از مسیر قانونی در تلاشیم تا شرایط را برای کودکانِ زندانیان بهبود بخشیم
هفتهی گذشته به بهانهی واکنشهای متفاوتِ فعالان به دلنوشتهی نرگس محمدی دربارهی فرزنداناش، گفتوگویی را با حامد فرمند، کنشگر-پژوهشگر حوزهی کودک و بنیانگذار و مدیرعامل «کویپی، مؤسسهی غیر انتفاعی کودکان زندانیان» در آمریکا آغاز کردیم تا حقوقی را که باید برای کودکان زندانیان به رسمیت شناخته شود و موارد نقضِ آن را – حتی از سوی فعالان حقوق بشر – بهتر بشناسیم.
آقای فرمند که بعد از انتشار دلنوشتهی خانم محمدی، کمپینی را با عنوان من_شرمسارم در فیسبوک به راه انداخت تا از آنجایی که به «مسئولیت اجتماعی در برابر کودکان» باور دارد، همراه مادر زندانی، شرمساری خود را ابراز کند، در بخش نخست این گفتوگو اعلام کرد که شخصاً نه نقدهای موافق و نه نقدهای مخالف نامهی خانم محمدی را به زاویهی دید کودک نزدیک نمیداند، بلکه این نقدها در موارد زیادی ناقض حقوق کودک هم محسوب میشود.
این هفته ضمن اینکه در کمال تأسف مطلع شدیم که نرگس محمدی به دلیل وخامت حالاش به بیمارستان و سپس دوباره به زندان منتقل شده است، بخش پایانی این گفتوگو را تقدیمتان میکنیم.
«کودکی که با زندانی یا اعدام شدن پدر یا مادرش مواجه است، نیاز دارد تا بتواند احساس خود را درک کند. کودک و حتی بسیاری از بزرگسالان در شرایطی که با فشارهای روحی مواجه میشوند، به سادگی قادر به تشخیص احساس خود و تفکیک حسهای مختلف خود از یکدیگر نیستند. به عنوان مثال کودک، هنگامی که از ملاقات فرد زندانی باز میگردد، ممکن است احساس دلتنگی عمیق، اندوه شدید یا حتی خشم داشته باشد. مهمترین مرحلهی کمک به کودک برای مواجهه با بحران روحی رخ داده، کمک به او برای درک احساس خود است. اگر کودک با احساس گناه یا شرم مواجه شده باشد، باید به او کمک کرد تا این حس را با حسهای دیگر، مانند دلتنگی جایگزین کند و به او فهمانده شود که اتفاق رخ داده، هیچ ارتباطی به او ندارد. در مواردی که امکان ارتباط با فرد زندانی از طریق ملاقات، تماس تلفنی یا مکاتبه فراهم است، حالت ایده آل این است که کودک درک کند والدین زندانیاش هنوز او را دوست دارند؛ اما زمانی که به جای در نظر گرفتن این نیازها، کودک را به صورت فردی قربانی و مورد ترحم به نمایش میگذاریم، نه تنها کمکی به نیازهای او نکردهایم، بلکه او را در معرض مسائل تازهای مانند تبعات «قربانی تلقی شدن” قرار دادهایم.»
این بخشی از مقالهایست[i] که دو ماه پیش در ماهنامهی «خط صلح» منتشر کردهاید.
آیا این نقد را شما به دلنوشتهی نرگس محمدی نیز وارد میدانید که رنج کودکاناش را در آن توصیف کرده و به تصویر کشیده است؟ اگر چنین است، به نظر شما ما هیچگاه نباید از زاویهی دیدِ یک مادرِ دلتنگ و زندانی نیز به موضوع نگاه کنیم و ظرفیتِ تحملِ او را به عنوان یک انسان که حال، از بد حادثه مسئولیت مادری را در حالی به دوش میکشد که در زندان است، فرا زمینی تصور نکنیم؟
ابتدا بگویم که همانطور که در جواب سؤال قبلی اشاره کردم، نامه خانم محمدی را جزو طبقهای دستهبندی نمیکنم که کودکانش را به سمت «قربانی ماندن» هل داده باشد؛ یعنی معتقدم نوشتن این چنین نامههایی نیست که مورد اعتراض من است. آنچه به این روند میانجامد، انتشار عکسها و نوشتن ترحمبرانگیز از کودکان است و نه شرح حال یک مادر که به نظرم هر کسی شجاعت نوشتن از این بخشهای انسانی خودش را ندارد. با این مقدمه میخواهم تاکید کنم که در نظر گرفتن جایگاه برای کودکان، توجه به شرایط کودک و رفتار صحیح با او، منافاتی با پذیرش احساسات والدین و قبول رفتارهای انسانی آنها ندارد. از طرف دیگر انتظار جامعه و من به عنوان یک فعال حوزه کودک از فعالان مدنی و حقوق بشر، توجه ویژه به حقوق کودک است و این، در کنار نگاه انسانی به فعالانی است که شرایط سختی را میگذرانند. من، به خصوص روی سخن و نقد تندم متوجه فعالانی است که شرایط فرد زندانی را ندارند و بدون توجه به کودکان، به فعالیتشان که بخشیاش برای رهایی یا تغییر وضعیت پدر یا مادر زندانی است میپردازند؛ یعنی در بسیاری از موارد، نقد من متوجه نزدیکان و دوستان و سایر فعالان سیاسی است و نه والدین زندانی. گرچه والدین هم این حق را ندارند تا نسبت به نقض حقوق کودکشان و نادیده گرفته شدن احساس و نیازش بی تفاوت باشند.
راهکارهای اجرایی (غیر نوشتاری) که در طرح خود برای کمک به کودکان زندانیان مد نظر دارید، چیست؟ فکر میکنم یکی از راهکارها افزایش فشار بر حکومت ایران باشد به طوریکه زندانی کردنِ والدینی که فرزندان خردسال یا حتی نوجوان دارند، برای حکومت بیش از پیش هزینهبر شود. راهکاری جز نوشتنِ متنهای اعتراضی، برای این موضوع سراغ دارید؟
اول این توضیح را بدهم که توجه من تنها به خانواده فعالان مدنی نیست. از نظر من، کودکی که والدین زندانی دارد، فارغ از دلیل زندانی بودن والدیناش، با آسیبهایی مواجه میشود که در موارد بسیاری شبیه به هم است. گرچه پیش از این اشاره کردم که سن و جنس و شرایط خانوادگی و عواملی دیگر بر آثار به جا گذاشته بر کودک تأثیر زیادی دارد، اما عامل دلیل زندانی شدن، اثرش را به شکل دیگری و در برخی موارد به طور غیر مستقیم برجا میگذارد. پس آن چه من بر آن تاکید دارم، ایجاد شرایطی است که تمام کودکان با والدین زندانی از آن برخوردار شوند و انتظار داشته باشیم که کودک یک مادر یا پدر فعال مدنی هم از آن برخورد شود.
یکی از نتایج فعالیت و تلاشهای ما، میتواند ایجاد تغییر در قوانین باشد. چنانچه تجربه فعالیتهای مدنی در حوزههای مختلف از جمله کودکان به طور کلی و زنان نشان داده، میتوان تغییرات محسوسی در قوانین ایجاد کرد و حکومت را وادار کرد تا حقوق اساسی انسان را در قوانیناش در نظر بگیرد، در این مورد هم میتوان همین انتظار را داشت و تلاشها را معطوف به این نتیجه کرد. این موضوع البته با آنچه شما به عنوان «بالابردن هزینهها» مطرح کردید متفاوت است. به عنوان مثال حق قانونی ملاقات و ارتباط والدین زندانی با فرزند و خانوادهاش، در بسیاری از موارد و نه تنها در مورد زندانیان سیاسی و فعال نقض میشود. در کنار تلاش برای تأمین این حق، باید برای تغییر شرایط ملاقات کودک و خانوادهاش نیز به عنوان یک حق طبیعی کودک، تلاش کنیم.
مواردی مانند «حضور کودکان در زندان همراه مادرانشان» به عنوان حقوق اساسی مادران در بیشتر کشورها به اجرا درمیآید. تلاش ما باید در مسیر شفاف کردن اطلاعات مرتبط به حضور کودکان در زندانهای ایران، تلاش برای فعال کردن جامعه مدنی در بهبود وضع آنها و تغییر قوانین و شرایط نگهداری این کودکان در مسیر ارتقای وضع سلامتشان باشد.
هر کدام از ما ممکن است با تعدادی از خانوادههای زندانیان از نزدیک آشنایی داشته باشیم. برنامهریزی برای وقت گذراندن با کودک آن فرد و ایفای نقش مربیگری برای او به طی کردن سالمتر و کم خطرتر دوران زندان والدیناش کمک زیادی میکند.
زمینهسازی برای استفاده کودکان و والدینشان از آموزشهای تربیتی میتواند به کودک در یافتن راههای سالم گذار از دوره بحران و به والدین برای یافتن برخورد مناسب با او کمک کند. به عنوان مثال موسساتی مثل کویپی، تلاش میکنند تا این بستههای آموزشی را در اختیار خانوادهها قرار دهند. شناسایی و پشتیبانی از این مؤسسات و کمک به آنها در رساندن پیامشان به افراد مورد نظر میتواند مسیری برای طی کردن سالم این راه باشد.
کمک به این خانوادهها برای استفاده از خدمات روانشناسی و پزشکی برای برخورد تخصصی با بحران، از دیگر موضوعاتی است که با احتیاط قابل پیگیری است. میگویم با احتیاط چون از یک سو فرد برای استفاده از این خدمات باید آمادگی داشته باشد و از طرف دیگر خدمات دهنده باید تخصص و دانش کافی برای کمک مناسب به فرد را دارا باشد.
تمام مواردی که برشمردم، فعالیتهایی است غیر سیاسی که در برخی موارد بدون در نظر گرفتن زیرساختهایی که دولتها باید فراهم کنند، قابل پیگیری و انجام هستند.
به مؤسسهی کویپی اشاره کردید. درست است. در جریانم که شما در عین حال، بنیانگذار و مدیرعاملِ «کویپی، مؤسسهی غیر انتفاعی کودکان زندانیان» هستید. لطفاً دربارهی فعالیتهای این مؤسسه و موفقیتهایی که تا کنون در زمینهی کمک به کودکان زندانیان کسب کرده است برایمان بگویید.
این موسسه سال گذشته در آمریکا به ثبت قانونی رسیده و هنوز نمیتوانیم از موفقیت کسب شده در آن حرف بزنیم؛ اما مهمترین دستاورد این موسسه که از نظر عملی و در راستای سؤال شما، قابل محاسبه نیست، همراهی داوطلبانی است که به عنوان اعضای هیات مدیره یا همکاری در پروژههای عملی، به این موسسه و من اعتماد کردهاند و دانش، تخصص و تجربهشان را برای به ثمر نشستن ایدههای آن، در اختیار گذاشتهاند. فعلاً تلاش ما در این موسسه در دو بخش خلاصه شده:
اطلاعرسانی، آگاهیرسانی و شفافسازی در مورد کودکان زندانیان و تمام حوزههای مرتبط با آن به طور کلی و به طور خاص در مورد ایران
تلاش برای اجرای برنامههای عملیاتی در آمریکا برای کمک به کودکان زندانیان
گرچه ساز و کارهای این دو کشور، آمریکا و ایران با هم تفاوت دارد، و مسائل فرهنگی را باید در اجرای برنامههای آموزشی لحاظ کرد، اما این تجربه به ما کمک میکند تا در ارائه پیشنهادات خود به فعالان داخل ایران هم دست بازتری داشته باشیم.
برای ایران، هم از مسیر قانونی در تلاشیم تا شرایط را برای این کودکان بهبود ببخشیم که مسیری پر تنش و طولانی است؛ و هم در تلاشیم تا در کنار تبیین کلیاتی که مورد استفاده سایر نهادها باشد، برنامههای عملی را هم اجرا کنیم. یکی از برنامههای کوتاه مدتمان تدوین جزوهای آموزشی برای کودکان زندانیان است که البته هنوز در مرحله جمعآوری و تکمیل اطلاعات است و به دلیل داوطلبانه بودن کار، کند پیش میرود.
۱. این مقاله در این آدرس منتشر شده است: http://www.peace-mark.org/48-9
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
سپیده جدیری؛ شاعر، مترجم، روزنامهنگار و بنیانگذار جایزهی شعر زنان ایران (خورشید) است. نخستین کتابش، مجموعه شعر «خوابِ دختر دوزیست» است. دومین مجموعه از اشعار جدیری با عنوان «صورتی مایل به خون من» به چاپ رسید و «دختر خوبی که شاعر است» مجموعه شعر دیگر اوست. تازهترین کتاب منتشر شدهاش در ایران مجموعه شعر«وغیره . . .» است.
از سپیده جدیری همچنین مجموعهی «منطقی» که داستانهای کوتاه او را در بر میگیرد به چاپ رسیده است. او دو ترجمه از اشعار ادگار آلن پو و خورخه لوئیس بورخس را نیز زیرچاپ بردهاست.