دندون طلای میرباقری در ونکوور پیدا شد!
بیست سال پیش یا شاید هم بیشتر، نمایشی به نام «معرکه در معرکه» نوشته داوود میرباقری و به کارگردانی سیاوش طهمورث را در چهارسو تئاتر شهر دیدم. داستان معرکهگیری که پس از سالها در دوراهی زندگی و معرکهگیری مانده است. برای اولین بار، نمایشی با صحنه گرد که تماشاچی به دورش حلقه زده بودند را میدیدم. بازیهای خوب و فراموش نشدنی بازیگران آن نمایش را هنوز به یاد دارم: سیاوش طهمورث، ماهایا پطروسیان، رویا تیموریان و رضا رویگری که سالها بعد که در نمایشی همراهش بودم، خاطرات شیرینی از آن دوره برای من و بچههای دیگر تعریف کرد. بدون اغراق، شاید ده بار این تئاتر را دیدم. تماشای این نمایش را در جاهای مختلف سالن حتی نزدیک به نوازندگان تجربه کردم. جدا از بازی بازیگران و کارگردانی دلنشین -نامی که من بر آن میگذارم- طهمورث، آنچه مرا بیش از سایر عناصر مسحور میکرد این متن نمایشنامه بود که بیشترین تاثیر را بر من میگذاشت. دیالوگهای کوتاه و مؤثر ولی آهنگین و گوشنواز که انگار نویسنده آنها را صیقل داده و کنار هم چیده بود. در آن دوره، به تازگی کتاب مهم «نمایش در ایران» بهرام بیضایی را خوانده و به شکلهای مختلف نمایشهای ایرانی گرایش پیدا کرده بودم از معرکهگیری و پردهخوانی و نقالی تا تخت حوضی و تعزیه، همه برایم لذت بخش بود و به من، هویت گمشدهای را در اوراق تاریخ سرزمینم یادآوری میکرد. توی این دوران، ناگهان معرکه در معرکه آمد همهی آن چیزهایی که درباره معرکهگیران و هنرمندان پیشین نمایش ایرانی خوانده بودم ولی ندیده بودم را در این نمایش به تماشایشان نشستم. پس از دوره معرکه در معرکه بود که نام «داوود میرباقری» برایم مثل یک BRAND در عرصه هنر نمایش، عامل جذب و اشتیاقم به تماشای یک تئاتر بود.
«عشق آباد» نمایشنامه بعدی داوود میرباقری بود که این دفعه، نویسنده خودش کارگردان اثرش را به عهده داشت. اجرای موفقیت آمیز معرکه در معرکه به طوری که شش ماه در ایران (به یاد ندارم که در چند دهه گذشته در ایران، اثری با این دوره طولانی زمانی بر صحنه بوده باشد) و بعد در اروپا و امریکا، تماشاچیان زیادی را به سالن تئاتر برای تماشای نمایش دیگری از میرباقری به سالن تئاتر میکشاند. عشق آباد، داستان روانپزشکی است که میخواهد بیماران را با تئاتر درمانی مداوا کند ولی با مخالف و سنگاندازی مدیر تیمارستان مواجه می شود…نمایش، امروزی بود ولی دیالوگها و کلمات مانند نمایش معرکه در معرکه، کنار هم به دقت و ظرافت چیده شده بود به طوری که اگر یکی از دیالوگها را از دست میدادیم انگاری نمایش را از کف دادیم. به نظر میآمد میرباقری خواسته با عشقآبادش، نمایش ایرانی را بر صحنه تئاتر ایران بیازماید. تجربهای که در آن مقطع زمانی، بسیاری درگیرش بودند و در همان درگیری تاکنون گره خورده ماندهاند.
بنا بود خاطره درمانی کنی نه خر درمانی
هر الم شنگه ای، اسمش تجربه است؟
خرش، خر دجال
دادار دودورش، صوراسرافیل
خاطرخواهاشم، یه مشت مجنون
«عشق آباد» هم مثل معرکه در معرکه در دل تماشاچیها نشست و به واسطه همین جذابیت، بعدها به کرات در شهرهای مختلف ایران حتی در امریکا توسط هنرمندانی دیگر به صحنه رفت. بعضی معتقدند میرباقری در این نمایشنامه، گوشه چشمی به وضعیت هنر و فرهنگ ایران و برخورد مسئولین هنر کشور با تولیدات هنری داشته است (شاید عشق آباد محصول شرایط توقیف چند ساله اولین فیلم سینمایی او یعنی آدم برفی و یا پاسخ هنرمندانه میرباقری بر این ممنوعیت بوده است)
در دارالمجانین، آزادی یعنی کشک
دیوونه باید بترسه
یه ذره وا بدی
پالونت میکنندُ سوارت میشند
یه خربازی نشونت بدم که به دست و پام بیفتی، (حالا) واستا.
از داوود میرباقری نمی توان صحبت کرد مگر اینکه از سریال موفق «امام علی» یادی نکرد. میرباقری چند سال پس از ساخت یکی از خوش ساخت ترین سریالهای ولی کمتر دیده شده دهه شصت به نام «رعنا» به سراغ یک شخصیت مذهبی رفت. فیلمها و سریالهایی که در ایران بر اساس داستانها یا شخصیتهای مذهبی ساخته میشود هیچگاه مورد استقبال مردم قرار نگرفته است. از دلایل این عدم استقبال می توان به محدودیتهایی که در نشان دادن شخصیتهای مذهبی یا دانستن داستان توسط مخاطب اشاره کرد اما سریال امام علی ساخته داوود میرباقری این فرضیه را رد کرد هر چند خود او در دو سریال مذهبی بعدیاش (معصومیت از دست رفته – مختارنامه) هیچگاه موفقیت امام علی را بدست نیاورد. به نظر نگارنده، سریال امام علی تجربهای موفق در به تصویرکشیدن (سینمایی کردن) تعزیه است؛ تجربهای که تاکنون کمتر یا اصلا در سینما و تلویزیون ما با موفقیت همراه نبوده است.
میرباقری بعد از عشق آباد، دو نمایشنامه دیگر نویسندگی و کارگردانی کرد. «پرده عاشقی» در اوایل دهه هشتاد خورشیدی بر صحنه رفت اما پیش از آن نمایش «دندون طلا» را در سالن اصلی تئاتر شهر تهران به مدت صد و بیست روز بر صحنه برد که مثل آثار دیگرش با اقبال تماشاچیان مواجه شد و بنا به گفتهی میرباقری با آنکه هنوز امکان ادامه اجراء داشتند ولی مجبور شدهاند تا نمایش را به اتمام برسانند. دندون طلا را میتوان شاهگل آثار نمایشی داوود میرباقری دانست. در این کمدی- موزیکال ایرانی، وضعیت نمایش سنتی (سیاه بازی) ایران در پیش از انقلاب و سپس جفایی که پس از انقلاب به این هنر مردمی شد به نمایش گذاشته میشود. میرباقری برای تعریف این ماجرا برخلاف بسیاری از نمایشنامههای تاریخی، از شعارزدگی، درشتگویی و استفاده از کلمات غیرقابل فهم عموم پرهیز کرده است و در بستر داستانی جذاب، این وضعیت را نمایش داده است. دندون طلا، داستان «نیر» دختر مهاجردستفروشی است که از ترس پاسبان به قهوهخانه قنبر دیزل پناه برده است. دندون طلا داستان او و پسرش است. یک داستان عاشقانه شبیه عشقهای شیرین داستانها و حکایات ایرانی نه قصهی عشق غربیان! … اشعار نمایش را هنگامه مفید به صورت ریتمیک و آهنگین به سبک و سیاق نمایشهای سیاه بازی سروده که بر جذابیت و زیبایی نمایش میافزاید. دندون طلا یک نمایش تخت حوضی امروزی است که در حالی که تماشاچی را میخنداند به او فرهنگ و هنر فراموش شدهاش را یاداوری میکند.
داوود میرباقری میگوید: «دندون طلا عین خود زندگی است و من سعی کردم دو مقطع تاریخی دهه چهل و هفتاد را در این مجموعه به خوبی رعایت کنم و شرایط مشابه به آن زمان را به وجود بیاورم تا مردم تمام دل مشغولیهایی که در این دورهها در جامعه ما مطرح بوده را ببینند.»
احتمالا برای میرباقری دندون طلا در بین نمایشنامههایش جایگاه ویژهای داشته است که او این نمایش را پس از سریال موفق شاهگوش در شبکه خانگی به صورت مینی سریال با بازی هنرمندانی نظیر ستاره اسکندری، مهدی فخیم زاده، حمید رضا آذرنگ، حامد بهداد و باران کوثری آماده کرد. میرباقری میگوید این سالها، بسیاری خواستار اجرای مجدداین نمایش بودهاند که هیچ زمان امکان اجرای صحنهای آن مهیا نشد و این سریال پاسخی بر این خواسته است هر چند به گمان نگارنده، دیدن این سریال، لذت تماشای تئاتر صحنهای را ندارد.
شاید این خبر خوشی برای جامعه ایرانیان ونکوور است که در روزهای پانزدهم، شانزدهم و هفدهم مارچ در سالن کی میک سنتر وست ونکوور، نمایش دندون طلا برای اولین بار در خارج از کشور توسط هنرمندان ونکووری اجرا خواهد شد.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
کیان ثابتی؛ روزنامه نگار، ادیتور و فعال در عرصه هنر تئاتر است.
ثابتی هنرجوی آموزشگاه بازیگری و کارگردانی سمندریان و همچنین هنرآموز دو کارگاه خصوصی فیلمنامهنویسی و شناخت فیلم استاد بهرام بیضایی بوده است. او با نمایشهای یخبندان و صعود مقاومت پذیر آرتور اویی به عنوان بازیگر بر صحنه تالار وحدت و سالن اصلی تئاتر شهر ظاهر شده ولی به دلیل ممنوعیت و تمایل به تئاتر تجربی، به اجرای نمایشهایی در محیطهای غیرتئاتری مانند منازل، انبارها و گالریها پرداخت. از جمله نمایشهایی که او به عنوان کارگردان یا بازیگر حضور داشته میتوان به؛ تک گویی از هارولد پینتر، استاد از اوژن یونسکو، هنر از یاسمینا رضا، مضرات دخانیات از آنتوان چخوف، آخرین نوار کراپ از ساموئل بکت، خرس از انتوان چخوف، ارتباط از ابراهیم مکی، اژدهاک از بهرام بیضایی و تعدادی از آثار قلمی خودش اشاره کرد.
کیان ثابتی، هم اکنون در حال تحصیل در رشته تئاتر، تحقیق و مطالعه در زمینهی شیوههای جدید اجرای تئاتر و رقص و اجرای پرفورمنس آرت است.