ماموریت “خلیلزاد”؛ خصوصیسازی جنگ در افغانستان
امروز با گذشت هفده سال از اشغال افغانستان با حاکمیت یک دولت فاسد بروکراتیک و یک اپوزیسیون مسلح تروریستی نه تنها هیچ گامی به جلو برداشته نشدهاست که حتی وضعیت از همیشه هم بدتر شده است.
تحولات در افغانستان به موازات تشدید بیثباتی، تدوام جنگ داخلی، تقویت موقعیت طالبان، ورود سازمان یافته گروه تروریستی داعش به این کشور، ازهمگسیختگی دولت ائتلافی غنی – عبدالله، آغاز مذاکرات رسمی واشینگتن – طالبان و ابهامات بسیار در آستانه انتخابات پارلمانی این کشور، نشان میدهد که این “سرزمین بدون امید” گویا قرار است آزمایشگاهی برای تجارب ناخوشایند دیگری باشد. از دهه هفتاد میلادی که با پیروزی افسران متمایل به چپ و نزدیک به شوروی علیه دولت کودتایی “داوود خان” شوریدند و وی را سرنگون کردند و موفق به تشکیل دولت دمکراتیک افغانستان شدند، تا به امروز که به دلیل استفاده از این کشور بهعنوان آوردگاه تسویه حساب در رقابتهای دوران جنگ سرد با کمک ارتجاع منطقهیی، امپریالیسم جهانی، گروههای جهادی و تروریستهای بینالمللی با کمک آمریکا، ناتو، پاکستان، عربستان و ایران این کشور در شعلههای جنگ و بیثباتی غوطهور است، افغانستان مراحل مختلفی را در تداوم فاجعه پیموده است. بعد از سالها شورش و جنگهای نیابتی علیه دولت دکتر “نجیبالله” در طی یک توافق داخلی – خارجی با وساطت سازمان ملل مختلف قرار بود یک مجمع انتقالی پانزده نفره با برقراری آتش بس و پایان عملیات نظامی با مسئولیت و نظارت سازمان ملل متحد یک انتخابات آزاد برای تشکیل یک دولت آشتی ملی را سازماندهی کند. دکتر نجیبالله به عنوان رئیس دولت حاکم در طی همکاری با سازمان ملل متحد قدرت را به گروه تعیینی سازمان ملل متحد واگذار کرد و شرایط برای اجرایی کردن این توافق را مهیا کرد. به گفته “فتانه نجیب” همسر دکتر نجیب “در سال ۱۹۹۱، بینین سوان، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد به دکتر نجیبالله رئیس جمهوری آن زمان پیشنهاد کرد تا زمام امور را به شورای ۱۵ نفری باصلاحیت و بیطرف تحویل دهد. این شورای ۱۵ نفری، قرار بود مدیریت مرحله گذار را در دست داشته باشد”. با نقض این توافقنامه و بیمسئولیتی سازمان ملل متحد که زیر فشار آمریکا و متحدین آن تن به نقض آن داد و بلافاصله گروههای جهادی با پیشروی کابل را به اشغال خود درآوردند و یک دوره جنگهای خونین بین دولت به اصطلاح “استاد ربانی” و “گلبدین حکمتیار” که تقریبا به ویرانی کابل منجر شد، در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۶ طالبان به عنوان یک نیروی تازه نفس و سازمان داده شده توسط سازمان اطلاعات ارتش پاکستان با کمک ائتلاف آمریکایی و ارتجاع عربی در عرض چند روز مغولوار تمام افغانستان – به غیر از مناطق محدودی در شمال این کشور را – تسخیر کردند. حاکمیت ارتجاعی طالبان بعد از حوادث تروریستی یازدهم سپتامبر و حمله نظامی آمریکا و متحدین ناتویی این کشور بههمین بهانه، موجب اشغال افغانستان و برگماری یک دولت دست نشانده به رهبری “حامد کرزای” گردید و بعد هم دولت ائتلافی اشرف غنی و عبدالله عبدالله زمام امور را در دست گرفت.
آمریکا با تحریم این گفتوگوها از طرف واشینگتن و به تبع کابل مواجه گردید، به درستی گفته است “آمریکا هیچ تمایلی به پایانیافتن جنگ در افغانستان ندارد”.
امروز با گذشت هفده سال از اشغال افغانستان با حاکمیت یک دولت فاسد بروکراتیک و یک اپوزیسیون مسلح تروریستی نه تنها هیچ گامی به جلو برداشته نشدهاست که حتی وضعیت از همیشه هم بدتر شده است. در چنین شرایطی به صورت سریالی رهبران واشینگتن هر بار با ادعای تغییر استراتژی جنگ افغانستان نمایش اقتدار و بهبود اوضاع را میدهند اما نه تنها واقعیات عینی با این ادعاها نمیخواند که شرایط روز به روز پیچیدهتر هم میشود. از مدتها پیش به موازات مذاکرات پنهان و آشکار هیاتهای آمریکایی با نمایندگان طالبان که به موازات تقویت قدرت سیاسی و نظامی این گروه انجام میشد، به نظر میرسد که در تدوام برنامهریزی شده این وضعیت برای آینده باید منتظر چیدن قطعات دیگر پازل چنین فاجعهیی بود. از مدتها قبل زمزمه واگذاری امنیت افغانستان به بخش خصوصی مطرح بود و هر بار مقامات کابل و واشینگتن با انکار آن به شدت موضوع را تکذیب میکردند. در حالی که عبدالله عبدالله رئیس اجرایی افغانستان بهخلاف واقعیات موجود در همین هفته در مجمع عمومی سازمان ملل متحد میگوید “راهبرد جدید دونالد ترامپ در مورد افغانستان نتیجهبخش است” اما همزمان “ضمیرکابلوف” نماینده ویژه رییس جمهوری روسیه برای افغانستان با اشاره به بایکوت مذاکرات صلح منطقهیی که به ابتکار روسیه و چین و جلب موافقت ایران و پاکستان و همچنین دعوت از افغانستان و آمریکا شروع شد و با تحریم این گفتوگوها از طرف واشینگتن و به تبع کابل مواجه گردید، به درستی گفته است “آمریکا هیچ تمایلی به پایانیافتن جنگ در افغانستان ندارد”. واشینگتن با انتخاب “زلمی خلیلزاد” به عنوان نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان که از همان ابتدای حمله به این کشور یکی از طراحان فاجعه کنونی و با ارتباطات مشکوک با طالبان همیشه مطرح بوده است، به نظر میآید که سناریویی را دنبال میکند که تقسیم قدرت بین بروکراتهای فاسد حکومتی، جهادگرایان قومگرا، شورشیان مسلح طالبان و حتی سهم شیر گروه داعش سعی میکند مکانیزمی را اجرایی کند که در تکمیل آن باید امنیت را هم به بخش خصوصی برای تنظیم این مناسبات واگذار کند.
درصورتی که مردم افغانستان علیه این طرحهای مخرب عکسالعمل نشان ندهند به زودی با یک افغانستان جدید روبه رو می شویم که هر گوشه و منطقه آن در اختیار یک گروهبندی قومی، مذهبی و نظامی مختلف خواهد بود.
بالاخره بعد از تکذیبهای مکرر مقامات افغانستان و آمریکایی، در روز دوشنبه اول اکتبر طرح “خصوصیسازی جنگ افغانستان” را به پارلمان کشور ارائه شد. هر چند که این طرح در پارلمان ناکارآمد و شرکت سهامی قدرتمندان قومی، بروکرات و جهادی با انتقادات زیادی همراه شد اما نشان میدهد که سناریوی جدید رسماً کلید خورده است. خلیلزاد که هم با گروههای جهادی و طالبان همیشه ارتباطات مشکوکی داشته است و از آن طرف هم با شرکت “بلک واتر” به عنوان بازوی ارتش خصوصی آمریکا در پیوند نزدیک میباشد، مامور پیادهسازی این طرح ضدملی شده است. در چارچوب این طرح از یک طرف دولت آمریکا هزینههای خود در جنگ افغانستان را به شدت تقلیل میدهد و از طرف دیگر نیز خود را از زیر بار تعهدات و مسئولیت اقدامات امنیتی – نظامی آینده در افغانستان به لحاظ قانونی و حقوقی خارج میکند. همچنین این شرکت به شدت آلوده در زد و بندهای امنیتی به راحتی میتواند استراتژی ترامپ برای تقسیم حوزههای سرزمینی افغانستان و تنظیم سهم طرفین منازعه از جغرافیای این کشور را عملیاتی کند. درصورتی که مردم افغانستان علیه این طرحهای مخرب عکسالعمل نشان ندهند به زودی با یک افغانستان جدید روبه رو می شویم که هر گوشه و منطقه آن در اختیار یک گروهبندی قومی، مذهبی و نظامی مختلف خواهد بود. این طرح دقیقا در نقض حق حاکمیت ملی افغانستان به عنوان یک کشور مستقل خواهد بود و گسستهای ملی را نهادینه کرده و رسمیت خواهد بخشید. این طرح و سناریوی مخرب نه تنها افغانستان را تهدید میکند که حتی برای کشورهای منطقه و صلح جهانی نیز یک خطر عینی تلقی میشود. خصوصی سازی جنگ در افغانستان آن هم در شرایطی که تمام سازمان اجتماعی و امنیت ملی این کشور در هم فروپاشیده است، تکرار تجربههای دهشتناک ارتشهای خصوصی در مکزیک، کلمبیا و مناطقی در آمریکای لاتین میباشد.
۱۱/۷/۹۷
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
اردشیر زارعی قنواتی نویسنده و روزنامهنگار؛ روشنفکر و فعال سیاسی، تحلیلگر سرشناس ایرانی در حوزهی مسایل سیاسی و بینالملل است. از او مقالات فراوانی در نشریات ایران از جمله شرق و اعتماد و سایتهای معتبر خارج از کشور منتشر شدهاست.