![شعری از محسن بافکر لیالستانی](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2025/02/FrontImage-Bafekr-150x150.webp)
شعری تازه از سعید جهانپولاد
![شعری تازه از سعید جهانپولاد](https://shahrgon.com/wp-content/uploads/2024/02/front.p-saeed.png)
کرگدنی
برای «کرگدن» شدن کمی دیر اقدام کردیم
کمی دیرتر از وقتی زبان به تکلام باز
کمی تا حتا کمی عقبتر از زمانی که داشتیم «خیر_سرمان» آدم میشدیم
(_حالا مگه فرقی هم میکنه ؟
آدم کرگدنی یا کرگدنی آدمی شده؟)
(_خب البته، بستگی به اخلاق موقعیتی دارد!
مثلا فکر کن در مجلس_جمهوریت
آنقدر بخوری و «بلموبانی» و ریخت و پاش کنی که بشوی «بُوجُور»)
و دستهاش را تا حد صلیب عیسای مسیح باز میکند وُ
بعد به شکل شکم برآمده مریم
قوس میدهد
و بعدتر دستش را
تا آرنج جلوی دماغاش خم
_همین!
از صبح تا شب
خار و مار طرف را به «تیر_غیبِ» بدو بیراه میگیرند
نه انگاری که «ککش_بِگَزَد»
(_حتما پوست کلفتی ریشه در همین حالتیها دارد! ندارد؟ یعنی!)
گاه میرود وسط پنج خانم محجبهها
حواسش جمع همه
نکند مثلا چپ چشمی کسی!
معمولا همیشه کنار «خط_قرمزها»
میلَمَد وُ خُرناس میکشد
گاه میلولد وسط لجن
هر چه بیشتر بوی عفن بگیرد
بهترتر است
اصلا بهترتر است قیافهاش زمختتر جلوهتر کند
با جوانترها میانهی خوبی ندارد با پا به «سن _رفته ها» میپرد
به وقت خطر
به وقت «جنبش» مشکوک
«آتش_به_ اختیار» خطوط را مُوطوط میکند وُ میپرد وسط میدان
زره کرگدنی به تن میکشد
مثل شوالیههای قرون وسطایی
یا همین سرداران جنگی مدّرن
به خیابان میزند
هی میزند با باتوم وُ لگد وُ مشت
«خار_مار» ریخته در کف میدان را
«زنجیر_پارهگی» میکند
(_اینهم یه جوریشه خب!)
حالا طرف ما میگوید:
«زبان خانهی هستی است»
دیگری هم به افاضهی کلام
«قوهی ناطقه» را همینطوری
من که پا پتیتر از همهام
چه فرق میکند چه وُ چه
کافی است کمی زیر این پوست بخزی و ببینی
«وجود» در آنجا بدجوری
سکنا گزیده است
و خیال گشایش هم ندارد که ندارد
ما که حالا «پا_پتی و لختیم»
کجای این ماجرا را
از «بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم»
#شعرهای_پسا_زبانی
#از_کتاب_ضد_زمینی