
یک شعر از شهین راکی
. . آری، آتش بس داده اند کوانتوم چشمانت آخرین مهره را پی میگیرد تا جان به تن شعر باز گردد من اما...
Read MoreSelect Page
شهین راکی | 5 تیر 1404
. . آری، آتش بس داده اند کوانتوم چشمانت آخرین مهره را پی میگیرد تا جان به تن شعر باز گردد من اما...
Read Moreشهین راکی | 14 خرداد 1404
با همین لکنت کلام بر تنش و تقدیر زمان عشق را مقدر میگردانی تا این مجمر خاموش این جوهر دان خشکیده...
Read Moreشهین راکی | 3 اردیبهشت 1404
. . این تن این تن هزار لایه ماه را قورت داده بود باید به معراج خود میرسید و بر محراب شب پوست بر...
Read Moreشهین راکی | 30 اسفند 1403
بسته به تخت تن که میمانی مرگیدن خانهی توست ای آغاز یک طولانی همنشین کدام ماه گشته ای که بصیرت...
Read Moreشهین راکی | 3 بهمن 1403
مثل خواهرم که به کوه رفت و دستهایش علف شد و پاهایش از یال مادیان سرخ فام سرشار بود خویش را...
Read More