تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

انگیختار رباعی

انگیختار رباعی

بخش نخست

نگاهی انتقادی به سه رباعی ایرج زبردست

در این معنا که رباعی باید ساختاری پیوسته و منسجم داشته باشد و همراه با پرداخت شاعرانه نوعی پیوستگی منطقی و استعلایی در آن دیده شود ، خیلی ها سخن گفته اند و کتاب ها نوشته اند.

پرداخت درونه رباعی در ساختاری چهار مصراعی هنر شگفتی ست و در بسیاری از موارد نتیجه دلخواه به سختی به دست می آید. این است که در بسیاری از رباعی ها حس می کنیم شاعر نتوانسته به خوبی از عهده پرداخت آن برآید و این مشکل بیشتر زمانی به چشم می خورد که شاعر می خواهد سخنی خوش تراش را در مصراع پایانی بیاورد و آن ضربه معروف را بزند  اما گاهی از پرداخت سه مصراع قبلی غافل می شود.

مصراع پایانی رباعی شاید برای خیلی رباعی سرایان دیروز و امروز انگیزش سرودن آن رباعی خاص بوده. در این سخن حرفی نیست . گو اینکه شاعر در مقام حقیقی خویش به در هم تنیدگی خیال و تصویر و حس در آفریده  اش است که شاعر نامیده می شود.  حال اگر این حال و مقام  را تنها به بیان سخنی و حرف و حدیثی که تنه به مثل می زند کاهش دهیم باز هم نمی بایست در کنار این انگیزه از ساختار رباعی غفلت کنیم.

بگذارید به هم نشینی هنرمندانه و شاعرانه انگیزه و ساختار در رباعی انگیختار بگوییم.

نمونه از خیام:

زاهد گوید بهشت با حور خوش است

من می گویم که آب انگور خوش است

این نقد ز من بگیر و آن نسیه بنه

کآواز دهل شنیدن از دور خوش است

نمونه از بیدل :

عمری ست از آن سوی عدم می آیم

گاهی به سر و گه به قدم می آیم

هر چند به باد می دهند اجزایم

تا یاد تو می کنم به هم می آیم

می بینید که انگیختار رباعی یعنی هم نشینی انگیزه و ساختار در حد اعلای خویش در این دو رباعی که به دو عهد زمانی و سبک شعری کاملا متفاوت و دور از هم متعلق است اتفاق افتاده است.

  این مختصر از این جهت نوشته شد که به ۳ رباعی از شاعر رباعی سرای هم روزگارمان یعنی آقای ایرج زبردست در کتاب شکل دیگر من نگاهی بیفکنیم و آن ها را از منظر انگیختار به پرسش بگیریم. پیشاپیش از ایشان برای دست بردن در شعرهایشان و بازسرایی مصاریع که البته تنها به قصد تشریح موضوع انگیختار است پوزش می خواهم.

رباعی اول:

شب توبه و صبحدم گناه دگری

گشتیم و نیافتیم راه دگری

از چاه به جای آنکه بیرون آییم

کندیم درون چاه چاه دگری

در این رباعی تصویر و مضمون شگفت و شاعرانه مصراع چارم که باید برای آن به شاعر آفرین گفت انگیزه کامل برای سرودن رباعی است. شاعر اما نتوانسته آنچنان‌که شایسته انگیختار است به سه مصراع دیگر در راه رسیدن به مصراع پایانی جان و توان ببخشد.

مصراع اول شاید به تنهایی بد نباشد اما بیان کاملا سرراست و منطقی آن با کندن چاهی در دل چاهی دیگر هم خوانی ندارد. یا حداقل می شد از این پیش دستی مذهبی و اخلاق گرایانه که خیلی در تاریخ و زبان رباعی جایگاهی ندارد کناره جست و مثلا گفت:

گشتیم و نیافتیم راه دگری

سوی دگری و سر پناه دگری

از چاه به جای آنکه بیرون آییم

کندیم درون چاه چاه دگری

می بینیم با بردن مصراع دوم به جایگاه مصراع نخست و استفاده از توان و ظرفیت واژه ” راه”  درنقش واژه کلیدی این رباعی تا چه مقدار می توان ساختار این رباعی را در خدمت مصراع چهارم بهبود بخشید.

مصراع دوم تنها برای در ادامه مسیر مصراع اول بودن بازسرایی شده است.

البته مصراع سوم نیز از نظر موسیقی وضعیت خوبی ندارد.

رباعی دوم:

واکرد صدف دهان سخاوت این است

موجی همه سجده شد ارادت این است

سر کرد برون ز آب یک ماهی پیر:

در آبم و تشنه ام حکایت این است

در این رباعی نیز تصویر و خیال شاعرانه زیبایی که در بیت دوم آمده است و برای آن یک بار دیگر باید به شاعر آفرین ‌گفت از خدمت و همراهی و هم آوایی بیت اول برخوردار نیست. مفاهیم مندرج در بیت اول گذشته از این که بخواهیم آن را شاعرانه بدانیم یا نه در انگیختار رباعی نقشی بارز ندارند. این که صدفی دهانش را باز کند و بگوید سخاوت این است چه ربطی به ماهی تشنه میان آب ها دارد.

مثلا می تواند بیتی با درونه درونگرایانه نوشت که حال و هوا را به سمت سرگردانی ماهی بیت دوم ببرد:

از خویش بریده ام شکایت این است

من راوی حسرتم روایت این است

سرکرد بروم ز آب یک ماهی پیر:

در آبم و تشنه ام حکایت این است

می بینید که با آوردن واژه هایی همچون شکایت و حسرت و راوی و روایت فضا برای بیت زیبای دوم آماده شده و ذهن مخاطب از درگیری بی دلیل و مخل با تصاویری همچون سخاوت صدف و سجده موج  آزاد می شود.

بیفزایم  که در این سخن شکی ندارم که اگر شاعر اندکی بیشتر تامل می کرد می توانست انگیختار بهتری برای این رباعی بیافریند.

رباعی سوم:

 آغوش سپید بامدادم او شد

آرامش ناگهان یادم او شد

آن سوی کسی نیست، کسی را دیدم

آیینه به دست هر که دادم او شد

در این رباعی نیز مصراع چارم مفهومی عرفانی را ضمن تصویری درخشان پیش روی خواننده می نهد. برخلاف دو رباعی قبلی در این رباعی شاعر تلاش کرده تا فضایی یکسان بیافریند و البته در این راه تاحدی هم موفق بوده اما این موفقیت کامل نیست.

در این میان به نظر می رسد مصراع اول و سوم از پرداخت مناسبی برخوردار نیستند. مصراع سوم ارتباط قوی با مصراع چارم ندارد.  شاعر آن سوی بی سو کسی را می بیند ولی معلوم نمی شود کیست زیرا در مصراع بعدی هر کس در آیینه شاعر می نگرد ” او ” می شود.حالا این ” هر که” چه نسبتی با ” کسی” در مصراع سوم دارد معلوم نیست‌‌ ، اگر نگوییم ضعف تالیف است.

 بگذارید از بازسرایی این رباعی و دخالت مجدد در کار شاعر پرهیز کنیم اما مثلا می شود گفت:

“آن سوی که سوی ها از آن سو آمد”

آیینه به دست هر که  دادم او شد

(مصراع “آن سوی…” از مولاناست.)

می بینید در این روایت شاعر به “آن سو” می رود و در ” آن سو” آیینه به دست هر که می دهد ” او ” می شود.

می شود نمونه های بیشتر در کار ایشان و نیز دیگران یافت که با اندکی وقت گذاشتن و پرداختن به ساختار نمونه های بهتر و قوی تری بشوند.

کوتاه سخن آنکه مراد ما از انگیختار در رباعی، ساختار شاعرانه ای ست که در خدمت و همراهی و هم آوایی انگیزه شاعر است که گاهی البته این انگیزه در مصراع پایانی نمود بیشتری پیدا می کند. شاعر می بایست این انگیختار را با توانایی ذاتی خویش قدرت و استحکام ببخشد و هر مصراع در جای خود در این بنای مستحکم قدر و قیمت خود را داشته باشد .

بخش دوم

نگاهی به رباعی بیژن ارژن

پیش از این از انگیختار رباعی که گفتیم به نقش منحصر بفرد مصراع چارم در بعضی رباعی ها اشاره کردیم و اینکه اگر این مصراع انگیزه سرایش رباعی بوده که البته و شوربختانه در بسیاری موارد اینچنین است شاعر می بایست این انگیزه را در ساختاری مناسب جای دهد آنگونه که سه مصراع دیگر در جان بخشیدن و توانا ساختن انگیزه چیزی کم نیاورند و دقیقه ای را فرو نگذارند.

گونه ای دیگر از رباعی نیز هست که بر پایه تصاویر پی در پی خلق می شود و این تصاویر به هم در ایجاد تصویری واحد و موثر یاری می رسانند آنگونه که ذهن خواننده را به درونه متکثر در تصاویر بکشاند .

نمونه ای از بیژن ارژن:

باران پرزد از سرانگشت نگاه

گم شد در ابر، ماهیِ کوچک ماه

تنهایی ام آن قدر بزرگ است که عشق

تنهایی ام آن قدر بزرگ است، که آه…

در این رباعی دو تصویر مندرج در بیت نخست در خدمت و همراهی و هم آوایی بیت دوم است.

دوستان به تقطیع هوشمندانه بیت نخست هم توجه کنند که این سکون میان سیلاب ها تا چه حد توانسته به سنگینی فضای رباعی مدد برساند.

در مصراع چارم شاعر با کشش کلمه آه در قافیه از حداکثر ظرفیت آن به قصد ژرفا بخشیدن به حس افسوس و حسرت و تنهایی سود برده است.

بیژن ارژن در میان رباعی سرایان امروز به گواهی آثارش اهتمامی شگفت و قابل تامل در پرداخت انگیختار دارد و سر آن داریم که در فرصتی دیگر به کشف زوایای دل انگیز در رباعی های او بنشینیم. پس تا فرصتی دیگر.

ونکوور آذر ۱۳۹۸

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

Verified by MonsterInsights