشمه، چون سبب و عاملِ نامگذاری از میان رفته، معنیِ واژۀ “تبریز” نیز فراموش شده و فقط نام آن باقی مانده که آن هم میتواند دستخوش تنوع گویش و دگرگونیهای دلبخواهِ مردمان، بهویژه تاریخنگاران و مستوفیانِ حاکمانِ پیدرپی شده باشد که “تبریز” را تا امروز دست بهدست نمودهاند.
امروزه محلّهای به نام “گرو” (Garow, Garrow)[iv] (به معنی چشمۀ آب معدنی و چشمه آبِ دارای گاز گوگرد) در بخش قدیمی شهر تبریز، وجود دارد. ولی اثری از چشمه و رسوبات چشمهای در آنجا دیده نمیشود. شاید چشمۀ آب گرمی (تب، ریزی) که زیستگاه تبریز، نام خود را از آن گرفته، در نقطهای در این محلّۀ قدیمیِ تبریز بوده باشد و محلۀ “گرو” و چشمه “گرو”، کانون اوّلیۀ تشکیلِ زیستگاهِ “تبریزِ” امروزی بوده باشد و نام “تبریز” و “گرو” هردو، دو نام، برای یک کانون و یک چشمه در محل امروزیِ “گرو” بوده باشند.
بحث و جمع بندی
شواهد و اسناد تاریخی، بررسیهای آماری و شواهد میدانی نشان میدهند که واژه “تبریز” در نخستین نگاه، یک نام جغرافیایی (Place name, Toponym) و به معنی “چشمه آب گرم” است. در نگاه دوّم، این چشمه به احتمال زیاد در جایی به نام “گرو” (Garow, Garrow) که امروزه نام محلهای در بخش قدیمی شهر تبریز است قرار داشته است که در اثر زمین لرزه خشک شده و آثار آن نیز در طول تاریخِ دراز این زیستگاه، با ساخت و سازهای پیدرپی از بین رفته و یا پوشیده شده باشد. شاید اگر به ریشه نام “تفلیس” (Tblisi)، مرکز جمهوری گرجستان (Georgia) دقت شده و با نام “تبریز” مقایسه شود بتوان دلیل دیگری را به اینکه “تبریز” به معنی چشمه آب گرم است افزود. زیرا نام “تفلیس” دقیقاً به معنی “چشمه آب گرم” می باشد. نام کهن “تفلیس”، “تبلیس” است که در آن حرفِ “ب” در اثر عربی زدگی، به حرف “ف” و در نتیجه، واژۀ “تب” به “تف” تبدیل شده است. خوشبختانه این تغییر در گویش و دیکته لاتین آن رخ نداده است و همچنان “تب” (Tb) تلفظ می شود؛ به هر حال چه “تف” و چه “تب”، این واژه در نام “تفلیس” (Tblisi) همانندِ واژۀ “تب” در نام “تبریز”، به معنی گرم و گرما می باشد. واژۀ “لیس” در جانام “تفلیس” به احتمال زیاد “بلیس” یا “پلیس” (Polis) و به معنیِ “شهر” است و نام “تفلیس” یا “تبلیس” در اصل تببلیس (با تشدید “ب”) (Tbblisi) به معنی “شهر ِ گرم” بوده است. بههرحال زیستگاه “تفلیس” ، نزد مردم گرجستان و مردم “تفلیس”، به “شهر چشمه های آبگرم” شهرت دارد و در واقع، چشمه های آب گرم تفلیس از جالبترین جاذبه های گردشگری این شهر است. زیستگاه تفلیس نیز به به احتمال زیاد، نام خود را از وجود چشمه های آب گرم گرفته است. اگر این استنباط درست باشد آنگاه باید گفت دو شهر تبریز (تب، ریز) و تفلیس (تف، بلیس) هر دو نام خود را از وجود چشمه آب گرم گرفته اند. با این تفاوت که چشمه آب گرمِ “تبریز” خشک شده ولی چشمههای آبگرمِ “تفلیس” هنوز جوشاناند.
- نام “تاروئی” (Tarui)، قابلبخشبندی به دو بخش “تا” (Tā)، گویشی از “تب” و “تاو” به معنی گرم ، و “روی” (Rui)، گویشی از “ری” به معنی مظهر آب و در اینجا شاید چشمه میباشد. اگر این بخشبندی پذیرفته شود، آنگاه میتوان گفت که “دژ تارویی” نام خود را از چشمۀ آبگرم گرفته است.
- اگر نام “تا- ورژ” (Ta- vrezh)، نیز، بهصورت “تاو- رژ” (Tav- rezh) نوشته و دو پاره شده و به دو بخشِ “تاو” (Tav) و “رژ” (Rezh) بخشبندی گردد، میشود گفت که “تاو” (TaV)، گویشی از “تب، تاب و تاو” و به معنی گرم و گرما و “رژ؟” (Rezh) نیز گویشی از “رش” (Resh) است. در این حالت نیز، “رش” گویشی از “رس” و “ریز”، به معنی مظهر آب و در اینجا چشمه خواهد بود؛ لذا این جانام نیز میتواند از همان ریشه وجود چشمۀ آبگرم گرفته شده باشد.
- نام “تاوریس” (Tauris) در این داستانِ منصوب به پادشاه ارمنستان، که پس از تغییر آن از نام “شهستان”، بر این زیستگاه نهاده شده، قابلبخشبندی به “تاو” (Tau) و “ریس” (Ris) میباشد. اگر این بخشبندی پذیرفته شود، واژه “تاو” گویشی از “تب، تاو” به معنی گرم و گرما و واژۀ “ریس” (Ris)، گویشی از “ریز” (Riz) خواهد بود که به معنی مظهر آب و در اینجا چشمه است. در این تفسیر و بر مبنای این نام نیز، ریشه جانام “تبریز” همان “چشمۀ آبگرم” میباشد.
- واژۀ “گرو” یا گرآب” و یا “گر” و “گور”، در بسیاری از جاها، نام جغرافیایی برای چشمه، قنات، رود، آبشار و غیره است؛ از جمله آب “گروِ” تفرش (آب گرابِ تفرش)، “کانی گروانِ” سردشت، “گرابِ مشهد”، “گرابِ” سبزوار، “گرابِ” نیشابور و بسیاری دیگر.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید