از یلتسین تا میرحسین
یادداشتی تحلیلی بر پروژهی دفرم جمهوری اسلامی
شهرگان: امروز نظم ایدئولوژیک مسلط بر جامعهی کنونی ایران در متزلزلترین شرایط تاریخی خود قرار گرفته است. در حالی که به چهل و یکمین سالگرد سقوط نظام پادشاهی پهلوی نزدیک میشویم جمهوری اسلامی در بحرانیترین موقعیتی که تاکنون تجربه کرده ایستاده، فشارهای بینالمللی به اوج خود رسیده است. تحریمهای بیسابقهای بر بدنهی اقتصاد نیمه متمرکز و رانتی جمهوری اسلامی وارد آمده و عدم مدیریت صحیح منابع مالی در طی چهار دههی گذشته بسیاری از بنگاههای تولیدی و خدماتی را به ورطه ی ورشکستگی کشانده است. طردشدگی این رژیم توسط مردم منطقهی خاورمیانه و جمعیت درون کشور ایران به اوج خود رسیده و ساختار ایدئولوژیکی که این نظام اسلامگرا بر آن بنا شده بود، عملاً به بن بست خورده است. نظامی که قرار بود نظام پابرهنهها باشد و معمارش روح الله خمینی بارها اقرار کرده بود که قرار است حکومتی را برای خدمت به قشر مستضعف و فرودست ایجاد کند، اکنون دچار اضمحلال معنایی شده و رهبر هشتاد سالهی جنایتکارش در کمال وقاحت حتی معنای مستضعفین را به نفع خود و طبقهی حاکم مصادره به مطلوب میکند.
اما در این میان، این پرسش مطرح است که با توجه به شرایط کنونی چه آیندهای در انتظار ملت ایران و رژیم واپسگرای جمهوری اسلامی قرار دارد؟
طبعاً فهم دقیق اینکه فردا برای ما چه نقشهای در سر دارد از توان هر انسانی خارج است. گستردگی متغیرهای گوناگونی که زیست یک اجتماع را تحت تاثیر خود قرار میدهند مانع بزرگی است که بتوان دربارهی رویدادهای آینده پیشبینی قاطعی انجام داد اما شناسایی شخصیت و سابقهی یک نظم مسلط سیاسی میتواند ما را در تشخیص استراتژیهای آن نظام یاری کند.
به عقیدهی من اکنون جادهی حیات جمهوری اسلامی به یک دوراهی بزرگی رسیده است، دوراهی سرنوشت سازی که انتخاب هر یک از آنها توسط سران حاکمیت میتواند زندگی و آیندهی میلیونها انسان را تحتالشعاع قرار دهد. دوراهی حساسی که یکی از آنها ایران را به سوی سوریه شدن پیش خواهد برد و دیگری آیندهای همچون ترکیهی استبداد زدهی شبهه لیبرال را پیش روی ایران قرار میدهد.
🔴 پروژه ی سوریه سازی ایران با حربه ی ناامنی
این یکی از آخرین حربههای خشونت آمیز جمهوری اسلامی است. پروژهای که اجرای آن پس از آبان خونین ۹۸ بسیار آسانتر شده زیرا جامعهای که اعتراضات مسالمتآمیزش با سرکوبی وحشیانه رو به رو گشته، خود را در یک قدمی مبارزهی مسلحانه میبیند. دست به اسلحه بردن مردم در شهرهای مختلف یعنی فرصت ایجاد جنگ داخلی به نفع جمهوری اسلامی، ورود مبارزات ضد حکومتی به فاز نظامی امکان ناامن سازیهای اغراق شده را به حاکمیتی میدهد که در پی اشرار خواندن مخالفین خود است و باعث می شود ایجاد ترس از ناامنی بخشی از جمعیت ایران را به ناچار در پشت حاکمیت صف بندی کند و پیوستن نیروهای نظامی حکومتی را به بدنهی جمعیت معترض تقریبا غیر ممکن میسازد. همانطور که خمینی بارها اشاره کرده بود که جنگ برای ما یک نعمت است، امروز نیز حاکمیت نامشروع ایران ایجاد درگیریهای پراکندهی نظامی را بهعنوان راه حلی پرهزینه و پرریسک برای عقب انداختن تاریخ انقضای خود تلقی میکند، راهی که دست حکومت را برای کشتار بیرحمانهی مخالفانش بیش از پیش باز میگذارد و مشروعیتی واهی را به واسطهی تامین امنیت مردم به این رژیم ناکارآمد میدهد.
اما جادهی بقای جمهوری اسلامی راه دیگری را نیز در پیش پای خود میبیند، راهی که شاید در ظاهر خطر و هزینهی کمتری برای جامعهی ایران دارد اما در باطن به مراتب خطرناکتر خواهد بود.
🔴 پروژه ی ترکیه سازی ایران با حربه ی دفرمیته
پیراهنی که جمهوری اسلامی در سال ۵۸ با کنار زدن احزاب دیگر بر تن مردم ایران کرد، اکنون به شدت تنگ و طاقتفرسا شده است. بافت اجتماعی ایران به طرز غیرقابل باوری تغییر کرده و شکاف عمیقی بین طبقهی حاکم و تودههای جمعیتی وجود دارد. فهم متقابل این دو، روز به روز سختتر شده و دیگر اعتماد و احترام قابل اتکایی در رابطهی مردم و حکومت یافت نمیگردد. برای نظامی که متشکل از مجموعهی گستردهای از مسئولین تمامیتخواه و جاهطلب است، تنها یک راه حل مطمئن وجود دارد که این اعتماد و احترام بازگردد و تاریخ انقضای قدرت آنها به عقب بیفتد.
دفرمیته کردن اصل نظام جمهوری اسلامی با حفظ نیروها و عناصر فعال در ساختار کنونی نظام، راه حلی است که پیش روی سران حاکمیت قرار دارد، این یعنی شکافتن درزهای آن لباس تنگ شده به واسطهی تغییر در اصول ویترینی نظام و جذب حداکثری مردم معترض و مخالف به وسیلهی فرد یا افرادی که پای را فراتر از اصلاحات شکست خوردهی خاتمی و تدبیر پوشالی روحانی بگذارند و با شعارهایی به مراتب رادیکال تر مردم را پشت سر خود صف بندی کنند، اما دقیقا این اتفاق چگونه روی خواهد داد ؟
برای فهم بهتر روند اجرای این پروژه با نگاهی به روند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میتوان به خوبی دریافت که پروسهی انحلال یک نظم مسلط اقتدارگرای کمونیستی و برقراری کشوری به ظاهر دموکراتیک به نام فدراسیون روسیه، بدون شلیک یک گلوله اتفاق افتاد. در شرایطی که اقتصاد شوروی کمونیستی به مرز فروپاشی رسیده بود، مردم از تامین حداقلهای خود نیز عاجز بودند و گورباچفی که با شعار اصلاحات و تعامل و مذاکره با آمریکا آمده بود تا وضع نابسامان را بهبود بخشد، شکست خورد و مجبور به استعفا شد. کودتایی نمایشی از طرف کمونیستها شکل گرفت و بلافاصله با قهرمانی از پیش طراحی شده به نام یلتسین متوقف شد تا با سرعتی روزافزون فروپاشی جمهوریهای متحد شورایی شدت گیرد و اولین انتخابات به ظاهر دموکراتیک تاریخ روسیه محقق گردد.
اما واقعیت امر این بود که غالب افرادی که در تشکیل چارت حکومتی شوروی حضور داشتند در صحنه باقی ماندند و به حیات سیاسی خود ادامه دادند . مهمترین ادله برای این ادعا را در آنجایی میتوان یافت که ولادیمیر پوتین معاون وقت یلتسین در دههی ۱۹۹۰ از نیروهای اطلاعاتی – امنیتی شوروی کمونیستی بود که با آغاز قرن بیست و یکم و استعفای یلتسین تبدیل به قدرت اول روسیه گشت و تاکنون نیز این قدرت را حفظ کرده است. واقعیت امر این است که ساختار سیاسی شوروی دچار دفرم و تغییر شکل شد، کمونیست هفتاد ساله از بین رفت اما بدنهی نیروهای سیاسی – نظامی مستقر در آن اقلیم دچار کمترین تغییرات شد. به همین خاطر است که روسیهی امروز همچنان صحنهی جولان دادن گروههای مافیایی وابسته به قدرت است و استبداد پنهانی در پشت نقابی از دموکراسی آبکی بر مردم روسیه حکومت میکند. در سال ۱۹۹۱ یلتسین به عنوان منجی مجموعهای از مسئولان روس تلقی شد که در آستانهی نابودی به واسطهی یک انقلابی چه بسا بزرگتر از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ قرار داشتند، اما او آمد تا با دفرمیته کردن شکل آن سیستم شکست خورده اقشار اجتماعی بسیاری را پشت سر خود صفبندی کند و اقبال عمومی را اینبار نه با شعارهای ضد امپریالیستی و نه با اصلاحات میانه محور گورباچفی بلکه با نگرشی فرا اصلاحی به سمت خود جذب کند. قطعا در شرایط کنونی سیاست داخلی ایران بروز همچین پدیدهای نیازمند مقدماتی است که یا از مرگ طراحی شدهی خامنهای و یا از یک نرمش همه جانبه از سوی او میگذرد، اما واقعیتی انکار نشدنی در میان وجود دارد و آن وجود یلتسینی در حصر است.
آری اکنون در آستانه ی زمستان سخت ۱۳۹۸ با قاطعیت میتوان گفت در کشاکش بحرانهای مختلفی که جمهوری اسلامی برای جامعهی ایران خلق کرده، دیگر هیچ مهرهای در درون نظام اعتبار مردمی ندارد و از این جهت دست بالاتر در نزد نیروهای اپوزیسیون برانداز است اما نباید این تنها کارت باقی مانده، این آخرین ذخیرهی نظام اسلامی را فراموش کرد. واکنش تندی که میرحسین موسوی خامنه نسبت به آبان خونین ۹۸ داشت، میتواند به عنوان مقدمات حضور او در صحنهی سیاست دفرمیتهی جمهوری اسلامی باشد، بیانیهی او حامل دو پیام بود: یک اینکه ماجرای میدان ژاله را با آبان خونین مقایسه کرد تا به عنوان آلترناتیوی داخلی در مقابل آلترناتیو پهلوی قد علم کند و دیگر اینکه پای را فراتر از ادبیات مصلحتگرایانهی محمد خاتمی گذاشت تا بتواند مردم ناامید گشته از اصلاحات را با خود همراه سازد.
به اعتقاد من مهمترین چالشی که در آیندهی نزدیک نیروهای برانداز حقیقی با آن روبرو خواهند شد تفهیم این مهم به تودههای مختلف جمعیتی است که هر یک از مسیرهایی که به بقای طبقهی حاکم امروز ایران منتهی میشود، چیزی جز بقای استبداد و فساد نیست، خواه این مسیر بقا از ایجاد جنگ و سوریه سازی ایران بگذرد و یا از دفرمیته کردن شکل نظام و رسیدن به کشوری شبهه آزاد و استبدادی .
۲۲ آذر ۱۳۹۸
برگرفته از سایت ایران وایر
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید