آری یا خیر: دولت فدرال، مخالفان و موافقان خطوط انتقال نفت
خشم در سهشنبه بخشش
بعدازظهر سهشنبه بخشش، روزی که در فرهنگ امریکای شمالی زمان کمک و بخشش به دیگران قبل از شروع جشنهای سال نو است، نخستوزیر کشور در کنار وزیر محیطزیست و دیگر مدیران ارشد دولت فدرال ایستاد تا به نبرد ده ساله برای خط لوله گذرگاه شمالی معروف به اِندبریج و موضوع انتقال تانکرهای حاوی سوختهای فسیلی در خطوط ساحلی بریتیش کلمبیا پایان ببخشد، این دو را رد کند و سپس، خط نبرد تازهای را با چراغ سبز به طرح توسعه خط لوله ترنس مانتِن معروف به کیندر مورگان و مسیر شماره ۳ به فعالان محیطزیست بدهد.
کیندر مورگان از آلبرتا شروع میشود و به شمال شهر برنابی ختم میشود. مسیر شماره ۳ از آلبرتا شروع میشود و به ویسکانسین در امریکا میرسد.
هنوز جلسه نخستوزیر تمام نشده بود که گرگور رابرتسون، شهردار ونکوور، به پشت بام ساختمان شورای شهر رفت تا در یک پیام کوتاه تصویری تاسف عمیق خودش از تصمیم امروز دولت فدرال، اعلام کند: «ونکوور با دولت فدرال در زمینه حمل و نقل، مسکن، خوشآمدگویی به پناهندگان و دیگر اولویتهای مشترکمان کار کرده است و تاثیرگذاری مثبتی شاهد بودهایم، ولی تصویب توسعه خط لوله انتقال نفت سنگین کیندر مورگان، گامی بزرگ رو به عقب برای محیطزیست و اقتصاد کانادا است.»
بعد از تکمیل کیندر مورگان، تعداد نفتکشهای انتقال نفت خام در سواحل شمالی شهر، هفت برابر خواهد شد. یعنی هر ماه ۳۴ نفتکش از شمال ونکوور به سمت سواحل کوه برنابی خواهند رفت تا در همسایگی پارکی محافظت شده، نفت بار بزنند. ونکوور نگران نشت نفت خام به آبهای خود است. خط لوله ترنس مانتِن از سال ۱۹۶۱ تاکنون شاهد ۸۱ مرتبه نشت نفت بوده است و کیندر مورگان میخواهد حجم نفتی که از این مسیر رد میشود را افزایش بدهد. حجم انتقال نفت الان ۳۰۰ هزار بشکه در روز است. با کامل شدن طرح توسعه، این رقم به ۸۹۰ هزار بشکه در روز خواهد رسید.
یک نشت عمده نفت خام، میتواند باعث مرگ میانگین ۱۰۰ هزار جانور ساکن در سواحل شهر ونکوور بشود. فارغ از اینکه محیط زندگی گونههای در خطر انقراض مانند نهنگ قاتل را برای دهههایی طولانی مسموم نگه خواهد داشت. البته خطر احتمال نشت نفت خام در مقابل آلایندگی این طرح بیاهمیت جلوه میدهد. امروز کل شهر ونکوور در هر روز ۷ هزار و ۱۵۰ تن گازهای گلخانهای تولید میکند. فقط نفتکشها در هر روز به تنهایی ۴۰۰ هزار تن گازهای گلخانهای تولید خواهند کرد.
نگرانی و تاسف شهردار ونکوور، مشت نمونه خروار سیاستمدارهای بریتیش کلمبیایی بود که به شکلهای مختلف دلنگرانی ساکنین استان را بیان کردند. کریستی کلارک البته با نگاهی محتاط، گفت که دولت فدرال توانسته به پنج شرط مورد نظر دولت استانی نزدیک بشود و میتوان نسبت به اجرای این پروژه با در نظر گرفتن شرایط موردنظر این استان، فکر کرد.
در همین زمینه در شهرگان بخوانید:
پیمان جوامع بومی امریکای شمالی در مقابله با پروژههای انتقال سوختهای فسیلی؛
برنامه کنترل تغییرات اقلیمی کانادا تا نیمه قرن: رهایی از ذغالسنگ تا ۲۰۳۰؛
سوالهایی در موضوع فرکینگ در بریتیش کلمبیا؛
حواشی قیمتگذاری مالیات بر کربن توسط دولت فدرال؛
سوالها و جوابهای همراه چراغ سبز دولت فدرال به پروژه گاز مایع پسیفیک نورث وست؛
لابیها، ریشههای اقتصاد و تکیه به بانکهای بزرگ
نفت آلبرتا، بعد از نفت عربستان سعودی و ونزوئلا، سومین ذخیره نفتی جهان است. نزدیک به ۱۶۶ میلیارد بشکه نفت در خاک این استان نهفته است. در سال ۲۰۱۴، تولید نفت از این منطقه به ۲.۳ میلیون بشکه در روز رسیده بود و کانادا را تبدیل به بزرگترین صادرکننده نفت خام به امریکا کرد. این منطقه نفتی، بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۳، توانست ۲۰۱ میلیارد دلار سرمایه جذب خود کند. آمار ۲۰۱۴ استان آلبرتا میگوید که بیش از ۱۳۳ هزار نفر در صنعت انرژی مشغول به کار هستند که شامل تولید نفت هم میشود. در همین سال، ۵.۲ میلیارد دلار از ۹.۶ میلیارد دلار درآمد دولت استانی از نفت حاصل شده بود.
یک مشکل ولی در میان است: این نفت برخلاف نفت مرسوم عربستان سعودی یا ونزوئلا، به شکل مایع وجود ندارد. بلکه در دل خاک نهفته است و بایستی برای تولید این نفت، صد درصد گونههای گیاهی و جانوری در منطقهای به مساحت ۴ هزار و ۸۰۰ کیلیومتر مربع نابود بشوند، سپس با کمک مواد شیمایی مهلک، نفت از خاک جدا بشود. نفت آلبرتا را به همین خاطر، نفت کثیف میخوانند. چون ۳۰ درصد از نفت مرسوم، آلایندهتر است. تولید نفت از آلبرتا، در سال گذشته میلادی، بیشتر از کل ایالت کالیفرنیا در امریکا، گازهای گلخانهای تولید کرده است. کالیفرنیا، ششمین اقتصاد دنیا محسوب میشود و از اقتصاد فرانسه بزرگتر است. همچنین در این ایالت، بیشتر از کل ساکنین کانادا، آدم زندگی میکند.
ولی ریشههای اقتصاد کانادا بر مصرف کربن گسترده شده و نفت آلبرتا، سرمایهگذاری سنگینی در سالهای گذشته دریافت کرده است و دولت فدرال نمیتواند چشم به روی سرمایهگذارها، دهها هزار نفری که در این صنعت کار میکنند، خواستههای دولت استانی آلبرتا و همچنین خریدارهای نفتی ببندد. این حجم پول به معنای حضور لابیگرهایی است که تلاش میکنند تا خواستههای سرمایهگذارهای بزرگ به نتیجه برسد و نفت تولیدی آلبرتا بتواند جابهجا بشود و به امریکا و آسیا برسد، بخصوص حالا که باراک اوباما صندلی ریاستجمهوری را به دونالد ترامپ میدهد و یک مخالف سوختهای فسیلی میرود و یک مدافع صنایع نفت و گاز امور را بدست میگیرد.
موافقهای طرح توسعه خط لوله کیندر مورگان هم بر منافع اقتصادی این طرح تاکید میکنند: پول بیشتر برای دولت فدرال، دولتهای آلبرتا و بریتیش کلمبیا و همچنین دولتهای محلی که این خط لوله از سرزمینهایشان رد میشود. مشاغلی که این خط لوله تولید میکند. نفت بیشتری که تولید خواهد شد – تولید نفت آلبرتا تا بیش از ۳ میلیون بشکه در روز بتدریج افزایش خواهد یافت. همچنین سرمایهگذاریهای بیشتری که به خاطر تضمین عبور نفت خام وارد کشور خواهد شد. تمامی این موارد، برای سیاستمدارها چشمنواز است.
هرچند که در دیدگاه سیاه و سفید تحلیلگرهای اقتصادی مدافع خط لوله کیندر مورگان، شرایط کره زمین عادی است، تغییرات اقلیمی وجود ندارد و بومیان کانادایی هم اهمیتی ندارند. برای آنها سود مالی مهم است و منافع کوتاهمدت مهمتر از شرایط بلندمدت زندگی است. در مقابل آنها، مخالفهای طرح توسعه کیندر مورگان با یک سوال مهم قرار میگیرند که مثلی از بومیان امریکای شمالی است: «تنها وقتی که آخرین درخت قطع شد و آخرین رودخانه آلوده شد، تنها وقتی آخرین ماهی صید شد، تازه در آن زمان است که میفهمی نمیتوان پول را خورد.»
تغییرات اقلیمی، پیمان پاریس یا موضوع مرگ و یا زندگی
فعالهای محیطزیست مثل دیوید سوزوکی میخواهند تا به جای سرمایهگذاری برای وابستگی اقتصادی بیشتر به سوختهای فسیلی، در انرژیهای پاک سرمایهگذاری بشود که برابر تحقیقهای موجود، هم پول کمتری لازم دارند تا انرژی تولید کنند، هم مشاغل بیشتری تولید میکنند. سوزوکی میگوید اگر جدی باشیم، در سال ۲۰۵۰، ۱۰۰ درصد نیاز انرژی کشور از طریق انرژیهای نوین تامین خواهند شد.
برای دیوید سوزوکی تغییرات اقلیمی واقعی است. اقلیم، یعنی شرایط آب و هوایی درازمدت یک منطقه زمین. تغییرات اقلیمی، یعنی تغییر بلندمدت اقلیم یک منطقه. این تغییر را تا یک نقطه مشخص میتوان کند کرد و بتدریج آن را تغییر داد، ولی بعد از عبور از آستانههایی که دانشمندان برای ما معین کردهاند، دیگر نمیتواند روند تغییرات اقلیمی را تغییر داد. این یعنی بعد از ۱۰ هزار سال ثبات در وضعیت آب و هوایی کره زمین، شرایط زندگی بر زمین بتدریج سخت و غیر ممکن خواهد شد.
سوال این است: رودررو با واقعیت تغییرات اقلیمی، چند طرح تازه توسعه، استخراج و عرضه سوختهای فسیلی را میتوانیم شروع کنیم؟ جواب آن مشخص است: صفر. هیچ طرح تازهای را نمیتوانیم شروع کنیم. هیچ طرح قبلی را نباید توسعه بدهیم. چرا؟ چون زندگی آدمهای زنده بر روی زمین بتدریج به خطر میافتد، زندگی برای نسلهای آینده غیر ممکن میشود.
واقعیت مشخص است: دانشمندان بریتیش کلمبیایی در تحقیقهایشان نتیجه گرفتهاند که ۸۵ درصد نفت آلبرتا باید در دل خاک باقی بماند تا بتوان تغییرات اقلیمی را کند کرد. مجله نیچر، از مهمترین مجلههای زیستمحیطی جهان، در سال ۲۰۱۵ به شکلی مشخص نوشت که اگر بخواهیم گرمایش زمین را به ۲ درجه سانتیگراد در طول قرن بیست و یکم محدود کنیم، بایستی نیمی از ذخایر نفتی، یک سوم ذخایر گاز طبیعی و ۸۰ درصد ذخایر ذغالسنگ جهان بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۵۰ میلادی دست نخورده باقی بمانند.
سرمایهگذاریهای کلان بر سوختهای فسیلی، مانند طرح توسعه خط لوله کیندر مورگان یا استخراج به شکل فرکینگ و عرضه گاز مایع (الانجی) در بریتیش کلمبیا، میتوانند پایانی برای زندگی بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی باشند. میتوانند بانی انقراض آدمی هم محسوب شوند. این طرحها در کوتاهمدت البته عدم تعهد دولت کانادا به پیمان پاریس را نشان میدهند. پیمانی که بر اساس آن کانادا خود را موظف به کاهش تولید گازهای گلخانهای کرد. هرچند مرتب بعد از امضای این پیمان توسط جاستین ترودو، دولتهای فدرال و استانی، طرحهایی را تصویب میکنند که به شکل عمده تولید گازهای گلخانهای را افزایش میدهند.
برای تحلیلگرهای اقتصادی، سوال سود مالی مهم است. برای دانشمندها و فعالهای محیطزیست، حفظ آیندهای پایدار برای زندگی مهم است. اعتراضها ریشه شرایط کنونی زمین گرفتهاند: آیا میخواهیم به زندگی ادامه بدهیم یا خواستار این هستیم تا چند سالی دیگر بگذرد و بعد تمدن انسان فرو بپاشد؟
در تاریخ گذشته زمین، پنج دوره انقراض عمده موجودات زنده وجود دارد. ما هماکنون شاهد ششمین دوره عمده انقراض هستیم که انسان بانی آن است. یا آنطور که گزارش اخیر صندوق جهانی طبیعیت میگوید، تا سال ۲۰۲۰ میلادی شاهد مرگ و انقراض دو سوم گونههای زنده جانوری جهان خواهیم بود.
طرح توسعه ترنس مانتن و سالهای دادگاه
سالهاست که طرح توسعه ترنس مانتین در سالنهای دادگاه است. هرچند در اولین دور دادگاهها، شهر برنابی، در چندین نوبت در تلاشهایش برای توقف این طرح به حکم دادگاه، ناموفق باقی ماند. ولی در کنار شکستهای این شهر در دادگاه، حالا باید منتظر دور تازهای از جلسات دادگاهها برای تعیین سرنوشت خط لوله کیندر مورگان باقی ماند. این مرتبه ولی سرمایهگذارهای این طرح با ملتهای بومی طرف هستند.
بریتیش کلمبیا، سرزمینی است که برای ۹۲ درصد زمینهای آن هیچگونه قراری مابین دولت و بومیان وجود ندارد. یعنی ۹۲ درصد زمینهای استان، از لحاظ قوانین بینالملل در اختیار بومیان است. نمیتوان بدون جلب موافقت این ملتها، طرحهایی مانند خط لوله کیندر مورگان را اجرا کرد. پیشتر، یکی از رهبران بومی گفته بود که دولت فدرال نقشی در نهایی شدن این خط لوله بازی نمیکند، چون درنهایت به حکم دادگاه، میتوان این پروژه را متوقف کرد.
ملتهای بومی هم میخواهند این پروژه را به دادگاه ببرند و جلوی اجرای آن را بگیرند. تا آن زمان، مخالفتهای اجتماعی در جوامع مختلف بریتیش کلمبیا در حال شکلگیری هستند. یکی از راهها هم پیشنهاد نقطههای مختلفی در طول اجرای پروژه، برای تجمع دراز مدت مانند تجمع استندینگ راک در داکوتای شمالی است که درنهایت ختم به لغو مجوز اجرای این پروژه در زمینهای مقدس بومیان شد. از برجستهترین مخالفهای این طرح، الیزابت می، رهبر حزب سبزهای کانادا و نماینده پارلمان گفت حاضر است برای به اجرا نرسیدن این پروژه به زندان هم برود.
جیم کار، وزیر منابع طبیعی دولت فدرال، البته با در نظر گرفتن امنیت کارکنان ساخت خط لوله گفت که اگر لازم باشد از نیروهای نظامی برای مقابله با خشونت افراد معترض به این پروژه استفاده خواهد شد. هرچند به فاصلهای کوتاه از بیان این نظر، این وزیر گفت که منظورش تهدید مخالفان پروژه نبوده است.
سرنوشت خط لوله کیندر مورگان هرچه باشد، موضوع سوختهای فسیلی و انتقال آنها از بریتیش کلمبیا از همین الان تبدیل به یکی از نقاط تعیین کننده انتخابات سال آینده دولت استانی شده است. هرچند این خط لوله میتواند آینده نمایندگان حزب لیبرال در بریتیش کلمبیا را هم به خطر بیاندازد. مثالش نماینده منطقه مرکزی شهر ونکوور، هِدی فرای که به فاصله کوتاهی از صحبتهای نخستوزیر گفت، این چراغ سبز «برایم مشکل درست میکند.»
فرای به خبرنگارها گفت، «تصمیم کابینه با سنجش نقاط ضعف و قوت بوده و درنهایت آنها به این تصمیم رسیدهاند. از تصمیمشان خوشحال نیستم. این موضوعی بسیار جدی برای ساکنین حوزه من است و تصمیم کابینه، برایم مشکل درست میکند. چیزی به نام سیاستمداری امن البته نداریم.»
او البته امیدوار است که کیندر مورگان تمامی ۱۵۷ شرطی که شورای ملی انرژی در دولت فدرال برای ساخت این خط لوله معین کرده، اجرایی کند. برای سیاستمدارهایی مانند او، دورانی سخت در پیش است. ۷۳ درصد کاناداییها میخواهند دولت کار بیشتری در مقابله با تغییرات اقلیمی انجام بدهد.
پول زیادی هم در موضوع مقابله با تغییرات اقلیمی نهفته است.
بانک جهانی میگوید که تا ۲۰۳۰ میلادی، ۲۳ هزار میلیارد دلار در موضوع انرژیهای نوین در جهان سرمایهگذاری خواهد شد. کانادا میخواهد بخشی از این سرمایه به کشور بیاید.
برای همین هم کاترین مککینا، وزیر محیطزیست و تغییرات اقلیمی دولت فدرال، به فاصله کوتاهی از جلسه نخستوزیر برای اعلام چراغ سبز به خط لوله کیندر مورگان، راهی چین شد تا در روزهای ۵ تا ۸ دسامبر برای پیمان تجارت آزادی مذاکره کند که اصلی آن افزایش تلاشها برای جذب کربن از اتمسفر، گسترش انرژیهای نوین و کنترل تغییرات اقلیمی است.
سهشنبه بخشش گذشت، سال نو بزودی فرا میرسد، نبرد خطوط لوله انتقال سوختهای فسیلی در بریتیش کلمبیا فقط فصل عوض کرده است و وارد فصلی تازه شده: فصل مبارزه با طرح گسترش خط لوله کیندر مورگان.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سیدمصطفی رضیئی، مترجم و روزنامهنگار مقیم شهر برنابی است. او نزدیک به سه سال است در کانادا زندگی میکند و تاکنون ۱۴ کتاب به ترجمه او در ایران و انگلستان منتشر شدهاند، همچنین چندین کتاب الکترونیکی به قلم او و یا ترجمهاش در سایتهای مختلف عرضه شدهاند، از جمله چهار دفتر شعر از چارلز بوکاووسکی که در وبسایت شهرگان منتشر شدهاند. او فارغالتحصیل روزنامهنگاری از کالج لنگرا در شهر ونکوور است، رضیئی عاشق نوشتن، عکاسی و ساخت ویدئو است، برای آشنایی بیشتر با او به صفحه فیسبوکاش مراجعه کنید.