
شعر تازهای از سعید جهانپولاد

دموکراسی مشورتی
ما نیامده بودیم که زود برگردیم
نیآمده بود خیابان
این وسط
( میان من و تو و ما)
تا وسط بازی کند
نیامده بود هوا / آب / خاک / این درخت وُ
پرنده وُ گُل
که زمستان زود برود وُ برگردد
اصلا کجا داریم / برگردیم
جز همین خیابان / این میدان
که پر ازتلالو نور است وُ
کمی شادمانی وُ شعف
و آزادی
که ( زیباترین سرودهاست)
و صراحتا آنجا
پر از تله انفجاری انسانی ست
پر از لوله ها وُ خشاب وُ رگبارهایی هرچند
و صدا ( آن آخرین صدا )
و طنین شیون ها وُ ِفریادها
همچنان می آید وُ
جار می کشد وُ
بر نمی گردد
هوا ( برهنه تر از همیشه)
همچون یال اسبی در باد
مدام می آید وُ مرتعش می شود وُ
برنمی گردد
( خیالت تخت عزیزم
از این راهی که پیش آمده / برنمی گَردَم / به گِردم
گلهای یاس می روید
یاد و هوس بهم در می آمیزد
و ریشه های بی حال را برمی انگیزد)
این خاک که همیشه اینجا مانده
یله شده روی زمین/ همین
خیال برگشتن ندارد
که ندارد
خیابان
حالا که شلوغ برداشته روی سرش
اینهمه هَوار وُ هُورا
خیال پا پَس کشیدن ندارد
که ندارد
و فوج فوج
پرنده پرنده
از آسمان که برگردد
روزی که ( زیاد هم دیر نیست )
لانه لانه در این سرزمین خواهند ساخت
اینرا همه می دانند وُ
هم نمی دانند.
#Woman_life_freedom
#Post_linguistic_poems
#Saeed_Jahanpoolad