واژههای سکوت
انگار کن که غروب جمعه بود، زمانی متروکه در منتهی الیه تاریخ تصویری فرسوده از ابدیت خشکیده تندیسِ...
بیشتر بخوانیدصفحه را انتخاب کنید
شهرگان | ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
انگار کن که غروب جمعه بود، زمانی متروکه در منتهی الیه تاریخ تصویری فرسوده از ابدیت خشکیده تندیسِ...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
تجسم کن خیابان در عبور بولدوزرها را تجسم کن فرو میریزد از هر خانه، آبادی صدای زخمی دیوارها در زیر...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
۱ صدا در احتضارم دو قدم مانده به تن نشسته روبروی کفن روحی سرگردان قصد از آمدن و رفتن شد یک سبد سیب...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۱۲ مرداد ۱۴۰۰
اپیزود دوم شعر بلند شدن (ما در عکس زیر باران گم شده بودیم) صداهای جعلی حرفهای جعلی کلمههای جعلی...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۸ مرداد ۱۴۰۰
رنگ ها! زرد به سُرمه ای می آید بنفش به صورتی قرمز! به تنم برای نوشتن از تشنگی خوزستان اما چیزی...
بیشتر بخوانید