Advertisement

Select Page

رصد به دوران کودکی‌ام / بخش ششم

رصد به دوران کودکی‌ام / بخش ششم

برخی جنبه‌های زندگی و کسب و کارهای دیرینه در ایران قدیم

یادآوری:

آنچه در این سلسله نوشته‌ها در زیر عنوان «رصد به دوران کودکی‌ام» می‌خوانید، نه پژوهشی جامعه‌شناسانه است و نه جامع و کامل، بل صرفاً خاطره‌هایی است که با زبانی ساده و بی‌پیرایه نگاشته شده است؛ خاطره‌هایی از آنچه در کودکی به چشم خود دیده‌ام، یا در نوجوانی از زبان بزرگترهایم شنیده‌ام. در این «رصد» به زمانی در حدود ۸۰ – ۹۰ سال پیش، چه بسا خیلی چیزها در زیر غبار فراموشی سالیان، یا حتی از چشم و گوش من، پنهان و دور مانده باشد و در این نوشته‌ها نیامده باشد. با وجود این، امید است که این خاطره‌نگاری کوتاه، بتواند پرتوی باشد بر راه دراز پیموده شده از اوایل این قرن (سال‌های آغازین ۱۳۰۰) تا کنون- از «آن‌گونه که بود» به «آن‌گونه که هست»- و عطشِ دانستن و کنجکاوی جوان‌ترها را تا حدی سیراب کند. در همین عرصه، شاید هم خوانندگان علاقه‌مندی پیدا شوند که از اطلاعات این سلسله نوشته‌ها برای امر تحقیق و تفحص و تألیف‌هایی جامع‌تر پیرامون وضع زندگی در آن سال‌ها سود ببرند.

ناظر نعمتی

 

 

رخت‌شویی خانگی و «گازُرخانه»ها

(روزگار پیش از «ماشین لباس‌شویی»!)

در روزگار کودکی من شست‌وشوی لباس‌های ناتمیز، اعم از مردانه و زنانه، معمولاً در روزهای آفتابی و کنار حوضِ خانه، و در غیر این صورت،‌ خصوصاً در فصل سرما و یخ‌بندان، در آشپزخانه‌ها انجام می‌شد. این گونه لباس‌ها به طور هفتگی یا دوهفتگی، بسته به اینکه چه مقدار لباس یا پوشاکی چرک دیگر جمع شده باشد، انجام می‌گرفت. خانم خانه اگر توانایی جسمانی داشت خودش، ولی اگر نداشت با پرداخت مبلغی به خانمی در محله‌شان که برای لباس‌شویی هر روز به این یا آن خانه می‌رفت، لباس‌های چرک خانواده‌ها را می‌شست. خانم خانواده‌های متمول هم اگر رخت‌شوی خانگی و اختصاصی نداشتند، از همین «رخت‌شور»های دستمزدبگیر محله استفاده می‌کردند. بدین ترتیب این گونه رخت‌شوی‌ها وضعی پیدا می‌کردند که می‌دانستند که طی یک یا دو هفته کدام روز بایستی به کدام خانه بروند.

در هر حال خانم‌های خانه‌داری که از این خانم «رخت‌شور» محله استفاده می‌کردند، در روز مقرر از صبح زود وسایل کار او را آماده می‌کردند و در آشپزخانه روی اجاق و با سوخت هیزم، در چند دیگ آب گرم تهیه می‌کردند و به طور همزمان در تشت یا تشت‌هایی لباس‌های چرک را در آب گرم می‌انداختند تا به قول معروف «خیس بخورد».

صابون «برگردان»

 

خانم رخت‌شوی که می‌آمد، صابون- خاصه از نوعی که بدان صابون «برگردان» می‌گفتند- به تعداد لازم، و به مقدار کافی «چوبَک» (چیزی که معمولاً از عطار یا بقال می‌خریدند) در اختیارش می‌گذاردند. به طور عادی، خانم رخت‌شوی در محلی از خانه به شستن می‌پرداخت، خواه در حیاط یا در آشپزخانه، که کنار «آب‌رو» (چاهک) بود و او می‌توانست هر بار،‌ هر مقدار لباس «خیس خورده» را که در یک تشت می‌شست، به تشت دیگری بگذارد و آب صابون و چوبکی آمیخته به چرک لباس‌ها را در «آب‌رو» بریزد. این آب آلوده بدین وسیله به فاضلاب خانه که چاه‌های از قبل کنده و ساخته‌ای بود،‌ می‌ریخت. بودند مستأجرانی که با موجر در یک خانه زندگی می‌کردند و موجر این حق را از آنها سلب کرده بود که آب آلودهٔ رخت‌شویی را به چاه خانه بریزد. در این وضع، رخت‌شوی به کمک خانم خانواده آن آب را به بیرون از خانه می‌برد و در کوچه که خاکی هم بود می‌پاشید.

معمولاً رخت‌شوی لباس‌ها را سه یا چهار بار (به‌اصطلاح آن روزی، سه یا چهار «دست») می‌شست، ولی در «دست» آخر دیگر از صابون یا چوبک استفاده نمی‌کرد، بلکه لباس‌های دو یا سه «دست» شسته را فقط در آب چنگ می‌زد و پس از آن «آب می‌کشید»؛ یعنی پس از چنگ زدن هر لباس را سه بار زیر آب می‌برد و هر بار آن را می‌چلاند. در بار آخر، «چلاندن» هر لباس با چنان قوتی صورت می‌گرفت که تا حداکثر امکان آب درون آن درتشت فرو ریزد.

رخت‌شویی خانگی

 

در این موقع، که احتمالاً خانم خانه به کمکش می‌آمد، نوبت به «پهن کردن» لباس‌ها روی طناب‌هایی می‌رسید که قبلاً خانم خانه دو سر آن را چنان به دیوار خانه میخ‌کوب کرده بود که لباس‌ها نه به زمین کشیده می‌شدند، و نه به دیوارها ساییده می‌شدند. در این گونه رخت‌شویی‌ها، که غالباً تا یکی دو ساعتی پس از موقع ناهار خوردن به طول می‌انجامید، خانم خانه ناهار خانم رخت‌شوی را هم فراهم می‌کرد و چه بسا که او در سر سفرهٔ خانوادگی با همهٔ اعضای خانواده ناهار می‌خورد.

گفتنی است که در بیشتر خانواده‌ها، مادر خانواده به‌تنهایی، و اگر دختر یا دختران نوجوان یا جوانی داشت، به کمک آنها لباس‌های همهٔ‌اعضای خانواده را به همان ترتیب و با همان وسایل و لوازمی می‌شستند که در پیش یادداشت شد. از جمله مادر من، که علاوه بر لباس‌های پدر و برادرم و من، لباس‌های مادربزرگم، و تا وقتی که دایی‌ام ازدواج نکرده بود لباس‌های دایی‌ام را هم می‌شست. نکتهٔ‌ لازم به گفتن این است که بسیاری از خانواده‌های روزگار کودکی من، از جملهٔ خانواده‌ٔ‌ من،‌ دو بار در سال یک شست‌وشوی عمومی هم داشتند. نخست در آخرین هفتهٔ هر سال که خود را برای نوروز آماده می‌کردند، که علاوه بر لباس‌های اعضای خانواده، پرده‌ها، رولحافی‌ها، روتشک‌ها، روبالش‌ها، و اگر هوا مساعد و آفتابی می‌شد، قالی‌ها و فرش‌ها را هم می‌شستند. ضمناً درها و شیشه پنجره‌های اتاق‌ها را از هر حیث تمیز می‌کردند که بدان «خانه‌تکانی» می‌گفتند. دوم، هنگامی که فصل سرما نزدیک می‌‌شد و بیشتر خانواده‌ها می‌خواستند «کرسی» بگذارند. در این موقع بود که برای فراهم آوردن سوخت کرسی‌ها، «خاکه‌شویی» هم می‌کردند (در این زمینه در یادداشت مربوط به گرم‌کن‌های خانگی توضیح داده‌ام).

نمونهٔ بازسازی شدهٔ گازرخانه

 

نوع شست‌وشوی غیرخانگی لباس‌ها، «گازُری» نام داشت (گازُر = رخت‌شوی). خانواده‌هایی که نمی‌خواستند در خانه‌شان آب‌ریزی بیش از حدی داشته باشند، یا به علت مستأجر بودن مجاز به رخت‌شویی در خانه نبودند، به «گازُرخانه»‌های محله که «بلدیّه» (شهرداری) تأسیس کرده بود می‌رفتند. معمولاً این گازرخانه‌ها در نزدیکی حمام‌ها یا در محلی نزدیک به جوی‌های آب روان ساخته می‌شد.

گازرخانه‌های نزدیک به حمام‌ها از آب گرم و سرد حمام استفاده می‌کردند، و بنابراین لازم نبود دارای منبع‌های بزرگ برای گرم کردن آب باشند؛ ولی گازرخانه‌های دیگر دارای دو منبع آب گرم و سرد بودند. گازرخانهٔ محلهٔ ما که با فاصله‌یی نزدیک به ۱۵ – ۲۰ دقیقه پیاده‌روی تا خانهٔ ما در بازارچه‌یی به نام «نوّاب» که حمام نواب هم در همین بازارچه قرار داشت، واقع بود.

این گازرخانه (رخت‌شوی‌خانه) با استفاده از جویی که آب روان تقریباً همیشگی داشت، جویی که از آب آن «باغ پسته‌بَک» و گورستان و مرده‌شوی‌خانهٔ واقع در جوار امامزاده یحییٰ استفاده می‌کردند، ساخته شده بود. این آب از «مَظهر» قنات حاج علیرضا واقع در اوایل کوچهٔ میرزا محمود وزیر، نزدیک به خیابان چراغ برق (امیرکبیر کنونی) تا چند کوچه‌یی پس از امامزاده یحیی روان بود.

این گازرخانه دارای دو منبع آب گرم و آب سرد بود که هر دو را روی جوی و در ارتفاعی حدود یک متر بالاتر از کف کوچه، و حدود دو سه متری بالاتر از کف جوی نصب کرده بودند. آب جوی را به وسیلهٔ تلمبه‌یی وارد منبع آب سرد می‌کردند. از این منبع لولهٔ شیرداری آب سرد را به منبع آب گرم که در زیر آن کوره‌یی هیزم‌سوز تعبیه کرده بودند، می‌ریخت و آن را پر می‌کرد.

گازرخانه که در روزهای معینی، از ساعتی معین در پیش از ظهر تا ساعت معینی در بعد از ظهر دایر بود، یکی دو ساعت پیش از ساعت دایر شدن، به وسیلهٔ چند مأمور بلدیّه باز می‌شد و همین مأموران با تلمبهٔ دستی هر دو منبع را از آب پر می‌کردند و بعد شیر لولهٔ رابط بین دو منبع را می‌بستند، و کورهٔ هیزم‌سوز را روشن می‌کردند. هر دو منبع که پشت به دیوار گازرخانه بودند، در پیش رو، قسمت پایین، دارای چهار پنج شیر به فاصلهٔ حدوداً هفتاد هشتاد سانتی‌متر قرار داشتند. زیر این شیرها آب‌رو پهنی ساخته بودند که به چاه فاضلاب راه داشت. وقتی آب در منبع کوره‌دار نیمه‌گرم می‌شد، مأموران در یک لتّی گازرخانه را باز می‌کردند. در این موقع مشتریان گازرخانه که معمولاً خانم‌های خانه‌دار و همراه‌شان دختران نوجوان و جوان همه چادر سیاه به کمر بسته و مقنعه‌دار بودند، وارد راهرویی می‌شدند ه به دری منتهی می‌شد. جلوی این در مأموری مبلغی پول در حدود یک قران (یک ریال) از هر خانم و همراهش، که آنچه را برای شستن آورده بودند و در تشتی گذارده بودند، می‌گرفتند و به او اجازه می‌دادند وارد محوطهٔ‌ شست‌وشو بشوند. وقتی تعداد مشتریان به تعداد شیرهای منبع آب گرم می‌رسید، از راه دادن مشتریان تازه خودداری می‌کردند و آنها مجبور بودند منتظر بمانند تا موقعی که مشتریان قبلی کار شست‌وشو را تمام کرده باشند و بخواهند برای «آب کشیدن» لباس‌های شسته از منبع آب سرد استفاده کنند. آنگاه باز به تعداد شیرهای آب گرمی که آزاد شده بودند، مشتری تازه‌یی اجازه می‌یافت به درون برود.

گازرخانه

 

در جریان آمد و رفت مشتریان، هرگاه سطح منبع آب سرد کمتر از حد معین می‌شد، مأموری تلمبهٔ نصب شده روی جوی را به نیروی دست به کار می‌انداخت و آن را پر می‌کرد، و هرگاه منبع آب گرم کمتر از حد معین می‌شد،‌ شیر رابط میان دو منبع را باز می‌کرد تا آب سرد به منبع آب گرم برود و گرم شود. در عین حال، هر از گاهی، مأمور مخصوص سوخت هیزم و چوب به درون کورهٔ منبع آب گرم می‌گذاشت به طوری که هیچ‌گاه این منبع بی‌ آب گرم نمی‌ماند،‌ مخصوصاً در فصل سرما که حتی «آب کشیدن» لباس‌ها با آب گرم انجام می‌گرفت، این مأمور مراقبت بیشتری در سوخت کوره می‌کرد.

این هم گفتنی است که روشنایی داخل گازرخانه از پنجره‌های شیشه‌یی دو طرف آن تأمین می‌شد، مگر آنکه به علت ابری بودن هوا، نور کافی وجود نداشت، که در این صورت از چندین فانوس نفتی در طاقچه‌های تعبیه شده در دیوار گازرخانه استفاده می‌کردند.

در مورد گازرخانه‌های نزدیک به حمام‌ها نیز بر همین روال عمل می‌شد، جز آنکه بالای هر دو منبع تلمبه‌هایی بود که مأموران پس از بالا رفتن از چند پله، بدان دسترسی می‌یافتند و متناوباً تلمبه‌ها را می‌زدند تا از خزینه‌های آب گرم یا سرد به وسیلهٔ لوله‌یی که به تلمبه‌ها وصل بود، آب گرم یا سرد را به درون منبع‌ها بریزند.

نگفته نماند که محوطهٔ داخلی گازرخانه از نظر ساختمانی چنان طرح‌ریزی شده بود که مشتریان هنگام شستن و آب کشیدن رخت و لباس‌های‌شان، از دید مأموران بلدیّه که همگی مرد بودند، پوشیده باشند؛ به این طریق که تلمبه‌زن‌ها و مأمور سوخت کوره، و هر کدام که شیر رابط میان دو منبع را لازم باز و بسته کند، از در پشتی گازرخانه وارد و خارج می‌شدند.

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights