«یک شعر عاشقانە»
ارسلان چلبی، شاعر و نویسندە متولد ١٣۶۵ شهر بوکان در کردستان ایران و مقیم دانمارک. تاکنون دو مجموعە شعر از ایشون چاپ شدە. شعرهای شاعر بە زبانهای انگلیسی، فرانسوی، دانمارکی و فارسی چاپ و منتشر شدەاند.
——————————
بعد از تو برای همیشە آس و پاس شده بودم
روزها با سگ و گربە میپلکیدم
و شبها جلو یە بانک خوابم میگرفت.
بعد از تو
چند ماە یە بار حمام میرفتم
و تو توالت خودمو تمیز نمیکردم
مگس و حشرە دور و برم رو گرفتە بودن
مثل یە نعش بوگندو در این شهر پرتم کردە بودن
بعد از تو گلها را تهدید میکردم و خارها را نوازش
برای گربەها آواز و برای سگها شعر میخواندم
کفشهای مسجد را میدزدیدم
و در گورستانها خودارضایی میکردم!
بعد از تو ظهرها زنگ خانەها را میزدم و فرار میکردم
رو دیواراشون میشاشیدم
پنجرەهاشونو میشکستم
و در بازار مثل دیوانەها میخندیدم
بعضی وقتا هم مثل بچەها زار زار گریە میکردم
بعد از تو خورد و خوراکم سیگار و چایی و تخم مرغ بود
جیبهایم مثل کف دستم خالی
و پیشانیام تصویری از خون،آب بینی و کثافت فاضلابها بود.
بعد از تو بوی توالت مسجد را گرفتە بودم
مادرم هم باهام حرف نمیزد
همە بهم فُش میدادن و با سنگ فراریم میدادند
بعد از تو لانە گنجشکها را میسوزاندم
و درختهای خیابان را قطع میکردم
بر روی قفل مغازەها میریدم
و تبلیغات بیلبوردها را پارە میکردم
چراغهای خیابان را میشکستم!
بعد از تو، تو آلونک سگها میخوابیدم
و کلە سحر با ماشین آشغال شهرداری در کوچەها بە گدایی میاُفتادم
برا چندرقاز بر روی قبر مردم قرآن میخواندم!
بعد از تو زیرآب مردم رو میزدم
دم بە ساعت دعوا میکردم و هر روز صدها مشت و لگد میخوردم
بعد از تو تلفنهای عمومی را زیر مشت و لگد میگرفتم
صندوقهای پُست را پر از سنگریزە میکردم
و با کفشهایی گلی و کثیف داخل پاساژها میرفتم و همە طبقات را سرک میکشیدم
بعد از تو بوی دهنم بوی جورابهای تابستان را گرفتە بود
صبحها دو لیتر سیاهی و خلت و کثافت بالا میآوردم
بعد از تو جواب سلام کسی را نمیدادم!
بعد از تو جُذامی شدە بودم
بوی گًە میدادم
خمیازە خستگیام بوی ادرار میداد
بعد از تو داروی مرگ موش و سوسک شدە بودم!
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید
یکی از بهترین شعرهایی بود کە در ان مدت خوندم بژی کاک ارسلان👍👍👍👍