Advertisement

Select Page

«درون‌آختی و برون‌آختی» در دفترِ شعر فریبا حمزه‌ای

«درون‌آختی و برون‌آختی» در دفترِ شعر فریبا حمزه‌ای

«درون‌آختی و برون‌آختی» در دفترِ شعر: «اشارات ناگریز حفره‌ها» از فریبا حمزه‌ای

شعر یا به تعبیری چامه یا چکامه و سَرواد به معنی: «معانی‌ها» و «نا معانی‌ها» ست. بی‌خبرها را خبر می‌کند و نابه هنگام بر هر: «به هنگام» فرود می‌آید. یک قریحه‌ی ذاتی است و از شمایلِ فرآبندگون و «فرآبند»گونی هم برخوردار شده است. هیچ‌گونه تعریف مطلقی از آن قابلِ دریافت و رؤیت نیست اما بر اساسِ سیر مکان و حرکتِ زمان به‌سوی جلو از خود یافته و دریافته‌هایی جدیدتر را همراهِ با مضامینِ تازه‌تری را در جهت یک تعریف نسبی مدام ارائه می‌دهد. بازمان درحرکت است اما منظورهای «فرازمانی» و فرا متنی را هم در قابوس خود به یادگارمی­گذارد تا که مخاطب حال و آینده بتواند تجارب و سلایق روحی و علایقِ قکری-رفتاری خود را در آیینه‌ی آن مشاهده کند. با هرزمانی می‌تواند سازگار باشد اما بر گونه‌ی جهان‌شمولی آن نمی‌توان مُهر و مِهرِ تأیید زد چراکه شعر فرزند زمان اکنون است و شاید در زمانِ دیگرِ، درون‌نگری و برون‌نگری‌های دیگری را به دایره‌ی تعبیر و تغییر بکشاند؛ بنابراین تعریفی بی تعریف دارد که در همین بی تعریف‌ها هم تعاریفی خُفته و نهفته است. از جهاتی دیگر مبحثِ درون آختی و برون آختی درشعر شاعر مطرح است. درون آختی یا سوبژکتیو به معنای ذهنی و درونی است و در فلسفه‌ی پدیدار شناختی به امرِ درونی در مقابل امرِ بیرونی ابژَکتیو (Objective) اطلاق می‌شود که یک امر و یافته‌ی عینی ست. اصولن سوبژکتیویته (Subjectivity) به معنی کاوش و چاوش و پژوهش هستی هویت انسانی و شناخت ملزومات و امکانات و نیازهای آن است. درون آختی فصل مشترک و زبانِ مشترکِ دو طریق پژوهش فلسفی یعنی آنتولوژی (هستی‌شناسی) و معرفت‌شناختی و هرمنوتیک است. ابژکتیویته امری عینی و واقع‌گرایانه است اما سوبژَکتیویته به معنی آرمانِ ذهن است و در واقع حقیقت امر را از پیش در ذهن می‌پروراند. با این تعابیر، درمی‌یابیم که یک شاعرِ نویسنده یا سُراینده‌ی معانی و مقادیر می‌تواند درجهانِ معنا و خیال دوگانه معنا و برداشت باشد که یک رویکرد، شاملِ رویکردی عینی است و رویکردِ دیگر ذهنی و تخیلی ست. امرِ عینی عینیت و واقعیت دارد اما امرِ ذهنی حالتی غیرواقعی و سمبلیک را به تصویر می‌کشد. برای مثال: جوشیدنِ آب درصد درجه امری ست ابژکتیو اما خوب بودن یا نحس بودن عدد سیزده یک امرِ سوبژاکتیو یا برون آختی ست؛ بنابراین شعر هم به‌عنوان یک امر اجتماعی و به تعبیری یک تولید اجتماعی می‌تواند عینی و ذهنی باشد و این مهم بستگی و همبستگی به نوعِ رویکردِ شاعر هم دارد که با چه نشانه‌های طبیعی و اجتماعی زیست مندی داشته است یعنی تجارب زیسته و زیست تجربی شاعر درسُرایش شعر بسیار مهم و کارساز است. به‌هرروی، آنچه فرآروی قرارگرفته دفترِ شعری است بانام: «اشارات ناگریز حفره‌ها» از فریبا حمزه‌ای که حاوی ۳۱ شعر «سپید» با مشخصات ظاهری ۹۰ صفحه توسط انتشارات «سمت روشن کلمه» که درسالِ ۱۴۰۰ منتشرشده است. حمزه‌ای به حفره‌هایی اشاره می‌کند که اشاراتی ناگریز به همراه دارند و این حفره‌ها در چند منظورِ اجتماعی لحاظ شده‌اند. طرحی زیبا از اشارات ناگریز حفره‌ها که به‌قول‌معروف: «هرآن چه هست، هست» و بایستی هستندگی این هست ها را عنوان کرد. توجه به بافتِ معنایی کلمات که نمادی اجتماعی را به تصویر می‌کشند از خصیصه و خصائلِ بارز و مبرز حمزه‌ای دراین دفتر است ضمن این‌که درجهاتی، زبانِ این دفتر، در بافتی تریلوژی (سه‌گانه نویسی)، نیز قابل‌تأمل، تعامل و تعادل است. طرح روی جلد کتاب با زمینه‌ی رنگِ زرد و طراحی یک گلدان با چند معانی است که می‌توان نوعی ارتباط موضوعی و معنایی را با شعرِ ظَهرِ جلد کتاب دریافت نمود. سُراینده دراین دفتر تقریباً زبانی ناتورال دارد و می‌توان نوعِ رویکردِ زبانی او را در اشعارش «ناتورالیسم معنایی» هم خواند ازاین‌رو که، با چینش و گزینش کلماتی طبیعی و اجتماعی به دنبالِ معنایی فلسفی – اجتماعی هم هست. کار کشیدن از کلمات طبیعی در جهت نیل ِبه یک‌زبان شاعرانه از عمده کارکرد و عملکردِ حمزه‌ای محسوب می‌شوند. در اغلب اشعار شما نوعی: «زبانِ ندا» را نیز مشاهده می‌کنید که سُرایش­گر ابتدا سخنی شعرگُنانه را آغاز می‌کند و من‌بعد نشانه‌های طبیعی و اجتماعی دیگر را صدا می‌زند و به این کلمات یا نشانه‌ها صنعت «تشخیص» را می‌افزاید. شخصیت دان و به‌اصطلاح تشخص دادنِ به کلمات در جهت نیلِ به یک آفرینش هنری درشعر از مهم‌ترین رویکردهای دیگر سرایش­گر دراین دفتر شعری است. اگر اشعارِ این مجموعه را در سه بعد و جنبه‌ی: ادبی، فکری و زبانی بررسی نمائیم می‌توان چنین پنداشت که هر سه جنبه کم‌وبیش در بطن این مجموعه دیده می‌شود اما جنبه ها‌ی فکری شاعر چربش و چرخش بیشتری درمتن برعهده‌گرفته‌اند. دیگر نکته، منِ اجتماعی درشعر است که اصولن اغلب شعرای کم‌تجربه از این ویژگی بهره­مند نیستند که تصور بر آن است شمه‌هایی از این منِ اجتماعی را می‌توان دراین دفتر بیشتر از منِ فردی – شخصی ملاحظه نمود و این مهم شاید ریشه در سن و تجارب زیسته‌ی شاعر هم داشته باشد. توجه به ادبیات عامیانه و نوع جغرافیایی فکر و زیست اجتماعی ازجمله مباحثی است که در زبان شعر شاعر مبرهن و مشهود است. سراینده‌ای نوستالژیک که می‌خواهد درجوانبی پلی فی‌مابین جهان آرکائیک و آکادمیک شعر هم بزند و درجهاتی تطابقِ هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی را باهم در ذهن خویش می‌پروراند. زبانِ اشعار هم درون آختی است و هم برون آختی قابل‌توجهی را به دایره­ی بایش و نمایش می‌گذارند. سُراینده تابعِ زمان حال است اما بیشتر از زمان تابعِ زیست‌بوم و شعرِ جنوب و درجوانبی مهم‌تر تابع نفس ِکلمات هم هست. زبانِ دال و مدلول دراین دفتر به‌خوبی یافت و دریافت می‌شود چراکه سُرایش­گر می‌خواهد از هر دالی مدلول (مفهومی) را کشف نماید. او با این که به دنبالِ کشفِ معانی در کلمات است اما گاهی هم در جستجوی کشفِ قواعد معنایی در کلمات هست. به سهولت نمی‌توان با زبان این سُراینده دراین دفتر ارتباط گرفت مگر این‌که پارادایم فکری آن را کندوکاو نمود که تصور بر آن است این سُراینده درجوانبی (جنبه‌ی زبانی) زیرِ چتر شعر فروغ و شاملو هم  درسیر و سلوک می باشد اما درکل با زبانی مستقل هم می‌توان از حمزه‌ای یادکرد چراکه از این منظر: «کلمات خانه‌ی زبان را تشکیل می‌دهند» و درواقع صنعتِ واژه‌گزینی سُراینده درشعر با چینش و وینشِ قابل‌تأملی صورت پذیرفته است تا که زبان شعر به ساحت و حلاوتِ خود دست یابد. علاوه بر این موارد نوعی حس تاریخی و میهن دوستانه را وارد زبان شعرش می‌کند به‌گونه‌ای که با استفاده از صنعتِ تلمیح به دنبالِ روایت کردن حوادث و رخدادها و رویدادهای تاریخی است که این مهم درشعر: «در جوارح باد» و شعر: «قربانی» و سایر اشعارش به چشم می‌آید. درون‌مایه‌ی اشعار این مجموعه اغلب انتقادی- اجتماعی ست که گاهی شاعر دردِ جامعه و طبیعت را بازگو می‌کند و گاهی هم‌زبانش دیالوگ محور و آکنده از مونولوگ هایی طبیعی است که بیشتر به دنبالِ کشفِ معانی در دل نشانه‌های طبیعی است.

سراینده‌ای امروزی که نشانه‌های دیروز هم در شعرشان دیده می‌شود و من فکر می‌کنم نوعی میانشکافی را می‌توان در اشعارشان پیدا کرد چراکه گاهی به دنبالِ زدنِ پلی فی‌مابین سنت و تجدد می‌باشد. شاعری با مونولوگ ها و دیالوگ‌هایی شسته و نهفته که چنین می‌سُراید:

درنای من

درنای غمگینم

که فکر می‌کنی

باد همیشه از مناطق اندوه می‌بارد

بر کمرگاه زمین

می‌بارد وُ قامت ایستای زمستان

خمیده می‌شود در زوال

زوال اینجاست درهیبت شاخه‌ای

که راز سقوطِ سیب را می‌داند

در لبخند

می‌خندی و راز استوایی من

فاش می‌شود در چشم

می‌خندی وُ آن تکه‌های یقین از سرشت سرازیر می‌شود

من می‌مانم وُ آن مأمن مرطوب

من می‌مانم وُ

زیستگاه‌هایی که غبطه می‌خورند به رویش گیاهی من

فضیلت ریشه‌ام را دیده‌ای

چگونه

از ذاتِ خاکی زمین آب می‌خورد؟

درنای من

درنای غمگینم

صبور باش با تندیس راحت

یک‌فصل

که گاهی برف می‌شود بر دیدگاه شهر

گاهی باران

به قطره‌های منجمدم نگاه کن

به ابهتِ ریخته در قدمت چشم

که فلسفه‌ی کوچ را وسیع می‌کند…

دراین شعر شاعر با درنای خودش که می‌تواند هر چیزی باشد نوعی دیالوگ را برقرار می‌کند اما این دیالوگ پی آمدهای اجتماعی دارد و زبانِ شعر آن‌قدر زیباست که زیبایی‌شناختی در هر سطر پیداست. شعری آکنده از صنعتِ پلی فونیک (چندصدایی) که دیگری درمتن حضور می‌یابد و این دیگری می‌تواند باران باشد یا زمین و آب و یا دریا و یا همان دُرنای سُراینده که با خودش به گفت‌وگو در جهت گفت و گومندی نشسته است. شعر با منِ فردی – شخصی آغاز می‌شود اما گام در منِ اجتماعی می‌گذارد و زبانِ شعر درواقع یک‌چیزی را می‌گوید اما منظور چیزهای دیگری هم هست. صنعت تشخیص درشعر کاملاً ماهرانه لحاظ شده و کار کشیدن از واژه‌ها در جهت نیل به زبانی گویا و پویا مبرهن است ضمن این‌که شاعر در هر دالی به دنبالِ نیل به مدلولی رونده و فرآروند هم هست. از دیگر مهارت‌های زبانی سُرایش­گر می‌توان به: «زبانِ ندا» اشاره نمود که این زبانِ ندا همراهِ با درد و دردمندی و اومانیست هم هست و با من فردی خود سُراینده گاهی آغاز می‌شود و زبان راه‌های دیگری را برای گفتگو با صدازدن کلمات برمی‌گزیند و گاهی هم با خودِ زبان ندا به‌مانند: «ای بغض ملموس در وداع دستمال» آغاز می‌شود با نمونه‌های ذیل:

نمونه یک:

ایستاده‌ای در جوارح باد

دست تکان می‌دهی

به ناملایمات اشیا

درخیابان

به تکان ها‌ی مهیج

در اهتزاز سیم‌های لخت

در مناسبات گنجشک و درخت

و کوچه‌ای که افتاده از چشم

روی دست چپم

تکه‌تکه

ایستاده‌ای

 و دست تکان می‌دهی

به تعادل ارواح

در آشیانه

ای تکفیر شده

در نخوت شاخه و شاخ

بگو چگونه بتکانم؟

جسم را از رونق بارش و باد

وقتی مایلم به بهره از وزیدنت

درتکانه های بی‌هوا

از درخت بپرس آن‌گونه‌ی شاخص منم؟

آن شجره

که پوست‌انداخته در تکامل گاوی

وقتی کلمات نقاره می‌شوند

ما ما ما

ما که ناخن کشیدیم

بر زیستگاهی امین

در تکفیر عضلات سنگ

آن صنعت ملی در دود اسفند و نفت

که می‌پرید

در هجوم کودتای چشم

اکنون از تمدن مرواریدی‌اش آب‌گذشته است

درپارگی رگ و عصب

ما ما ما

ما که فصل مشترک گنجشک و درختیم

در مقطع ملکوتی هوا

ببین

ایستاده‌ام

و چگونه

بی‌محابا دست تکان می‌دهیم

به جراحت اشیا

درهیبت بارش و باد.

فضای شعر نوعی ناتورالیسم معنایی است. گزینش واژِگانی طبیعی درشعر در جهت نیل به زبانی گویا و پویا و معنا بخشیدنِ به دال‌ها در قالبی شاعرانه از عمده خصایص حمزه‌ای دراین شعر است. خود را در کشمش واژگان فرود آوردن در جهت رسیدن به زبانی مستقل که شعر را با گویه­گی دیگرگُنانه­ای مواجه می‌کند. سرایش­گر گویی دارد یک طبیعت را با سبکی سوررئالیسم نقاشی می‌کند و به دنبال کشفِ معنایی از نشانه‌های طبیعی ست که این شیوه با انس و الفت گرفتن با زبان طبیعت اتفاق و میسور می‌شود. ندا زدن یک کلمه در جهت ارتباط گرفتن با سایر نشانه‌ها و واژگان از خصایص کاری دراین شعر است. جان‌بخشی به اشیاء و توجه به فرهنگی کلمات از موارد مهم درشعر حمزه‌ای دراین دفتر است.

نمونه‌ی دو:

ای بصیرت متواضع من

در طبقه‌ی چندم چشم‌باز می‌کنی

به ارتفاع

به قدبلندی از کلماتم که

مدام آب می‌روند در ماهیت چشم

بیاویز مرا از بند رختی

تا تفاله‌ی کلمات را بخشکانم

در وعده‌های موعود

بگو چرا ماهیت اندوه متناقض است در آب

و اسکله تقاضای بزرگی دارد

برای ترخیص

برای اجتناب از کفاره‌های مرطوب

در بلوغ اجناس

ای غریق

ای سرسپرده

پیش از احاطه شدن چیزی نشانم بده

که به تکامل تدریجی کلماتم نوک بزند در چشم

بگو چگونه پشت به امواج بایستم؟

و به آب‌ها بگویم که لایه‌های زیرین همیشه

شکل متخاصمی ندارند

از تو که شکل شکسته‌ای از

تکه‌های مرموز یک اتفاقی

مسیر افتادن رامی دانی

می‌دانی مرگ با قایقی شکسته چه می‌کند

با تصور وارونه نشسته بر دیوار لنج

سری تکان بده به عبور

به رفتن اسکله از خیابانی که مسیر نمی‌شناسد

دغدغه‌های نفوذی دارد در چراغ‌قرمز

بگو چرا؟

بوق‌های ممتد از خصائل امواج بلندتر است

تا چشم‌باز کنم به ارتفاع

به قدبلندی از کلمات که مدام آب می‌رود

القادرون البکاء

آن‌قدر که قادر بودند در غلظت آب‌هایت گریستند

 با سکانس‌های معلق

در سکانس‌های معلق

که هرچه عمیق می‌شویم

غریق می‌شویم

ای غریق ای سرسپرده

علامت بده به وزیدن

به بادبان‌هایی که معلق‌اند در اوضاع

به اسکله که بدهکار است به اجناس

به گم که لابه لای قرمزی ناپیداست

که پنهان را هرچه می‌کنم

هویدا می‌شود در خیابانی.

شعری تحت تأثیر بافتار منطقه که آموخته‌های خود را از زیست‌بوم سُراینده دریافت می‌کند. زبانِ ندای سُراینده در اغلب اشعار این دفتر با یک دال آغاز می‌شود به‌مانند: «ای غریق» اما طرح‌وارگی‌ها به صوری خاص پیام‌آوری می‌کنند و زبان شعر به جزئیات و راه‌های فرعی می‌رود تا که بتواند معانی دیگری از طبیعت و جامعه را کشف و تعبیر نماید. زبان ندا درشعر می‌تواند یک کلمه باشد که این کلمه به‌عنوان خداوندگارِ درشعر تلقی می‌شود و شاعر با او به مشاعره و گفتگومندی می‌نشیند و این حالت در اغلب اشعار حمزه‌ای یافت و دریافت می‌شود. شعر حمزه‌ای در ابعادی تکنیکال است که می‌خواهد زبانی تکنیکال و تیپیکال را هم در جهت استتیک سخن به دایره‌ی همایش و بیآیش بیاورد. حسن کلام این‌که اگرچه زبان شعر خانم حمزه‌ای در: «ماسک‌های بلوطی» تداوم‌بخش زبان شعری است که در دفتر شعرِ: «اشارات ناگریز حفره‌ها» تعبیه و ترسیم‌شده است اما دراین دفتر زبانِ ساخته‌گی‌ها و پخته‌گی‌ها بیشتر احساس می‌شود و شما می‌توانید منِ اجتماعی و منِ وجودی شاعر را درشعر بهتر دریافت نمائید. شعر تابع زمان و زبان درحرکت و جوش‌وخروش است و شاعری می‌تواند به توفیق دست یابد که هم‌ زمان‌شناس باشد و هم به زبان‌شناختی توجه دارد و امیدوارم که خانم حمزه‌ای در دفاتر دیگر بتواند به زبانِ دیگری و به تعبیری به دیگری در زبان هم در ساخت و قامت بهتری دست یاید. کلمات زبان شعر را تشکیل می‌دهند و درجهان امروز گزینش کلمات امروزه لازم است که با تغییر جهان‌بینی خود می‌توانیم زبان متفاوت‌تری را ایجاد نمائیم. به نظر می‌رسد تغییر نظر و منظر با مطالعات درونی و بیرونی خود می­تواند بافتار فکری و ساختار زبانی ما را دچار دگرگونی نماید و این کلمات‌اند که ساختمان زبانِ شعر را ‌می­سازند.

جامعه‌ای که پیشترها را بیشتر می‌نویسد پیشروتر است.

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights