امیر صالحی: امکان کار وجود دارد، خیلی سادهتر از ایران
گفتوگو با امیر صالحی، کارگردان نمایش “یک دقیقه سکوت”؛
امکان کار وجود دارد، خیلی سادهتر از ایران
شهرگان: به بهانهی اجرای تئاتر”یک دقیقه سکوت” در شهر کلگری گفتگوی کوتاهی داشتیم با کارگردان این نمایش آقای امیر صالحی. امیر صالحی دربارهی شرایط کار هنری در خارج از کشور میگوید: «من از کار هنری در خارج از ایران بسیار راضی هستم. به یک دلیل خیلی ساده و آن هم این است که اینجا امکان کار وجود دارد و خیلی سادهتر از ایران.»
آقای صالحی با تشکر از شما برای شرکت در این گفتگو، لطفا در ابتدا کمی در مورد خودتان و سوابق هنریتان بگویید.
نمیدانم که مثلا باید چه طور بگویم که لوس و بی مزه نباشد. زمستان آینده ۳۰ امین زمستان عمر من خواهد بود و پنجمین زمستانی که در کلگری به سر خواهم برد. از سوابق هنری هم میتوانم این طور بگویم که مدت زیادی و شاید حدود ۱۰ سالی است که به هنر تئاتر علاقهمندم و همچنین به سینما . نمیتوانم بگویم که کار هنریای انجام دادم ولی تلاشهایی کردم در جهت تجربهی حس خلاقیت و خلاقیت دریایی هست که حتی یک قطره هم از آن حیث که من مد نظرم هست، یعنی معنا بخشیدن به زندگی.
من مهندس عمران هستم و وقتی به کلگری آمدم مدت زیادی بود توی ایران که به خاطر درگیری شغلی از تجربه کارگردانی تئاتر جدا مانده بودم ولی با آمدنم به کلگری توانستم دوباره آنقدر وقت پیدا کنم که به تئاتر بپردازم. کارهای دیگر هنری از جمله آواز را هم در اینجا امتحان کردم ولی وقتی که امکان تشکیل گروه تئاتر برایم مهیا شد، دیگر سراغ کارهای دیگر نرفتم و البته مهیا شدن این امکان حدود ۲ سال طول کشید.
نمایش ” یک دقیقه سکوت ” که شما کارگردان آن هستید؛ قراراست روز ۲۷ آوریل در سالن آمفی تئاتر کتابخانه مرکزی شهر کلگری به روی صحنه برود، بفرمایید محتوا و مضمون این نمایش حول و حوش چه موضوعی دور میزند؟
دربارهی نمایش “یک دقیقه سکوت” و محتوای آن شاید بهتر باشد که چیزی نگویم و بگذارم بینندهها خودشان به تماشا بنشینند. ولی میتوانم دربارهی آقای “محمد یعقوبی” نویسندهی این اثر بگویم که ایشان از بهترین نویسندههای نمایشنامه در ۲۰ سال گذشته در ایران بودند و هستند. سبک خاص خودشان را در نوشتن دارند و قصهگوی بسیار چیره دستی هستند. من در سال گذشته که نمایش “تنها راه ممکن” از آثار ایشان را بر روی صحنه بردم قصد اجرای نمایش بسیار بزرگتری را نیز داشتم که به دلیل مسائلی کاری متوقف شد. در ژانویهی ۲۰۱۳ به ایران رفتم و آقای یعقوبی را دیدم و ایشان نمایشنامه “یک دقیقه سکوت” را به من هدیه کردند با این یادگاری که: “امیدوارم روزی تنها راه ممکن، یک دقیقه سکوت نباشد.” . داستان را که مطالعه کردم؛ انگیزهی بسیار زیادی در من به وجود آمد برای به صحنه بردن کار، ولی گروهم از هم جدا افتاده بودند. ابتدا به دوستانم گفتم که کار را به صورت نمایشنامهخوانی اجر خواهیم کرد که خیلی سادهتر امکان انتقال قصه وجود داشته باشد. ولی در میانهی کار با رهنمود استاد گرامی و هنرمندم خانم “مهتاب نصیرپور” عزیز و علاقهی خود دوستان بازیگرم تصمیم گرفتیم که کار را به صورت اجرای کامل به روی صحنه ببریم.
محتوای اثر مانند اکثر کارهای آقای یعقوبی اجتماعی – سیاسی است ولی از نظر ایدهی اصلی کار و نحوهی پرداخت باید بگویم که از نظر من شاید قویترین اثر آقای یعقوبی در طول دوران نویسندگی ایشان همین اثر باشد.
آیا این نمایش برای اولین بار است که اجرا میشود؟
بله این کار برای اولین بار است که در کلگری اجرا میشود.
آیا شما کار دیگری را قبلا به روی صحنه برده بودید؟ و استقبال جامعهی ایرانی شهر کلگری از آن تا چه حد بوده است؟
همانطور که عرض کردم گروه رها ژانویهی ۲۰۱۲ با کار “تنها راه ممکن” به روی صحنه رفت که با استقبال بی سابقهی مردم کلگری مواجه شد. “تنها راه ممکن” تا جایی که من اطلاع دارم اولین تئاتر جدی (جدی به معنای غیر کمدی) اجرا شده در کلگری بود. و من بسیار خوشحال شدم که گروه ما توانست جمع قابل توجهی از مخاطبان فارسی زبان و همینطور جوان شهر کلگری را برای دیدن تئاتر و مرور خاطرات تئاترهای ایران به سالن بیاورد.
آقای صالحی بفرمایید اجرای کارهای هنری در خارج از ایران چگونه است؟ مقصودم سختیها و یا حمایتهای جامعهی ایرانی و یا دولتی کاناداست.
راستش من از کار هنری در خارج ازایران بسیار راضی هستم. به یک دلیل خیلی ساده و آن هم این است که اینجا امکان کار وجود دارد و این خیلی سادهتر از ایران است. امکانات از هر نظر که بخواهید موجود است با قیمت مناسب و همچنین نیاز به مجوز یا این قبیل مسائل هم نیست و تنها چیزی که شما نیاز دارید یک گروه هنری است و از آنجا به بعد موفقیتتان در اجرا فقط و فقط به خودتان بستگی دارد و بس. چیزی که در قیاس با ایران به رویا شبیه است و برای هر هنرمندی در ایران آرزوست.
دربارهی حمایت هم من فکر میکنم مخاطب ایرانی بسیار مشکلپسند و باهوش و سخت سلیقه است. شما ممکن است یک یا چند کار را با “حمایت” پیش ببرید ولی پس از آن اگر کیفیت مطلوب ارائه ندهید مخاطب را به راحتی از دست خواهید داد. نمیتوان تقصیر را هیچگاه به گردن مخاطب انداخت. این برنامه گذار است که باید با شناخت مخاطب و انتخاب هدف مناسب، بتواند تماشاچی نیز داشته باشد.
سختی کار فقط مشخص بودن تکلیف خود آدمهاست که در اینجا اکثرا به صورت داوطلبانه در کارهای هنری و فرهنگی شرکت میکنند. و اینکه آیا حاضرند وقت و انرژی هزینه کنند یا نه . اگر گروه خوبی داشته باشید بقیهی مسائل بسیار ساده است.
سراغ دولت کانادا هم نمیدانم که چطور باید بروم. یا چه کمکی میتوانند به ما بکنند. همین که نمیریزند بد حجابها را بعد از تئاتر بزنند از آنها تشکر میکنم !
در مورد هنرمندانی که قرار است در این پروژه هنری با شما همراهی کنند؛ آیا همگی ایرانی هستند؟ آیا سوابق هنری دارند و یا برای اولین بار است که در کاری هنری شرکت میکنند؟
هنرمندان عزیزِ ِهمکار من در این گروه، دوستان گرامی من و اعضای گروه تئاتر رها هستند. بازیگرانم دوستانی هستند که ۳ نفر آنها در تئاتر سال گذشته نیز همراه من بودند و بقیه برای بار اول هست که حضورِ روی صحنه را تجربه میکنند. اسامی عزیزان بازیگر به ترتیب ورود به صحنه: نیلوفر عبدالمحمدی، پیام زندیه، مونا بدری، مهسا شفیعی، فاطمه سریزدی و وحید مجرد است. دو تن از دوستان گرامی دیگر هم در نور و صدا به ما کمک میکنند که آقای مهرداد والینسب و خانم نسیبه امیری هستند.
از همینجا به خاطر سعی و تلاش بسیار صادقانه و متعهدانهی همهی این عزیزان برای این اجرا کمال تشکر را دارم.
تا جایی که میدانیم نویسندهی این نمایش آقای “محمد یعقوبی” ست و ایشان این نمایشنامه را در سال ۱۳۸۰ نوشتند. بفرمایید همکاری شما با این نویسنده که در ایران زندگی میکنند چگونه بوده و آیا ایشان از اجرای این نمایش در شهر کلگری خبر دارند؟
آقای محمد یعقوبی نویسنده و کارگردان بسیار خوب تئاتر ایران هستند. من در ایران پیگیر نمایشهای ایشان در تئاتر شهر بودم. نمایش تنها راه ممکن را در سال ۸۴ و رقص کاغذ پارهها را قبل از آمدنم به کانادا دیده بودم. نحوهی روایت ایشان در نمایشنامهها بسیار خاص و دوست داشتنی است. اینجا که آمدم کار “تنها راه ممکن” اولین کاری بود که برای اجرا به ذهنم رسید. (البته بین این کار و “قرمز و دیگران” از همین نویسنده تردید داشتم.) ساختار اپیزودیک این اثر برای گروه نوپای ما بسیار مناسب بود و فشار زیادی به هیچ بازیگری وارد نمیکرد. همچنین قصهی تعلیقدار طرح شده در” تنها راه ممکن” بسیار به نظرم جذاب آمد. قبل از کار “تنها راه ممکن” با آقای یعقوبی تماسی نداشتم (هنرمندان در ایران بسیار دور از دسترس به نظر میرسیدند) ولی کار که اجرا شد دوست عزیزی در کلگری گفتند که با همسر آقای یعقوبی دوست هستند و دربارهی کار ما با ایشان صحبت کردند. عکسها و فیلم کار را برای ایشان فرستادم و ارتباط ما برقرار شد. در سفر اخیرم به ایران برای دیدن نمایش “برهان” به کارگردانی ایشان به نیاوران رفتم و بعد در موسسه سمندریان افتخار حضور در کلاس کارگردانی ایشان را داشتم. آنجا اقای یعقوبی متن یک دقیقه سکوت را به من دادند. و بقیه داستان.
البته در صفحهی فیسبوک اگر مشاهده کنید آقای یعقوبی برای گروه آرزوی موفقیت داشتهاند که باعث افتخار ماست.
در مورد گروه تئاتر رها بگویید؟
گروه تئاتر رها گروهی است که ۲ سال پیش در تابستان ۲۰۱۱ تشکیل شد برای تمرین تئاتر. در ابتدا فقط قصد تشکیل گروه داشتیم و نه اجرا و از آنجا که اعضای گروه با اجرای تئاتر هیچ آشنایی نداشتند شروع به تمرینات بدن و بیان و خلاقیت و بازی بداهه کردیم. بعد از ۴-۵ ماه تمرین نمایش” تنها راه ممکن” را شروع کردیم با ۱۱ بازیگر و در ۱۰ ماهگی گروه، تئاتر اجرا شد. دو ماه بعد دور هم جمع شدیم برای اجرای تئاتر سنگینی از چیستا یثربی با ۱۵ نفر بازیگر. که کار ناتمام ماند در حالیکه ۱۱ نوامبر ۲۰۱۲ سالن برای اجرا داشتیم. از ژانویه مجددا شروع به تمرین کردیم برای “یک دقیقه سکوت” که بی حرف پیش شنبه ۲۷ آوریل ۲۰۱۳ ساعت ۷ عصر اجرا خواهد شد.
در این میانه برنامهی کوچکی هم در بزرگداشت فردوسی داشتیم که نقالی بود برای دو داستان شاهنامه. به میزبانی انجمن فرهنگی ایرانیان .
تا جایی که میدانیم هنرمندان محبوب و توانای تئاتر ایران آقای “محمد رحمانیان” و خانم “مهتاب نصیرپور” هم در روز نمایش حضور خواهند داشت. آیا این دو هنرمند هم نقشی در برپایی این نمایش تحت هر عنوانی داشتهاند؟ و نظر این هنرمندان خوب کشورمان در مورد اجرای این طرح و کلا اجرای کارهای هنری در خارج از ایران چیست؟
درتابستان ۲۰۱۲ خانم نصیرپور و آقای رحمانیان را در کشتی در برگشت از ویکتوریا به ونکوور دیدیم که یک جورهایی برای من مثل خواب بود و خبر خوش اینکه آمده بودند که بمانند .
از آن زمان پیگیر فعالیتهای هنری این دو بزرگوار پر کار (به روی صحنه بردن چند تئاتر و ساخت یک فیلم بلند به نام “کنسل”) در ونکوور بودم. مترصد بودم که بتوانم کارگاه دو روزهای برای بازیگری با این عزیزان داشته باشم که مهمان ما باشند و گروه هم بتواند از راهنماییهایشان استفاده کند. که متاسفانه مصادف شد با تعطیلی گروه. وقتی قصد اجرای “یک دقیقه سکوت” را داشتم با خانم نصیرپور مجددا تماس گرفتم تا برای برخی صحنهها از ایشان راهنمایی بخواهم چون ایشان کار را در ایران به کارگردانی خود آقای یعقوبی روی صحنه برده بودند و در این تئاتر در دو نقش بازی کرده بودند.
ایشان با مهربانی و لطف به سؤالات ما جواب دادند و پس از ابراز خشنودی زیاد از اینکه ما این نمایشنامه را کار میکنیم و ابراز علاقه به متن و پیشنهاد اینکه به جای نمایشنامهخوانی به نحوی از اجرا فکر کنیم، در عین ناباوری ما ، دعوتمان را برای دیدن کار قبول کردند .
این دو عزیز بسیار خوش برخورد و بزرگوار هستند و بسیار حمایت کننده ازهمه نظر. هم برای ما و هم آنطور که من اعضای گروهشان را در ونکوور دیدم و از آنها شنیدم برای همهی هنردوستان شهر ونکوور. امیدوارم که در آینده بتوانیم همکاری بیشتری با این اساتید داشته باشیم .
آقای صالحی بفرمایید چه برنامههای دیگری برای آینده دارید؟
برنامهها و آرزوهای دور و دراز!
برنامهی کوتاه مدتم ادامهی همین راهی است که با گروهم شروع کردم. ولی همیشه گفتهام که کارگردانی تئاتر برای من پلی است برای کارگردانی سینما و در آینده نزدیک به ساختن پروژههای فیلم کوتاه مدتی که نظرم هست با همین گروه خواهم پرداخت.
برنامهی دراز مدتم دریافت جایزهی اسکار برای کارگردانی است.
با سپاس دوباره از لطف شما و شرکت در این گفتگو، برای شما و گروه رها آرزوی موفقیتهای بیشتر دارم.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید