ادبیات نروژ – بخش دوم
ترجمه و تألیف: عباس شکری
مسیحیت قرون وسطی ۱۵۰۰-۱۳۵۰
این دوره را نام دیگری هم دادهاند که موسوم است به دوران میانی نروژ که از سال ۱۳۵۰ شروع میشود و تا سال ۱۵۳۷ نیز ادامه مییابد. هم ادبیات و هم رسانههای نروژی این دوران، تحت کنترل و تسلط کامل کلیسا بوده است. در گوشه و کنار نروژ، در هر روستایی هم یک کلیسا بنا شده بود. به همین دلیل هم از ادبیات بیشتر برای وعظ و خطابه استفاده میشد. اما به عنوان پیامد تسلط و کنترل کامل کلیسا بر ادبیات، نروژ هم در فرهنگ جمعی بزرگتری که شامل همهی اروپا میشد، وارد شد.
برای مداوای بیماریهایی مانند طاعون و وبا، کتابهای بسیاری از زبان ایتالیایی به زبان نروژی قدیم ترجمه شد که دو اثر مشهور پزشکی؛ «تاریخ درد» و «معجزهی اولاو مقدس» از آن جملهاند. در سال ۱۳۴۹، نروژ دچار بیماری طاعون شد که بیش از دو سوم جمعیت آن زمان این سرزمین را راهی دیار مرگ کرد. کشیشها و افرادی که آن روز آنها را خواص میخواندند (دکترها، دارو فروشها، با سوادها، فرهنگورزها و …) بیش از همه در معرض بیماری بودند و سرایت بیماری در بین آنها به خاطر دیدارشان با افراد مبتلا به طاعون، بیشتر از دیگران بود. این افراد که مُردند، تو گویی هنر کهن اسکاندیناوی را هم با خود به گور بردند. این رویداد موجب شد که شعر شفاهی و تکرار آن به صورت دهان به دهان رواج پیدا کرد و در آن دوران بر فرهنگ جامعه مسلط شد.
سالهای ۱۵۰۰-۱۳۵۰، دوران نوشتن مردم
موضوع با اهمیتی که هرگز نباید از نظر دور شود این است که اگرچه بیشتر روایتها و شعرها در همین دوران نوشته شدهاند، باید یاد داشت که در همین دوران هم بیشتر مردم روستا نشین، که بیشترین جمعیت را هم شامل میشدند، بیسواد بودند. همین مورد، منتهی شد به این که داستان و شعر نروژی به صورت شفاهی و سینه به سینه به نسل بعدی منتقل میشد و تا سال ۱۸۵۰ که «آسبیورنسن» و «موءِ» گرداگرد نروژ را زیر پا گذاشتند تا اثرهای ماندگار را جمعآوری کنند و بر روی کاغذ بیاورند، هیچ نوشتهای در دست نیست. در این معنا جمعآوری و نوشتاری کردن ادبیات نروژ، را باید به پای دوران ناسیونال رومانتیک ملی این سرزمین نوشت. بنابراین، اگر اکنون و در بازبینیهای دقیق، معلوم میشود که روایتهای نثر و نظم، از زبان منسجمی برخوردار نیستند که زبان گفتار مردم آن روز، جای حیرت و شگفتی نیست.
روایتهای مردمی، حکایت جالب و کوتاه است که در واقع ریشه در واقعیت هم دارد. روایتهای مردمی به طور معمول، داستان قهرمانی است که با همهی نابسامانیها و شوربختیها، سرانجام از پس همهی دشواریها برمیآید. در بیشتر افسانهها، افراد رسمی؛ نظامیها و خویشان خانوادهی حاکمین، مورد استهزا و تمسخر قرار میگیرند و نقش افراد در جامعه وارونه جلوهگر میشود. روایتهای مردمی، نیازی به بیان حقیقت ندارد و به همین سبب هم، بی زمان است و بی مکان. تقریبن بیشتر داستانهای مردمی، سرانجامی صلحآمیز که همراه است با سعادت و خوشبختی، دارند. اما همین روایتها که بی زمان هستند و بی مکان، پایان بندی خوشحال کنندهای هم دارند، بر شانههای اخلاق جامعه نشستهاند و ساخته شدهاند.
تاریخ و شرح احوال، اما تفاوت کاملی با افسانه و روایتهای مردمی دارد، چرا که در شرح احوال یا تاریخنگاری، حقیقتگویی، بخشی از نگارش است. کسی که تاریخ را مینویسد، در واقع رویداد، طبیعت یا پدیدهای را شرح میدهد که بیشتر مردم آن را میشناسند. بنابراین روایت تاریخی، هم زمان دارد و هم مکان. همین مورد هم چنین روایتهایی را بیشتر قابل باور میکند. روایتهای تاریخی، بازتاب رویدادهای واقعی و دشوار هستند که گاه با چاشنی افسانه هم همراه میشوند.
یکی دیگر از انواع ادبی دوران قرون وسطای نروژ که بیشتر هم شفاهی بیان میشد، ترانههای مردمی بودند که داستانی را به صورت شعر موزون، بیان میکنند. این نوع از ترانه سرایی، در سالهای ۱۲۰۰ میلادی از فرانسه به نروژ آمد و بخشی از ادبیات شفاهی نروژ را شامل شد.
یکی دیگر از انواع ادبیات شفاهی این دوران که بعدها جمعآوری شدهاند و هنوز هم گاه برای کودکان بیان میشوند، تصنیف و آهنگهایی هستند که موسوم شدهاند به «بدیههسرایی». در این نوع شعر یا روایت گویی، هم موضوعی روایت میشود و هم به صورت آواز خوانده میشود. ویژگی این نوع شعر به صورت کلی، همان فیالبداهه بودن آن است که در صورت مؤثر واقع شدن، در تاریخ ادبیات هر سرزمینی ماندگار میشود.
سدهی شانزدهم میلادی، دوران اصلاحات و رنسانس
در سدهی شانزدهم میلادی، نروژ بیشتر به عنوان یکی از استانهای بزرگ کشور دانمارک متصور میشد. هرچند که صنعت چاپ توسط «یوهان گوتنبرگ» در سدهی پانزدهم کشف شده بود، اولین اثر چاپی نروژ در سال ۱۶۴۴ به بازار عرضه شد. در سال ۱۵۵۶ تنها نود و شش جلد کتاب چاپی، آن هم انجیل در نروژ یافت میشد.
در نروژ آن روزها، دنیای زنده و پر تحرک ادبی یافت نمیشد. با این وجود، «پدر کلاوسن فریس» در منطقهی «واله» کتابی به نام «توصیف نروژ» در سال ۱۶۱۳ نوشته است. در سال ۱۵۶۷، «آبسالون پدرسون بیئر» کتابی به نام «سرزمین نروژ» نوشت که در آن چگونگی از دست رفتن قدرت نروژ در مقایسه با دانمارک را شرح داده است. این اثر برای اولین بار، دویست سال بعد از نوشتن، منتشر شد.
دوران باروک – سالهای۱۶۰۰ میلادی
نروژ در سدهی پانردهم تحت تأثیر سبک هنری باروک بوده است. در این دوران برای کلیسا مهم این نبود که مردم باید باورمند باشند، مهم این بود که باید باوری درست داشته باشند. به همین خاطر هم باروک در نروژ تحت تأثیر و نفوذ شدید خطابه بود. سبک موجود در دوران باروک سرشار است از شکوه و عظمت بیجا. در این معنا منظور اصلی متقاعد کردن دیگران با اغراق بوده است. بنابراین ما شاهد سبک پر طمطراقی هستیم که شعر نام گرفته است.
«دوروت انگلبرتسدوتر» شاعر پر آوازهی سدهی ۱۶۰۰ بود. او شعرهای معنوی و دعاهای کلیسایی را می نوشت که در سال ۱۶۷۸ منتشر شدند. در زمان حیات او، هفت بار و پس از مرگاش نیز هفده بار دیگر شعرهای معنوی و مذهبی او چاپ و منتشر شدند. در همان دوران، خیلیها معتقد بودند که آنچه با نام او منتشر شده، از آن خودش نبوده و دلیلی هم که برای این کار میآوردند، زن بودن این شاعر بوده است.
«پیتر داس» هم در همین دوران شعرهای زیادی سروده است که تنها تعداد کمی از آنها منتشر شده است. بسیاری از شعرهای او توسط مردم و رونوشتهایی که از شعرهای او بر میداشتند به دست خوانندگان رسیده که امروز هم بین مردم کاربرد دارد. با این وجود نوشتههای «نوردلاند ترومپت» است که حتا امروز هم مخاطب بسیار دارد. او توصیف چگونگی زندگی مردم عادی در شمال نروژ که نزدیک قطب هست را نوشته است.
دوران روشنگری و کلاسیسم – سدهی ۱۷۰۰ میلادی
در سدهی شانزدهم میلادی، نروژ به شدت تحت نفوذ کلاسیسم است که آن هم تحت تأثیر دوران روشنگری اروپا میباشد. در این دوران برای احیای فلسلفه میبایست به تجربه تکیه زد و نه تصمیمهای تعصبگرایانه. در ادبیات هم دوران باروک با همهی تناقضها و اغراقهایش پشت سر گذاشته شد تا به جای آن هماهنگی و نظم، سادگی و شفافیت، اندیشه و طبیعت، سکاندار ادبیات شود.
نوعی پرهیزگاری و تقوا به عنوان سنگ موازنهی اندیشهی منطقی دوران روشنگری، رشد کرد مانند نگاه و کردار لوتری که نفوذ زیادی در نروژ-دانمارک آن روز داشت. همین نفوذ و نگاه پرهیزگارانه لوتری، موجب شد که سرانجام در سال ۱۷۳۶، مراسم شهادت و تصدیق دینداری بین نوجوانان ۱۴ ساله اجباری شود. البته از سویی همین اجبار سبب آن شد که خانوادهها آموزش و درس خواندن فرزندان را ضروری بدانند و به آن توجه کنند. بنابراین در سال ۱۷۳۹، ورود به مدرسه و گذراندن دوران ابتدایی، اجباری شد. البته تا آموزش و آموختن خواندن و نوشتن، فراگیر شود و همهی نروژ را در نوردد، سالها طول کشید.
لودویگ هولبرگ
«لودویگ هولبرگ» اولین نویسندهی ارزشمند و با اهمیت نروژی است که به دنیای ادبیات پا میگذارد. او در یکی از شهرهای غربی نروژ، «برگن» متولد شد و از دوران نوجوانی تا هنگام مرگ، نمایشنامههای بسیاری نوشت و ژانر جدیدی در فرم مقاله نویسی دانمارک-نروژ به وجود آورد.
دوران رمانتیک، ۱۸۵۰ – ۱۸۰۰
در پایان سدهی شانزدهم، انسان متوجه شد که همهی مشکلات و دشواریهای جهان را نمیتواند با منطق و تجربه حل کند. علاوه بر این، انسان به این نتیجه رسیده بود که همهی جنبههای زندگی اندیشه و منطق نیست. چرا که به تجربه دریافته بود که گاه زندگی ما تحت تأثیر احساسات است و این احساس است که بخشی از زندگی ما را اداره میکند. نویسندگان دوران رمانتیک نروژ هم مانند همکاران خود در سراسر اروپا بیشتر دل مشغول این بودند که در مورد جهان گرداگرشان چه احساسی دارند. آنها در اندیشه این بودند تا روح و جان جهان که در همه چیز هستی جریان دارد را دریابند و تسخیر کنند. برای این کار، رومانتیکها متوسل شدند به شور و شعف، احساس و شهود. به همین خاطر هم نویسندگان و به ویژه شاعرها، برجستگان دوران رومانتیک هستند.
اگرچه آغاز دوران رومانتیک اروپا را تقریبن سالهای ۱۸۰۰ میدانند، اما در نروژ اولین شعرهای رومانتیک، مربوط میشوند به سال ۱۸۲۰. بخش بزرگی از آنچه در آن روزها آفریده شدهاند، امروز تنها، عامیانه و سطحی به نظر میآیند. اولین اثرها مربوط میشود به «یوهان سباستین ولهاون» و «هنریک ورگلاند». آثار بزرگ دوران رومانتیک نروژ را باید با این دو نام شناخت و ارزیابی کرد. در پایان دورهی رومانتیک، این سبک به نحلهی دیگری که موسوم شد به «ناسیونال رومانتیک » تغییر شکل داد.
در هفتهی آینده در مورد «یوهان سباستین ولهاون» و «هنریک ورگلاند»، بیشتر خواهیم خواند.
پایان بخش دوم
—————————————-
در هفتهی پیش، بخش اول ادبیات نروژ که در هفته نامه شهرگان چاپ کانادا منتشر شد را خواندید و اینک به بخش دوم آن میپردازیم که دوران مختلف سبکهای ادبی در نروژ را توضیح میدهد. برای خواندن بخش اول به سایت زیر مراجعه کنید: