چند شعر از سمیرانیک نوروزی
سمیرانیک نوروزی؛ متولد ۱۳۶۵
تحصیلات؛ کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی، ارشد زبان های باستانی ایرانی.
کتابهای چاپ شده:
شهریور مرد در مرداد کتاب شعر نشرچشمه ۱۳۹۴
از توتستان لذت ببر ترجمه ی گزیده هایکوهای ایسا نشر نیماژ ۱۳۴۶
اساطیر قوم اینویی ترجمه نشر هیرمند ۱۳۹۵
اسطوره ی بنیادها گرداوری و ویرایش با همکاری دکتر محمد شکری و دکتر میثم محمدی نشر چشمه ۱۳۹۶
کتابهای در دست چاپ:
عرق ترجمه نمایشنامه لین ناتیج نشر هیرمند
همچنان طوفان ترجمه نمایشنامه پیتر هاندکه نشر هیرمند
حضور در فستیوال های شعر بین المللی:
فستیوال شعر ماه، کشور چین، شهر پکن، ۲۰۱۲
فستیوال شعر گلاویژ، کشور عراق، شهر سلیمانیه، ۲۰۱۴
چند موقعیت از ابراهیم، شهلا و لیلا
به خاله شهلا
که با تمام میزانسنهایش
آتش گرفت
موقعیت اول
تهران در موقعیت لیلا
خیابان جمهوری در موقعیت ابراهیم
و پلاسکو در شهلا به خودسوزی ادامه میدهد
ابراهیم موقعیت پاهایت را گزارش بده:
پاهام مارلبرو
پاهام وینستون لایت
پاهام کنت
دیاکسیدکربن از ریههای شهلا بالا میآید
به لبهایم میرسد
فرو میبرم که موت حیات است در ششهایم
سه سیگار بودیم که آهسته میسوختیم
فرار کن لیلا
تا فندک به پاهایت نرسیده فرار کن
چیزی به میزهای کافه نمانده
ساعت به وقت قهوه است
گوشتِ تنت عجب قهوهایست در تابههای ذغالی
لیلا
موقعیت دوم
چرخدندههای ساعتت زیر انگشتم میزند
در قرار عاشقانهام
با پستان گاو ور میروم
رودی از بنزین در شریانهایم جاریست
من نشئهی گازم و چشمهای شهلایی لیلا
موهایت بوی مونکسیدکربن میدهد
تنت بنزین
رد انگشتانم تار به تار
تاول میشود بر تنت
هر تاول پستانی پرشیر
رود جوانی در من جاریست
از شیری بیرنگتر از بنزین
و جان آدمیزاد
در من شنا کن
در مذابههای تنم که به سد کرج میریزد
بهشت وعدهگاهِ تنِ شهلا بود
دیگر انگشتانم در اولین باران
از زیر روسری تهران
موهای لیلا را نوازش میکنند
موقعیت سوم
حوالی ساعت ۳۶۵ بعدازظهر
ماسک اکسیژن را از دهان تهران برمیدارند
رد دندانهای ابراهیم
بهم میخورد با ذکر یا شهلا یا لیلا
موقعیت آخر
خیابان جمهوری موقعیتت را گزارش بده:
موقعیت دستام بهمن
اشنو ویژه
موقعیت پاهام با لیلا فرار کرده
با ابراهیم دود میکنه
با شهلا میمیره…
لیلای بعد از شهلا از کبریتِ بیخطر خوردن یک سیگار میترسد
موقعیت بعد از آخر
بارون که بباره
نبض شهلا
تیک تیک میزنه
تو سدِ کرج
قیام جنگل در زیر روسری
کیلومترها راه آمدهام از خواب به حال
نه دیوارها کویر شدند
نه فرشها بیایان
و صندلیهای لجوج بر درخت بودن پافشاری میکنند
سر بر کدام شانه بگذارم؟
که صدای هقهقام، شیون شترهای بیابان نباشد
با پیراهن بلند قبیلهام
نخلستان را در آغوش میکشم
تو پنداری مترسکی هستم مصلوب در میان فرش
رو به صندلیهای آشپزخانه در تحصن ظروفِ سفالی
مرد نشسته بر اسب چوبی
نه نزدیک میشود
نه دور
تنها جای حوری درخت میکشد
جای فروغ درخت میکشد
جای لیلی، جای من،
جای زنانی که در باران با آنها خوابیده و نخوابیده
درخت میکشد، درخت میکشد، درخت
شاخههایمان بههم میرسد و قیام میکنیم
با موهای گره خورده
سر بر شانهی هم میگذاریم
شانهای مییابم با بیست دندانهی موازی
سر بر کدام دندانه بگذارم
وقتی در نبودنت با صندلیها معاشقه میکنم
سهراب سوار بر اسب چوبیاش
نقاشیاش را برمیدارد و دور میشود
دور میشود در قیام جنگل
با زنانی که از موهایشان آویزانند
از پیراهنهایشان آویزانند
بازگشتهاند به دوران جنینی
سر بر شانهی جفت گذاشته و آرام میگریند
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید