UA-28790306-1

صفحه را انتخاب کنید

توضیحاتی در بارۀ برخی نام واژه‌های تاریخی و جغرافیایی کهن(۹)

توضیحاتی در بارۀ برخی نام واژه‌های تاریخی و جغرافیایی کهن(۹)

مطابقت انجیل برنابا با انجیل سبعین (تلامیذ)

کلمۀ برنابا را به سریانی به معنی “ابن النبّوه” (پسر پیامبری) آورده اند ولی با توجه به لغت توراتی بریاه (در هم صحبتی) می توان آن را به معنی “هم صحبتی و تلمذ در موضوع پیامبری” گرفت. لذا آن اسم شخصی که نویسنده این کتاب باشد، نبوده است:

Beriah: in fellowship

Nebai: budding; speaking; prophesying

گرچه به نظر می رسد نامهای برنابا[س] و برابا[س] در آغاز مسیحیت متضاد هم به معنی پسر پیامبر (تسّلی) و پسر شرمندگی به عنوان لقب و نام خاص کار رفته اند:

Barnabas: son of the prophet, or of consolation

Barabbas: son of shame, confusion

انجیل مانوی سبعین (بلامس، تلامیذ) که عبدالله سلام -سلمان فارسی (عجمی مانوی) یک نسخه آن را داشته اند و ابوریحان بیرونی به آن اشاره کرده نسخه ای از همین انجیل برنابا بوده است، چون سوای مطابقت بریاه (در هم صحبتی) با تلامیذ (هم شاگردی) در نام آنها، مطابق روایات در هر دوی آنها موضوع مهم و اصلی بشارت ظهور آخرین پیامبر به نام محمد (احمد، معادل یهودا، استوت ارته) است.

به نظر می رسد منظور از نام سبعین این کتاب در اصل تعلق این کتاب به مردم سبای یمن (سبائین) باشد یعنی منظور عبدالله بن سبا (عبدالله بن سلام) – سلمان فارسی که از ایرانیان مهاجر به یمن و پسر و پدر بوده اند نامهایشان با هم مشتبه می شده است دلیل عمر بسیار طولانی قائل شدن به سلمان فارسی (عبدالله سلام، سلام) همین مشتبه شدن و یکی به شمار رفتن این پدر و پسر بوده است.

مطابق لغت نامۀ دهخدا، انجیل السبعین. [اِ لُس ْ س َ] (اِخ) کتابی است از آن پیروان مانی که به بلامس [یا تلامس احتمالاً محرف تلامیذ] نسبت داده شده. در آثارالباقیۀ بیرونی و خطط مقریزی نام این کتاب آمده. (از مانی و دین او ص ۲۰۱ و ۳۰۴). و رجوع به همان کتاب و انجیل مانی شود.

مطابقت وَن یوت بیش جاودانی و سئوشیانت اوشیدر با کوروش

نام وَن یوت بیش (درخت رنج زدا) که در شمار جاودانان زرتشتی در ایرانویج است می تواند اشاره به کوروش باشد. چون آستیاگ در رؤیاهایش کوروش را اول به صور سیلاب فراگیر آسیا از ماندانا بعد به صورت تاک جهانگیری می بیند که از شکم ماندانا رسته و بر تمامی آسیا سایه افکنده است. هر دو این رؤیاها اشاره به معنی لفظی نام کوروش یعنی سیلاب وَش (مترادف ثراتئونۀ اوستا) و کوروش در معنی سنسکریتی درخت درخشان و زرین دارند. پس تاک زرین دربار هخامنشی که در منابع کهن یونانی یاد شده سمبل کوروش بوده است:

कुरुह m. kuruha tree, ओष adj. osha shining

حتی نام منجی اول زرتشتیان یعنی اوشیدر به الهام از نام و نشان کوروش است:

از آنجا که مطابق تورات کوروش منجی به شمار رفته است و سی سال حکومت نموده و مطابق کتسیاس در رؤیایش دست در خورشید برده است و اینها در اسطوره موعود اوشیدر (درخت درخشان) یا اوخشیت ارته (پرورندهٔ قانون مقدس) هم انعکاس یافته است، لذا می توان نام و نشان سئوشیانت اول را ملهم از کوروش دانست:

هوشیدر یا اوشیدر نام نخستین موعود زردشتیان است که بنابر روایت مزدیسنا، سی سال مانده به پایان سدهٔ دهم از هزارهٔ زردشت ظهور خواهد کرد، بدین ترتیب که دوشیزه‌ای پاکدامن، از تخمهٔ زردشت، که در دریاچه کیانسه (هامون) باقی مانده، بی‌آنکه به شوی رفته باشد، بار می‌گیرد و کودکی به نام هوشیدر از او زاده می‌شود. در سی سالگیِ او خورشید ده شبانه روز در اوج آسمان – در همان جایی که اول خلقت بود – می‌ایستد و در پایان این هزاره هوشیدر به پیامبری برانگیخته می‌شود. در عهد هوشیدر پادشاهی به نام بهرام ورجاوند سرکار است که ایران را نجات خواهد داد. همچنین در پاره‌ای از سرودهای زرتشت نام سه سوشیانت به‌ طور پیوسته که پس از هر هزاره ظهور می‌کنند آمده‌ است.

نام دو سئوشیانت (سود رسان) دیگر یعنی اوشیدرمه (دارندهٔ قوانین اخلاقی-دینی درخشان) ملقب به اوخشیت نمه (پرورانند نماز) و استوت ارته (ستوده به قانون پاک) مطابق زرتشت و یهودا (ستودهٔ خدا، عیسی مسیح) هستند.

اتیمولوژی واژهٔ مُژده

واژهٔ مُژده به صورت اوستایی مرکب مَذ-دا به معنی دادن[خبر] شادی و خوشی است. جزء اول در کلمه مَزه هم باقی مانده است. بی جهت نیست که اهورامزدا ایزد شادی و خوشی و خالق سرزمین‌های شاد به شمار می رفته است.


اتیمولوژی خُشنود

این کلمه مرکب از خشنو (شادمان) و ایتی (شدن) در زبان اوستایی به نظر می رسد. در مجموع یعنی خوشحال و خندان شدن.


معنی لفظی کشمیر و کاشمر

در نزهه القلوب حمدالله مستوفی نام کاشمر به صور کشمر و کشمیر ثبت شده است و در سنسکریت نام این دو منطقه زعفران خیز به معنی زعفران است. موطن اولیه زعفران را هم کشمیر و خراسان می دانند. بنابراین داستان سرو کاشمر تنها از معنی ظاهری  در هیئت کاچ-اَمر (سرو جاودانی) بر خاسته است. به نظر می رسد خود نام زعفران بر گرفته از واژۀ اوستایی زَفرَ (دهان) و رانَیو (شادیبخش) گرفته باشد. یعنی آنچه شادیبخش دهان است. پس معنی کاشمیر به معنی زعفران هم می تواند در اساس مطلوب دهان باشد:

काश्मीर n. kAshmira saffron, कशा f. kashA mouth, मार m. mAra passion of love.

نام پهلوی زعفران یعنی کُرکوم را که در آرامی هم به کار رفته، می توان در سنسکریت به معنی شکوفۀ با شکوه و معطر گرفت:

कोरक m. n. koraka unblown flower, कोरक m.n. koraka species of perfume

उमा f. umA splendor

به قول دوستمان مُها لیوانی دمنوش زعفران بسیار شادیبخش است و البته زیادیش خنده آورنده است و اگر اندازه نگه داشته نشود خطرناک است.

زعفران در کشمیر و هند:

ورود زعفران را به هندوستان و چین از طریق ایران می دانند. این اطلاعات از نظر بسیاری از متخصصین عبارت از آنست که زعفران از ایران به همراه برخی دیگر از ادویه ها از طریق حکمرانان ایرانی که مایل بودند باغات و مزارع خود را در هندوستان گسترش دهند انجام شده است.

نظریه دیگر عبارت از آنست که بعد از اینکه ایران بر هندوستان و بویژه بر کشمیر فائق آمد، بنه زعفران توسط ایرانی ها در اراضی کشمیر کشت شده، اولین برداشت زعفران را قبل از سال ۵۰۰ قبل از میلاد می دانند، فنیقی ها در اوایل قرن ششم قبل از میلاد به تجارت زعفران کشمیر اقدام کردند.

زعفران کشمیری در معالجه افسردگی و به عنوان رنگ پارچه مصرف می شد.

براساس افسانه، یک بودایی هندی که به عنوان مبلغ به نام مدیانتیکا Madhyantica که در قرن پنجم قبل از میلاد به کشمیر فرستاده شده بود، او وقتی به کشمیر رسید، کشت زعفران را در کشمیر آغاز نمود و از آنجا مصرف زعفران در نیم قاره هندوستان معمول شد. صرف نظر از مصرف زعفران به عنوان غذا، از رنگ زیبای زعفران در رنگ لباس ها استفاده می شد. بعد از مرگ بودا Siddhartha Guatama راهبه های پیرو او حکم کردند که البسه بودایی ها بویژه قبای آنها باید به رنگ طلایی زعفران باشد.

Bildresultat för ‫گل زعفران‬‎

نامهای قدیم شهر یزد به معنی نیرومند و برتر و عالی ساخته هستند

ایساتیس (ایسَ-تَش) منابع یونانی که به صور ایستیخا و ایسائیس هم آمده یعنی نیرومند ساخته و فرافر (فرَ-آفر) یعنی برتر ساخته و یَزد (یَز-دا) یعنی عالی و ستوده ساخته است:

यशस् adj. yaz(as) excellent, यशस् adj. yaz(as) venerated, यशस् adj. yaz(as) honoured.

معنی ابیورد (درگز)

نام ابیورد به صورت اوستایی ائیبی-وَرِت به معنی دارای دارایی و ثروت فراوان است. بر این اساس نام کنونی آن درگز در اساس دارا-گاس بوده است یعنی محل دارا و ثروتمند.

مطابقت ابوکرب شمر یرعش ملقب به ذوالقرنین یمنی ها با کوروش (ذوالقرنین)

نام و نشان پادشاه اساطیری یمنی، ابوکرب (پدر مردم درخت پرست) ملقب به شمر (مرد کار آزموده) و یَرعش (ایرِشَ به سنسکریت یعنی دارای قدرت عالی، مترادف آرای ارامنه و ایرج فریدون مقتول به دست سلم و تور) و ذوالقرنین (قوچ دوشاخ) که فاتح خاورمیانه و آسیای میانه به شمار رفته و (٢٩+۸) ۳۷ سال حکومت نموده و شهر سمرقند را بنا کرده است به وضوح یاد آور کورش بزرگ ملقب به آگرادات (مخلوق برتر) پادشاه پارسها (مردم سرو پرست) است که رقم سالهای فرمانروایی وی در پارس و کل امپراطوری همین حدود بوده است و  شهر کوروش را در سمت سمرقند ساخته و در آن سمت هم به دست ماساگتها (قوم سلم) و داهه ها (قوم تور) کشته شده است. به احتمال زیاد  این نام و نشان عربی کوروش با آمدن ابنای احرار ایرانی به یمن در آنجا پدیدار شده است.


مطابقت انشان و شیریکوم و تیرازیش با تل ملیان و قصبۀ شهرک و شیراز

منیش توزو (۲۲۵۵-۲۲۱۹ق .م) برادر دوگلوی ریموش و پسر سارگون اکدی از تصرف انشان و شیریکوم [در سمت پارس] و گذرش با ناوگان از دریای پست (خلیج فارس) سخن رانده است:

جای انشان را با توجه به کشفیات باستانی با تل ملیان مطابقت داده اند. نام شهر جوار آن شیریکوم هم با قصبۀ شهرک همخوانی دارد که در لغت نامۀ دهخدا، با اندکی اصلاح چنین اطلاعاتی از آن داده شده است (فاصلۀ شیراز شهرک تا شیراز به سهو سی فرسخ نوشته شده بود، منظور ۳۰ کیلومتر بوده است. چون آن در صفحۀ ۱۸۵ نزهه القلوب ۵ فرسخ آمده است):

شهرک. [ شَ رَ ] (اِخ ) نام محلی است یک فرسخ و نیم جنوبی وشتک در فارس [روستای دشتک حالیه] . (ازفارسنامهٔ ناصری). نام دیهی از دیه های فارس که تا شیراز پنج فرسنگ فاصله دارد. (از نزهه القلوب ص ۱۸۵).

نام شهر شیریکوم تنها شباهتی به ظاهر نام شیراز (تیرازیش باستانی) باستانی دارد:

نظر به کلمات تِر و تیره (مادۀ صمغی و غلیظ) در زبانهای هندوایرانی نام باستانی تیرازیش (تیر-رز-ایش) را می توان به معنی دارندۀ شیرۀ رز گرفت. از آنجاییکه آنجا را با شیراز مطابق می دانند، لذا معلوم میشود نام شیراز از همین شیرۀ رز (شراب) گرفته شده است: احتمال دارد نام تپه باستانی قصر ابونصر معرب آبون-سرای (سرای محلول/مشروب) بوده است. چون اینجا را با تیرازیش باستانی مطابقت داده اند که محل تهیه شراب بوده است و نامهای تیرازیش (در هِیئت تِرَ-رز-ایش= مالک شیرۀ انگور) و شیراز (درهیئت شیرۀ-رز) نیز گواه آن هستند. از اینجا نتیجه میشود شراب فارسی هم ترکیب واژه های شیره و آب بوده است که با کلمه شرب عربی مشتبه شده است. خود هیئت شی-رز شیراز را نیز در زبانهای کهن هندوایرانی می توان به معنی محل شراب و انگور معنی کرد. چون محل تیرازیش را مطابق با تپۀ قصر ابونصر شیراز آورده اند که به نظر می رسد به معنی محل فروشگاه شراب بوده است:

.आपण m. ApaNa store, सुरा f. surA wine

آرشیو نوشته‌ها و شناسایی نویسنده:

>> واپسین نوشته‌ها

جواد مفرد کهلان محقق تاریخ اساطیری ایران

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

ویدیویی

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها: