تصویر خودساخته غرب از خودش، در غزه مدفون است
یکی از پرسنل نیروی هوایی آمریکا روز یکشنبه ۲۶ فوریه ۲۰۲۴ در مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن دی سی با فریاد «فلسطین را آزاد کنید» خودسوزی کرد و جان باخت.
آرون بوشنل قبل از اینکه خود را در آنچه “اقدام شدید اعتراضی” خواند، گفت که “دیگر در نسلکشی شریک نخواهد بود”.
لازم به یادآوری است که این نوع اعتراض که منجر به مرگ شده، از اکتبر سال ۲۰۲۳ در اعتراض به نسلکشی اسرائیل و شرکای نظامیاش در غزه، برای اولین بار رخ نداده است.
هنگامی که آرون بوشنل روز یکشنبه در مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتندیسی خود را به آتش کشید، شاهد سنتی بودیم که به طور معمول کسانی در اعتراض شدید علیه رژیمهای غیرغربی رخ میداد: در تبت، تونس، چکسلواکی سابق و… در نهایت، این اقدام گسست از مفهوم رادیکال اعتراض است و انتقال این معنا که چه چیزی طبیعی است: خودسوزی و پیامدش که مرگ است، فریاد دلخراشی است که از مرز حاشای دیوار بلندی که برای درک واقعیت توسط رسانههای تحت کنترل برابرمان کشیدهاند، عبور کرده و شک روزمره ما را نهتنها بیشتر که سد موجود را میشکند. چنین اعتراضی آن هم در واشنگتن با این هدف انجام میشوند که حتا تماشاگر منفعل را وادار به واکنش کند. متأسفانه، اکثر مردم بهاحتمال فقط این فریاد را بهعنوان کنشی پوچ بیمعنی و عجیب رد میکنند و به تماشایش هم نمینشینند.
سی هزار فلسطینی کشته شدهاند و غزه غیرقابلسکونت شده است. سازمانهای حقوق بشر و نهادهای بشردوستانه – و همچنین تعدادی از دولتها در سرتاسر جهان – نزدیک به پنج ماه است که انتقادات خود را از اسرائیل بسیار صریح اعلام کردهاند. فریاد بسیاری از مردم، همچنین در غرب، این است که ما هرگز نمیپذیریم این موضوع که به افرادی شبیه به ما مربوط میشود و بسیار نزدیکتر به ما دفن میشوند، تا این حد پیش برود. ما هرگز نمیتوانستیم بپذیریم که فرد باید از شرایط معمول پرهیز کند: در این معنا که هرگاه به طور واقعی به آن نیاز است، به سمت شرایط خارقالعادهتر حرکت نکنید.
اکنون در بسیاری از کشورها بحثهای شدیدی در مورد اینکه آیا مقامات کشورهای مختلف بهاندازه کافی برای نجات جان فلسطینیها اقدامی انجام میدهند؟ چندی پیش حدود ۸۰۰ کارمند عالی رتبه دولتی طوماری را امضا کردهاند که در آن از مقامات خود خواستهاند اقدامات بیشتری برای جلوگیری از خشونت افسارگسیخته اسرائیل انجام دهند. موضع دولت نروژ (کشوری که من ساکن آن هستم) این است که آنها در حال حاضر کارهای زیادی برای فلسطینیها انجام میدهند و تحریمها و قطعنامه علیه اسرائیل، از جمله مواردی است که میانجیگری صلح نروژ و در نتیجه منافع فلسطینیان را تضعیف خواهد کرد. اما در مواجهه آنچه غیرواقعی بهنظر میآید: مرگ ۱۲۰۰۰ کودک، درک این موضوع برای بسیاری دشوار است که چرا نمیتوان برای نجات جان انسان، کسانی همانند ما، شرایط عادی بودن روابط با اسرائیل را به سادگی کنار گذاشت؟
تحلیلگران بحث میکنند که آیا “نظم جهانی مبتنی بر قوانین” شکستخورده است؟ بدیهی است که در این مورد خاص این سازمان ملل نیست که شکستخورده است: بلکه سیاستهای یک بام و دو هوای غرب است که منافع اقتصادی را فدای دفاع از انسانیت کرده است تا نظم جهانی مبتنی بر قوانین شکست بخورد. ایالات متحده آمریکا – مهمترین متحد نروژ – بار دیگر دستانش خونآلود است. کشورهایی مانند آلمان، انگلیس و هلند نسبت به ارزشهایی که در سطح جهانی ترویج میکنند، بیاعتنایند و مغرورانه به آنچه در ویترین زیبای دموکراسیشان گذاشته و به جهانیان نشان میدهند، پشت کردهاند. همینها نیز درخواستهای فوقالعاده قوی برای اضطرار از سوی سازمان ملل و جامعهمدنی بینالمللی را نادیده میگیرند – جامعه مدنی که آنها میخواهند، باید چنان باشد که در دیکته کردن دستوراتشان سر خم کند و انتقاد از سیاستهای دولتهای غیرغربی را در مقابل خود قرار دهند. آنها نهتنها ارزشهای مهم، بلکه نهادهای مردمگرا را تضعیف میکنند. چگونه؟- هم با صادرات نظامی و هم با حمایت سیاسی – به درد و رنج جنونآمیز کمک میکنند.
برخی از سیاستمداران و تحلیلگران تأکید میکنند که اوکراین برای منافع غرب بسیار مهمتر از غزه است. این البته از یکجهت درست است – درست مانند این که بین غزه و اوکراین تفاوتهایی وجود دارد. اما نحوه ارتباط کشورهای غربی با غزه نیز به آینده اوکراین و بسیاری از همان منافع استراتژیک بلندمدت مرتبط است. برای وارد کردن کشورهایی که بهطور مستقیم تحت تأثیر جنگ غیرعادلانه روسیه در اوکراین نیستند، باید بتوانیم نشان دهیم چیزی مشترک در خطر است.
تقاضا برای انجام کارهای بیشتر برای غزه – درخواست این که کشتارجمعی و پاکسازی نسلی نمیتواند عادی باشد، و برای جلوگیری از آن اقدامهای فوقالعادهای از سوی جامعهی بینالمللی نیاز است – نهتنها ناشی از ناامیدی عمیق از رنج، بلکه بهخاطر احساسات بهشدت آسیبدیده است. چنین برخوردی حتا در مورد استراتژی بلندمدت نیز صدق میکند: چگونه میتوان به بهترین نحو جهانی را تضمین کرد که در آن قدرتِ دولت اقتدارگرا اجازه نداشته باشد آزادانه و افسارگسیخته هرگونه که خواست عمل کند.
از بغداد تا ماریوپل، از ماریوپل تا غزه یک رشته مشترک وجود دارد: یک رشته مشترک که در آن قدرتِ دولتی مستبد میتواند قوانین بینالمللی بازی را کنار بگذارد. جایی که رهبران متکبر اجازه دارند بر روی غیرنظامیان بیگناه بمب بیندازند. جایی که مردان، زنان و کودکان بیگناه، گاه بهصورت فیزیکی، و تنها مشتی اعداد و ارقام در تَلی از آمارهای دور و تاریک دفن میشوند.
با موضوع غزه، رشته مشترکی بار دیگر بهطور مستقیم به سیاست غرب مرتبط شده است. رویه در خودانگاره آرمانی غربی اصرار بر این بوده است که فرد نمایانگر خیر اخلاقی است – بدون توجه به انحرافات در عمل. دولتهای غربی مدتها است که نسبت به اینکه چگونه استانداردهای دوگانهشان موجب شده ارزشهایی را که میخواهند ترویج کنند، تضعیف کرده است، چشم بر هم نهادهاند. گاهی اوقات کوری و ندیدن غرب عمدی به نظر میرسد. در زمانهای دیگر، من فکر میکنم اینان درواقع قادر به دیدن نیستید.
بههرحال آنچه مسلم است؛ در آن کوری، غرور عظیمی نهفته است. غروری که در آن صدای دیگران به طور کامل بهحساب نمیآید، جایی که دولتهای قدرتمند غربی میتوانند اصرار داشته باشند که چنان حق حاکمیتی دارند که نه فقط تعریف کنند که چه چیزی، بلکه تعیین کنند چه کسی نماینده خوب است. بدیهی است در چنان گفتمان اخلاقی، صداهای مخالف نادیده گرفته میشود و در گلو خفه میماند: انتقاد از خوب – خوب – در طرف اشتباه بودن است. تناقض این است که آنها در نتیجه از استواری اصل یک جامعه مدنی گسترده – و به طور فزاینده بینالمللی – در معرض تهدید قرار میگیرند.
اکنون صداهای مخالف در حال افزایش است: آنها یکپارچه در سراسر محور شمال-جنوب اعتراض میکنند. آفریقای جنوبی در برابر دیوان بینالمللی دادگستری نشان داد که میتوان از مرکز ثقل اخلاقی دورتر از راهروهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا استفاده کرد: اینکه دیگرانی هستند که میتوانند رهبری اخلاقی جمعی را بر عهده بگیرند. درعینحال، آفریقای جنوبی نیز از اتهامات استانداردهای دوگانه – برای مثال در رابطه با روسیه – مبرا نیست.
در پایان باید یادآور شوم؛ هیچچیز در مورد آنچه در غزه و در مورد غزه رخ میدهد عادی نیست و تلاش دولتهای غربی هم برای عادی جلوه دادن کشتارجمعی در غزه، پاشیدن خاک است بر چشم جهانیان. دنیا هرگز مثل قبل نخواهد بود: ما مردم جهان با سکوت یا همراهیمان با رسانههای تحت کنترل سرمایهداری یکبار دیگر شکست خوردیم، آن هم درست زمانی که برای آینده بشریت بسیار مهم بود. البته که نباید ناامید شد، زیرا، هنوز هم جان هزاران نفر را میتوان نجات داد.
آنچه بوشنل کرد و جان بر سر آن داد، به ما یادآوری میکند که همه ما باید خیلی بیشتر از این کار کنیم.