رویا
رویا نزدیک پنجره ایستاده بود و ریزش باران را نگاه میکرد. بارانی که تند و بیامان میبارید....
بیشتر بخوانیدصفحه را انتخاب کنید
شهرگان | ۲۰ تیر ۱۴۰۰
رویا نزدیک پنجره ایستاده بود و ریزش باران را نگاه میکرد. بارانی که تند و بیامان میبارید....
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۱۴ تیر ۱۴۰۰
Statement from independent artists, authors, academics, and social justice activists in solidarity...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۶ خرداد ۱۴۰۰
تا بیدار میشدم، آب یخ به صورتم میپاشیدم، کنارش میخزیدم، از پشت در آغوشش میکشیدم و زیر لحاف...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۶ خرداد ۱۴۰۰
جنگ زبان بر شقیقهتفنگ سَرپُری ستکه جهان را به خون می کشدو چشم ها بی اعتمادبه عهدنامه هابه اشک...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۵ خرداد ۱۴۰۰
غروب با سرماى درون خو کرده ام گرماى عشق دیگر خاطرم نیست قرار را مى پسندم بیقرارى پسندم...
بیشتر بخوانید