برای۶۰ سال کار هنری پرویز صیاد
نمایش «بازی با خاطره» را برای اجرای صحنه آماده کرده است. خاطرات پشت صحنه نمایشها، سریالها و فیلمهای سینمائی را، بهصورت نمایشی مستندگونه، نوشته و کار کرده است. تئاتر مستند در کشور ایران و برای تماشاچی ایرانی شاید آشنا نباشد. اگر تئاترهای مستند ایرانی را بخواهیم نام ببریم، امکان دارد تعدادش به انگشتان یک دست هم نرسد. «عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال» کار زنده یاد «سعید سلطانپور» محاکمه سینما رکس آبادان «کار» پرویز صیاد. مکث… مکث… و هرچه به ذهن خود مراجعه کردم، نامی دیگر از نمایشی دیگر بخاطر نیاوردم. و اینک «پرویز صیاد» بعداز ۶۰ سال کار در زمینههای نمایشی، خاطرات این سالها را همراه یار همیشگیاش«صمد اقا» بروی صحنه میبرد. بخشی از همنسلان من، و یا نسلهای جوانتر علاقهمند هستند که از خاطرات پشت و جلوی صحنه «سرکار استوار، اختاپوس، کاف شو، اسدالله میرزای دائیجان ناپئلون، چند گانههای صمد، مظفر، ستارخان، خواستگاری، در امتداد شب، بن بست و حسن کچل» آگاه باشند. از طریق این نمایش طنزگونه به مناسبات اجتماعی دورانهای تاریخی این کارهائی که ساخته شده و پخششده است، پی ببرند. هنرمندی ۶۰ سال کار هنریاش را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد، خاطرات و ناخوشایندهای کار را بیان میکند. اکثر حرفهها، ارتشیان و سیاسیون، هنرمندان و رجال، برای بیان خاطرات و زندگینامه اشان، دست بهدامان کتاب میشوند و خاطرات خود را می نویسند. تا علاقهمندان به آن مراجعه کنند. ولی این بار یک هنرمند تصویرساز، یک نویسنده و کارگردان و بازیگر. بهجای نوشتن خاطرات خود، نمایشنامهای مستند از زندگی کاری خود می نویسد، و خود کارگردانش آنرا کار گردانی میکند و پرویز صیاد به همراه جوان روستائیاش، صمد آقا. این نمایش را بروی صحنه اجرا میکنند. پرویز صیاد دو سه سالی است که مشغول نوشتن و درگیر نوع اجرای این نمایش میباشد. پرویز صیاد شاید به جرات بشود گفت هنرمندی است که در هر زمینه هنری فعالیت کرده، موفق بوده است.
خاطرات پرویز صیاد
و صمدش
نمایش «بازی با خاطره» I LOVE TV
روز جمعه ۶ آوریل در کی میک سنتر وست ونکوور به روی صحنه میرود.
«بازی با خاطره» خاطرات پشت صحنه نمایشها، سریالها و فیلمهای سینمائی پرویز صیاد است که بهصورت نمایشی مستندگونه، نوشته و کار کرده است.
پرویز صیاد در نمایش مستند «محاکمه سینما رکس آبادان» که نمایشی تراژدی بود، بسیار موفق عمل کرد. او در خارج کشور آن زمان که نه کامپیوتر بود و نه اینترنت و روزنامههای گوناگون، از طریق تک و توک روزنامههای آن زمان که به سختی در آمریکا بدستش میرسید، نمایش پربار و اگاهی دهنده «محاکمه سینما رکس را نوشت» و اجرا کرد. و بعداز ۳۰ سال هنوز وقتی که از سینما رکس صحبت میشود، در کانالهای تلویزیونهای خارج از کشور به ضبط شده این نمایش مراجعه میکنند. ولی این بار نمایش مستند «پرویز صیاد» با زبان طنز و کمدی زندگی ۶۰ ساله هنری خود اوست. نمایش «بازی با خاطرات»، بازگوکنندهی نمایشی است از خاطرات نویسندهٔ نمایش، یعنی پرویز صیاد. حال صمد آقا در این خاطرات چه نقشی دارد؟ باید صبر کنیم تا در روی صحنه به این معما پیببریم. با ۶۰ سال کار هنری پرویز صیاد، یاد گفته فروغ فرخزاد میافتم که در باره کار هنری و هنرمند میگوید: «همه آنها که کار هنری میکنند، علتش – یا لااقل یکی از علتهایش – یک جور نیاز نا آگاهانه است به مقابله و ایستادگی در برابر زوال. اینها آدمهائی هستند که زندگی را بیشتر دوست دارند و میفهمند و همینطور مرگ را. کار هنری یک جور تلاشی است برای باقی ماندن و یا باقی گذاشتن ((خود )) و نفی معنی مرگ.
پرویز صیاد ۱۸ ساله، کار هنریاش را با نوشتن شعر و داستان و چاپ در نشریات آغاز کرد. در سال ۱۳۳۸ در سن ۲۰ سالگی اولین سناریوی فیلم را به نام «تلخ و شیرین» نوشت ودر اختیار فیلمساز قرار داد. حاصلاش فیلمی شد به نام «میمیرم برای پول». شوک تغییر نام و بخشهائی از فیلم، موجب شد که از سینما فاصله بگیرد. او که فارغ التحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه تهران بود، به تئاتر و نمایشنامه نویسی رو آورد. اولین نمایش او «مستاجر» می باشد و پس از آن هفتگی برای تاتر زنده که چهارشنبهها از تلویزیون خصوصی «ثابت پاسال» پخش میشد، نمایش مینوشت. آن زمان تلویزیون هنوز امکان ضبط برنامه را نداشت. و متأسفانه از هیچ کدام از آن نمایشها فیلمی موجود نیست. پرویز صیاد در تمام ۶۰ سال کار هنریاش از تأتر فاصله نگرفت، و حداقل سالی یک نمایش را برای صحنه آماده میکرد. پرویز صیاد تنها کسی است که در سالهای قبل از انقلاب و بعداز دوران تأتر نوینِ نوشین، توانست تأتر خصوصی را در تهران ایجاد کند. «سینما تأتر کوچک تهران «سالن نمایشی بود که پرویز صیاد با سرمایه شخصی خود ایجاد کرده بود و بین ۱۰-۱۵ بازیگر از این محل حقوق میگرفتند برای اجراهای نمایش. و چند کارگردان به همراه صیاد نمایشهای آنجا را آماده میکردند. اولین جائی که بعداز انقلاب بسته شد همین سالن نمایش بود. صیاد کار نمایش را در خارج کشور تا امروز ادامه داده است. پرویز صیاد همانگونه که در بالا اشاره کردم، در هر کاری که شروع می کرد، موفق بود.
کار سریال را با «سریال سرکار استوار» آغاز کرد. هر یک هفته در میان، پرویز صیاد و پرویز کاردان کارگردانی میکردند. پسربچه دهاتی به نام صمد در یک قسمت این سریال بدنیا آمد و قرار بود فقط در همان قسمت باشد. تماشاچیان خواستارش شدند و تا امروز پرویز صیاد را رها نکرده است. اختاپوس سریال دیگری از صیاد بود که جنبه انتقادی داشت، کمی فراتر از حدی که می شد و پس از ان کاف شو، سریال دیگری بود که نوع انتقادش با اختاپوس فرق داشت، با وجودی که ادامه اختاپوس بود. پرویز صیاد با سریال کاف شو خوانندگان کوچه و بازار را که جائی در رادیو و تلویزیون نداشتند، به استودیو تلویزیون برد، او زنده یادان «سوسن» و «آغاسی» را به میان تماشاچیان تلویزیون برد. آخرین سریال تلویزیونی او قبل از مهاجرت، بازی جاودانه نقش اسدالله میرزا در سریال جاودانی «دائی جان ناپلئون» می باشد. پرویز صیاد سینما را بعد از تجربه ناموفق اولی، با فیلم جاودانه و موزیکال «حسن کچل» اغازی دوباره کرد و در فیلمهای ستارخان – مظفر – خواستگار – مسلخ -اسرارگنج دره جنی – زنبورک – در غربت وچندگانههای صمد و… بهعنوان بازیگر درخشید. پرویز صیاد هرساله همراه با سفره هفتسین در نوروز یک فیلم صمد را هم میساخت و اکران میکرد. همه فیلمهای صمد با فروش سرسام آوری روبرو میشد. پرویز صیاد از فروش فیلمهای صمد، برای فیلمهای دیگری که تجاری نبودند و تهیهکننده نداشتند، سرمایه گذاری میکرد. برای زنده یاد «سهراب شهید ثالث» که فیلم ابدی «طبیعت بیجان» و فیلم «در غربت» را با بازی صیاد در آلمان سرمایهگذاری کرد. فیلمهای خواستگار و ستارخان زنده یاد «علی حاتمی» را هم تهیه کرد که همه این فیلمها پولهای صمد آقا را بباد دادند. تهیه فیلم دایره مینای «ساعدی و مهرجوئی» را هم بعهده داشت. پرویز صیاد پرفروشترین فیلم قبل از انقلاب را ساخته است، فیلم «در امتداد شب» با بازی « گوگوش» که علاوه برنویسندگی و کارگردانی مونتاژ و ساخت ترانهها نیز بعهده خود صیاد بود، البته در تمام فیلمهای چندگانه صمد، همه کارها بعهده خودش میبوده است. پرویز صیاد در خارج کشور با امکانات کم شروع به فیلمسازی میکند و اولین فیلم خود «فرستاده» را می سازد که چندین جایزه را نصیبش کرد، البته تا قبل از آمدن فیلمهای جمهوری اسلامی با پولهای کلان. و پس از آن سرحد را هم ساخت ودر چند فیلم هم بازی کرد. بربال عقابها – گوهر شب چراغ – بابک و دوستان – سنگسار ثریا. و در کنار این فیلمها نمایشهای محاکمه سینما رکس – جان نثار – چند گانههای صمد در خارج کشور و سه گانههای صمد و هادی خرسندی در دور جهان به جز ایران اجرا کرده است. پرویز صیاد همیشه در باره اینکه صمد به دنبال اوست و یا اینکه او به دنبال صمد می گوید: «بعضی وقتها در پاسخ این پرسش خودم هم واقعاً ماندهام که آیا این منم که برای او راه مشخص میکنم یا اوست که راه پیش پای من میگذارد. ولی خیال میکنم که اوست که راه پیش پای من میگذارد. یعنی کار دستم میدهد.»
پرویز صیاد از اولین روزهای انقلاب تصمیم خود را گرفت که تن به دروغهای نظام جمهوری اسلامی ندهد و ایران را ترک کند. مانند بخشی از همکاران همسالش نقشْ گدائی نکند، و به دریوزگی کشیده نشود، و تن به خواری و ذلت ندهد. او هم میتوانست بماند سریال بسازد، فیلم بسازد البته با محتوائی که آنها برایش دیکته میکردند. ولی چمدان تبعید را بر دوش گرفت و تمام این سالها نمایشهای افشاگرانهاش را به میان ایرانیان گیتی برد. شادشان کرد و به مرور زمان گرد پیری را بر سرو جان خود پاشید. ولی هرگز نه خود را پس نگرفت و نه بهعنوان هنرمند متعهد و تبعیدی دست از افشای آن رژِیم ضد فرهنگ و هنر بر نداشت. او به تنهائی در مقابل فستیوالها به پخش اعلامیه در باره افشای سینمای جمهوری اسلامی پرداخت، و کارنامه ۶۰ ساله هنری خود را پربارتر و پر بارتر کرد.
حال وظیفه یک-یک ماست که درهر شهر ناکجا آباد تبعید، آخرین نمایشاش، «بازی با خاطرات» را بروی صحنه آورد، به دیدن آن برویم، و بعداز اتمام نمایش، با احترام به ۶۰ سال فعالیت هنریاش، از جا برخیزیم و شعر زنده یاد احمد شاملو را با هم برایش بخوانیم:
«و جاودانگی
رازش را
با تو در میان نهاد»
تورنتو – میماه ۲۰۱۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید