![شعر «پرفورمنس» از جمشید عزیزی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Azizi-150x150.webp)
یک شعر از سعید صراف معیری
![یک شعر از سعید صراف معیری](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2023/11/Fpage-1080-Sarraf.png)
تق
———————–
رو به همیشه!
با پنجرهی آویخته سخن بگو!
بامها اریب میشوند
تا بارانات بریزد
وقتی دردات را خودت
تنها خودت
باید از پای جنگل قطع کنی:
تق اول
سعید!
صبحات را نگرفتهاند
روزات را داری
کلاغت همچنان میغارد
و تو
سپید شدن گیسوانت را
به اندوه میدانی:
تق
تق دوم
به ریگ کفشها
شاخهای بکار
که زیتون شود
از حوالی جاده
از جادهی حوالی
و تمام تحقیقات فلزی نشان داده است
که انسان بشدت جان دارد:
تق سوم از آخر
تق
تق سوم
بوی سل
و صدای تکتیرهای سرفههای نامحرمان
راحتتر در فضا یله میشود
این است خوش آمد گویی به تیره بختان!:
تق تق تق تق تق
شق سوم
شق سوم تو
سیاه، سفید،خاکستری بنفش
قابل باز گشت اما مسموم
تقاش درآمده
آنچه میارزد از ارزانی است
این ردیفه این اکتاو
فاژ و واژ و باز است، پاز !
که شق سوم تو را من اختراع کردم
… چونان کسی که در تاریکی
سایهاش را
به من گوش بسپار
چونان کسی که به بارانش
گوش میسپارد:
تق تق تق تق تق تق تق ….