«دویدن در مه»: مجموعهای برای سلامت روان، افسردگی و خودکشی
به بهانه درگذشت یک جوان ایرانیتبار در شهر ونکوور، شهرگان پروژهای تازه شروع میکند تا وضعیت کانادا، بخصوص بریتیش کلمبیا و همچنین جامعه فارسیزبان آن را در مقابل اضطراب، افسردگی، تلاشهای موفق و ناموفق خودکشی و سلامت روان را بسنجد
بریتیش کلمبیا هنوز تب انتخابات داشت که در فاصله داون تاون تا محلههای ثروتمندتر شهر ونکوور، جوانی ایرانیتبار از پل گرنویل به آب خلیج سقوط کرد و جانش را از دست داد.
میلاد این پل را عمدا انتخاب کرده بود و وقت گذاشته بود تا به آن برسد.
ولی چه در ذهنش بود وقتی گام به مسیر پیادهروی پل گذاشت؟ به چه فکر میکرد وقتی در هوای نیمهابری ونکوور – یا شاید هم باران میبارید؟ – از نرده شیری رنگ پل گذشت؟ ماشینهایی که رد میشدند چه کار کردند؟ اصلا متوجه شد دارد چه اتفاقی میافتد؟
پل گرنویل، یکی از بزرگترین پلهای شهر است و چقدر هم زیباست.
وسط پل، باندهای عبور ماشینهای بیقرار است و دو طرف هم راه باز برای پیادهروی و یا دوچرخهسواری باز گذاشته شده.
صبح باشد یا بعدازظهر و سرشب، هوا که خوب باشد، مسیرها لبریز آدمها است و برای چند دقیقه هم که شده، دغدغههای زندگی روزمره را از صورتشان کنار میزنند تا دلبسته افقی باز باشند که از یک سو نگاه را تا دریای سایلِش میکشاند و از آن طرف منظره برجهای کسل داونتاون را تا خط افق بالا برده، آن طرف خلیج پیچ و تاب میخورد تا به شاخههای شمالی و جنوبی رودخانه فریزر برسد، آن طرف هم امتداد شهر ونکوور است.
سر به هر سمتی بر این پل بگردانی، زیبایی محض جلوی چشم آدمی میآید، بخصوص اگر ابرهای سفید منظره آسمانی آب و لبریز نور خورشید را هم پر کرده باشند.
نگذارید فراموش بشود
ولی مرگ یک آدم بر یک پل، چه کارها که نمیکند.
پلیس ابتدا به شماره تماس اضطراری میلاد خبر را به یک کانادایی میدهد. ولی جملههای انگلیسی به سرعت به فارسی تبدیل میشوند و قبل از آنکه نزدیکترین دوستانش به همدیگر تلفنی خبر را بدهند، مرگ او راهش را به اینترنت باز میکند.
همسایه میلاد در میانه امریکا در یک گروه بسته گفتوگو خبر را میخواند و چشمهایش را میبندد. این چهارمین دوستش است که در کانادا، ترکیه و یا ایران در ماههای اخیر جانش را گرفته است. روزها بعد از شنیدن این خبر به شهرگان با صدایی منگ میگوید که مرگ دوستهایم دارد یک اتفاق عادی میشود و این چقدر ترسناک است.
عکس و خاطرههای میلاد به صفحههای عمومی و خصوصی فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی که راه پیدا میکند، هیس هیسها هم بلند میشود: به فارسی مینویسند، به مادرش فکر کنید و به پدرش، به خانواده، دوستهایش فکر کنید، درست نیست، نکنید.
مادری که در یکی از کوچه پسکوچههای دامنه یکی از کوههای مترو ونکوور زندگی میکند، بلافاصله بعد از اینکه موضوع افتادن از پل را میشنود، بلند میگوید اگر از پل بوده، این فرق میکند. او به شهرگان میگوید، این جوان نرفته تا در یک اتاق در بسته با خوردن قرض کار را تمام کند، از پل پریده، این یک پیامی درونش است. او نمیخواهد فراموش بشود، نگذارید فراموش بشود.
او که خود دههها از افسردگی و اضطراب رنج برده است، ولی درمان را آنقدر عقب انداخت تا عاقبت به تشنج دچار شد، در بیمارستان بستری شد و درنهایت پزشکان تشخیص افسردگی پیشرفته در او دادند، میگوید از اینجا به بعد، مرگ میلاد، سوژه بحث یک آسیب اجتماعی است.
البته، بهت مرگ یک جوان که بگذرد، خودکشی خبر تازهای در کانادا نیست.
شانس ۱۱ درصدی ابتلا به افسردگی برای نوجوانان
هرچند آمار مربوط به خودکشی در کانادا هنوز در وبسایت سازمان آمار به روز نشده است، ولی آمار مربوط به افسردگی نوجوانان در ژانویه ۲۰۱۷ به روز است: در میان گروه سنی ۱۵ تا ۲۴ سال، شانس ۱۱ درصدی افسردگی و تمایل به خودکشی وجود دارد.
این بالاترین نرخ، در میان تمامی گروههای سنی کشور است. در گروه سنی ۲۵ تا ۶۴ سال، شانس ۵ درصدی ابتلا به افسردگی وجود دارد و در میان افراد ۶۵ ساله و بالاتر، این شانس به ۲ درصد کاهش پیدا میکند.
ولی در کلیت بحث و برابر دادههای سازمان سلامت روانی کانادایی، ۲۰ درصد افراد در کانادا در طول زندگیشان تجربه اتبلا به یک بیماری روانی را پیدا میکنند.
۸ درصد مردم در طول زندگیشان، یک افسردگی شدید را تجربه میکنند. اضطراب در شکل بیمارگونهاش سراغ ۵ درصد مردم کانادا میآید.
سازمان بهداشت عمومی کانادا میگوید که ۱ نفر از هر ۸ کانادایی بالغ (۱۲.۶ درصد افراد بالغ) اختلالت خلقی (mood disorder) را تجربه میکنند و ۱۱.۳ درصد افراد، افسردگی را در یک بخش از زندگیشان به شکل شدیدش از سر میگذرانند.
وقتی نوبت به میل و یا فکر به خودکشی باشد، در میان هر ۵ نوجوان کانادایی، ۱ نفر میگوید در یک سال گذشته چنین افکاری داشته است. هرچند تنها ۱۲ درصد افراد این گروه سنی، برای افسردگی یا میل به خودکشی، سراغ کمک گرفتن از یک متخصص میروند.
ولی نشانههای افسردگی و تمایل به خودکشی را در یک نوجوان، جوان یا فرد میانسال و کهنسال میشود راحت پیدا کرد. سازمان کانادایی پیشگیری از خودکشی میگوید که خانواده، دوست و یا آشنای فرد بایستی با او صحبت کنند یا او را به سمت درمان سوق بدهند، وقتی این نشانههای نگرانکننده را در او مییابند:
میل به خودکشی، استفاده گسترده از موادمخدر، بیهدفی، اضطراب، حس در دام افتادن، بیپناهی و درماندگی، پس زدن جامعه و در خود فرو رفتن، خشم، بیمبالاتی و تغییر حال و مزاج.
سازمان سلامت عمومی کانادا این نشانهها را هم اضافه میکند: افکار افسرده، حس گناه، بیارزشی و بیپناهی، عدم علاقه به شرکت در فعالیتهایی که سابق بر این برای فرد جذاب و دوستداشتنی بودند، تغییر در وزن یا تفاوت در اشتها، عدم توانایی خوابیدن، افزایش فزاینده انرژی یا خستگی در فرد و تمرکز ناکافی در زمانی که فرد باید تصمیمهای مهم بگیرد.
یکی از دوستان میلاد در ونکوور از این میگوید که آخرین صحبتهایشان را در ذهنش مرور میکند و حالا چقدر تمامی نشانهها معنا میدهند: کمتر ورزش میکرد، بیشتر تنها میماند، ولی میترسید تنها بماند.
آمار سرد، ولی گویای کانادا
سازمان آمار کانادا رسما خودکشی را هفتمین علت مرگ در کشور (برابر آمار ۲۰۱۱) اعلام کرده است. اولین علت مرگ (نزدیک به ۳۰ درصد مرگهای کشور) بهخاطر سرطان است. ناراحتیهای قلبی مورد دوم است و سومین مورد، آسیبهای غیر عمدی است.
برابر آمار تفکیکی سال ۲۰۰۹ همین سازمان، از هز ۱۰۰ هزار نفر در کشور، ۱۱.۵ نفر با موفقیت دست به خودکشی میزنند و در آن سال، ۳ هزار و ۸۹۰ نفر در کانادا جانشان را به این شکل گرفتهاند.
یا آنطور که سازمان آمار کشور با خونسردی به عدد و رقم توضیح میدهد، معادل ۱۰۰ هزار سال از عمر کاناداییها در سال ۲۰۰۹ خط خورد.
همچنین و به شکل میانگین، افراد مذکر سه برابر افراد مونث احتمال دارد تا در کانادا دست به خودکشی بزنند. هرچند در تمامی گروههای سنی کشور، خودکشی دیده میشود، ولی بالاترین نرخ متلعق به گروه سنی ۴۰ تا ۵۹ سال است.
آمار کشور میگوید فراتر از ۹۰ درصد افرادی که دست به خودکشی میزنند، دچار یکی از انواع بیماریهای روانی هستند و احتمالا موادمخدر (کانابیس و قارچ جادویی هم در این فهرست قرار میگیرند) مصرف میکردهاند.
افسردگی (در نزدیک به ۶۰ درصد در میان افرادی که با خودکشی میمیرند) شایعترین بیماری در میان آنان است.
سازمان آمار ولی تذکر میدهد صرف بیماری یا اعتیاد دلیل خودکشی نمیشود.
بلکه مجموعهای از موارد، از جمله ابتلا به یک بیماری روانی، شکست زناشویی، سختیهای مالی، کاهش سطح سلامت فیزیکی، مرگ یک فرد نزدیک یا کمبود حمایتهای روانی دست به دست همدیگر میدهند تا فرد را به خودکشی سوق بدهند.
خودکشی حاضر در تمام گروههای سنی
صفحههای وبسایت سازمان آمار کانادا ساده توضیح میدهد که خودکشی در میان تمام گروههای سنی وجود دارد: از بچه تا کهنسال، همچنین در میان تمامی انواع خانوادهها مشهود است. از یک فرد مجرد تا خانوادهای بزرگ، از افراد فقیر تا ثروتمند، مقیم شهرهای بزرگ یا روستاهای کوچک، خودکشی سراغ هر فردی میتواند برود.
همچنین در ده سال پیش از ۲۰۰۹ میلادی، شایعترین راههای خودکشی در کانادا، دار زدن شامل بر انواع خفگی (۴۴ درصد افراد) مسمومیت (۲۵ درصد) و استفاده از آتش (۱۶ درصد) است.
مردان بیشتر خفگی را انتخاب میکنند (در ۴۶ درصد موارد) و زنان مسمومیت (در ۴۲ درصد موارد) را ترجیح میدهند.
در میان افراد مونث، احتمال استفاده از آتش کمتر است (۳ درصد در مقابل ۲۰ درصد احتمال آن در میان افراد مذکر).
هرچند بحران میانسالی، بالاترین آمار خودکشی در کشور را خلق میکند (۴۰ درصد افراد در سال ۲۰۰۹ مابین ۴۰ تا ۵۹ سال داشتند،) ولی ۳۵ درصد افراد هم ۱۵ تا ۳۹ ساله بودند و ۱۰ درصد فراتر از ۶۰ سال سن داشتند.
درنهایت وقتی به افراد جوان ۱۵ تا ۳۰ ساله در آمار ۲۰۰۹ نگاه میشود، در این گروه سنی، خودکشی دومین علت مرگ افراد است.
مورد نخست، آسیبهای ناخواسته منجر به مرگ است.
البته سازمان آمار تذکر میدهد که افراد جوان به علت افزایش سن جانشان را از دست نمیدهند.
ولی در ۲۰۰۹ میلادی، ۲۰۲ فرد ۱۵ تا ۱۹ ساله در کانادا به علت خودکشی درگذشتهاند.
این ۲۳ درصد کل مرگهای این گروه سنی است.
در ۱۹۷۴ میلادی، تنها ۹ درصد افراد این گروه سنی به علت خودکشی جانشان را از دست داده بودند.
هرچند خودکشی در میان افراد مجرد، ۳.۳ برابر افراد دارای شریک زندگی (ازدواج رسمی یا شریک قانونی) شانس بالاتری برای وقوع دارد، ولی سازمان آمار کانادا میگوید خودکشی درون خانوادهها هم رخ میدهد و شانس آن بعد از طلاق و یا مرگ شریک زندگی، باز افزایش پیدا میکند.
در میان افراد مذکر، افراد مجرد بیشتر شانس خودکشی دارند و در میان افراد مونث، طلاق فضای بیشتری برای خودکشی به همراهش میآورد.
دویدن در مه: شهرگان رودرروی موضوع سلامت روانی، افسردگی و خودکشی
شهرگان به بهانه درگذشت میلاد، پروژه «دویدن در مه» را شروع میکند. شما الان در حال خواندن مقدمه این پروژه هستید. در هفتههای پیش رو، این پروژه جنبههای مختلف افسردگی، اضطراب و سلامت روانی را متمرکز بر جامعه تازهمهاجر به کانادا بررسی میکند.
هرچند در کنار آن سراغ میلاد و مرگ او میرویم و جنبههای مختلف درگذشت او را هم میکاویم.
در این پروژه، شهرگان با افراد متخصص، از جمله روانشناسان، فعالهای اجتماعی و وکیلها، با اسم کاملشان صحبت میکند. صدای آنان را هم ممکن است پخش بکنیم.
ولی افرادی که تجربه شخصیشان را میگویند و یا از موارد پیش آمده در میان دوست، آشنا و خانوادههایشان میگویند، همگی با اسم مستعار مطرح خواهند شد و تنها یک نام – تنها اسم بدون استفاده از نام خانوادگی – برایشان استفاده خواهد شد. این اسم را خود فرد انتخاب خواهد کرد.
به ما کمک کنید تا این پروژه، تا میشود بهتر بشود. هر ایده و نظری که دارید، با ما در میان بگذارید. اگر میخواهید شهرگان با شما صحبت کند، به ما خبر بدهید. سادهترین راه استفاده از ایمیل نویسنده این مجموعه، سیدمصطفی رضیئی است: [email protected] و همچنین میتوانید در صفحه فیسبوک شهرگان پیام خصوصی بگذارید.
ادامه دارد
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سیدمصطفی رضیئی، مترجم و روزنامهنگار مقیم شهر برنابی است. او نزدیک به سه سال است در کانادا زندگی میکند و تاکنون ۱۴ کتاب به ترجمه او در ایران و انگلستان منتشر شدهاند، همچنین چندین کتاب الکترونیکی به قلم او و یا ترجمهاش در سایتهای مختلف عرضه شدهاند، از جمله چهار دفتر شعر از چارلز بوکاووسکی که در وبسایت شهرگان منتشر شدهاند. او فارغالتحصیل روزنامهنگاری از کالج لنگرا در شهر ونکوور است، رضیئی عاشق نوشتن، عکاسی و ساخت ویدئو است، برای آشنایی بیشتر با او به صفحه فیسبوکاش مراجعه کنید.