غزلی از سعید کرمی
امشبم گمانم عشق بی پروا بیایداز تار پود قلب من بالا بیایدچو کشتی خسته میان سیل غمهاماندم که شاید...
Read MoreSelect Page
سعید کرمی | 29 تیر 1403
امشبم گمانم عشق بی پروا بیایداز تار پود قلب من بالا بیایدچو کشتی خسته میان سیل غمهاماندم که شاید...
Read Moreسعید کرمی | 6 خرداد 1403
در میان این هجوم سایههای عاشقانه
تو بیا تا در کنارت پر بگیرم شاعرانه
سعید کرمی | 3 اردیبهشت 1403
تنم داغه دارم تبخیر میشم
ببین با هرم عشقت پیر میشم