“نـشـانـههـا و نـمـادهـا”
ولادیمیر ناباکُف وحید پاییز نــوشــتــه: ولادیـمـیـر نـابـاکـوف | تـرجـمـه: وحـیــد پـایـیــز...
بیشتر بخوانیدصفحه را انتخاب کنید
شهرگان | ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
ولادیمیر ناباکُف وحید پاییز نــوشــتــه: ولادیـمـیـر نـابـاکـوف | تـرجـمـه: وحـیــد پـایـیــز...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دو ده سال است که چنین میکنیم. آنچه هویت از پیرامون است میبازیم که بنویسیم و هیچ هویت از نوشتن...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
ساعت، دقیقه، ثانیه… نچرخیده زنگ میزنند در من حالا تمامم پاشیده شده در شب در چشمان سیاهُ...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
۱ تنهاتر از سایه ی علفی خشک تا توانستم تاختم بر بال تمام تابعه ها نتواستم نتوانستم دهانم...
بیشتر بخوانیدشهرگان | ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
۱ گیتار یک تار کم بیاورد مویت بند آید از رشد و رقص ناموزنت از غزل بیرون از غزل سکته ی ناقصی به...
بیشتر بخوانید