داستان کوتاه «فردا»
_ چه خبرته ؟ چرا داری خودتو خفه میکنی؟ یکم آروم تر! _حرف نزن بخور! وگرنه همینم از دستت رفته....
بیشتر بخوانیدصفحه را انتخاب کنید
شهرگان | ۲۹ تیر ۱۴۰۰
_ چه خبرته ؟ چرا داری خودتو خفه میکنی؟ یکم آروم تر! _حرف نزن بخور! وگرنه همینم از دستت رفته....
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۵ تیر ۱۴۰۰
۱ سمتِ نعوظِ رابطهها دست میبری روشن نمیشوم که چراغی بیاوری ما احتمال تیرهی شبگیرها شدیم من...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۰ تیر ۱۴۰۰
چشامداره ” خفه” می شه!خدا از بزرگی کمت نکنهپانسمانِ حرف هاترو سقوطِ کم رنگِ خونهیکم...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۰ تیر ۱۴۰۰
رویا نزدیک پنجره ایستاده بود و ریزش باران را نگاه میکرد. بارانی که تند و بیامان میبارید....
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۱۴ تیر ۱۴۰۰
Statement from independent artists, authors, academics, and social justice activists in solidarity...
بیشتر بخوانید