Advertisement

Select Page

دو شعر از نزهت عبدالهی

دو شعر از نزهت عبدالهی

 

۱

بیهوده

 

بیهوده بود …

هر چه دویدن،

 در این مسیر 

کول بر ،کولبر می‌زایید

زمین چرخشی

افیون‌گونه داشت

شکاف بر شکاف

جاده‌، ریشه می‌کرد

و رسم کودک‌

 به اهرام ثلاثه می‌رسید 

بیهوده بود

خون بر خون، می‌غلتید

و زمین تشنگی

را تکرار می‌کرد

روزگار سیاست پلیدی داشت

پرنده‌،

تشنه به پرواز قفس بود

نقابِ پشت صحنه اکران

شومیِ پنهان بود

بیهوده بود

انسان‌، انسان می‌خورد

گور ما موریانه!

 

۲

ابله

 

چه ابلهانه ست

پندارِ نبودِ درد

وقتی پوست، از نازک‌ترین

لایه‌های دوران

عمیق شکافته ست

و اندوهِ حجمی‌،

از گستره‌یِ خلقت،

نمایان گردیده

هجوم آورده و توازنِ

روح را بر هم زده ست

پیمایشِ مسیر‌، طاقتِ

شب پره می‌خواهد و بس

وقتِ ادراکِ شیون‌هاست

 

#نزهت_عبدالهی

@nezhat_abdollahi

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights