دو شعر- قصه از هژبر میرتیموری
قاصدک قاصدکی دردست، برلبه ی خیالی سرد نشسته بود. نبض پاهایش در ورم کفش محکم میزد. در آسمان ِ...
Select Page
هژبر میرتیموری | 7 تیر 1392
قاصدک قاصدکی دردست، برلبه ی خیالی سرد نشسته بود. نبض پاهایش در ورم کفش محکم میزد. در آسمان ِ...