رنج اولین خوراک برای تولد اشعار من است
گفتگو با صحرا کلانتری شاعر و فیلمنامه نویس
گفتگوکننده: صادق امیری
صحرا کلانتری، متولد ۱۳۵۷، تهران فارغ التحصیل رشته فیلمنامه نویسی و کارگردانی
کلانتری از سال ۱۳۸۰ فعالیت های ادبی خود در حوزه ی شعر را آغاز کرد.
چاپ اثر ” خانه ام جایی است میان پوست و استخوان” سال ۱۳۹۸ توسط نشر صنوبر و چاپ چند اثر تالیفی و گروهی در حوزه ی شعر
ساخت فیلم کوتاه تجربی بلیط برگشت و فعالیت در حوزه ی فیلمنامه نویسی و دراماتورژی نمایشنامه
((جهان شعر برای من شبیه جنینی ست که در مسیر رشد با مراقبت های ویژه ای همراه است و به نوعی تکامل جنینی ست که در مسیر رشد؛ همزمان که به تولدهای مقطعی می رسد؛ آبستن مسیری دیگر می شود، شعرهای مجموعه های پیشین مربوط به اشعار سالهای دورتری ست که جهان شعرهایم در مسیر تکامل های اولیه بود و آبستن تکامل های جدید، در مجموعه ی جدید با نام “خانه ام جایی است میان پوست و استخوان” که به همت استاد بزرگوار جناب دکتر پورفریاد شهرویی و مدیریت محترم نشر صنوبر به چاپ رسید))
با تبریک برای چاپ مجموعهی جدیدتان “خانهام جایی است میان پوست و استخوان” مهمترین تفاوت در شعرهای این مجموعه با مجموعهی شعر قبلی شما که باعث میشود تمایل زیادی به معرفی خودتان با آن مجموعهی پیشین نداشته باشید چیست؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما و مدیریت محترم مجله ادبی شهرگان و همکاران محترم شما ، و سپاس از تبریک و لطف شما
جهان شعر برای من شبیه جنینی ست که در مسیر رشد با مراقبت های ویژه ای همراه است و به نوعی تکامل جنینی ست که در مسیر رشد؛ همزمان که به تولدهای مقطعی می رسد؛ آبستن مسیری دیگر می شود، شعرهای مجموعه های پیشین مربوط به اشعار سالهای دورتری ست که جهان شعرهایم در مسیر تکامل های اولیه بود و آبستن تکامل های جدید، در مجموعه ی جدید با نام “خانه ام جایی است میان پوست و استخوان” که به همت استاد بزرگوار جناب دکتر پورفریاد شهرویی و مدیریت محترم نشر صنوبر به چاپ رسید، با اشعاری رو به رو هستیم که حاصل دقیق تری از معنای رنج های اجتماعی در لایه های زبانی شاعر است، اشعار این مجموعه از منظر فرم و محتوا نسبت به دفتر پیشین در مسیر تکامل یافته تری قرار دارند و بی شک این دفتر از منظر من در قیاس با اشعار سال های آتی در مسیر اولیه ی رشد قرار خواهد گرفت، راهی که پایانی برای آن متصور نیستم.
چنانکه دکتر پورفریاد نیز در مقدمهی مجموعهی جدیدتان یادآور شدهاند دو رویکرد مهم شما در این مجموعه مسائل و آلام اجتماعی و نیز زبان درگیری یا به قول دکتر پورفریاد زبان ورزی است، خود شما کدام یک را مقدم میدانید ؟ و کدام یک به واقع در شعرهای شما برجستگی بیشتری دارند؟
در مقدمه ی کتاب رویکردهایی که استاد پورفریاد بزرگوار اشاره فرموده اند این است که اشعار در این مجموعه بازتاب آلام اجتماعی همراه با زبان ورزی شاعر است، برای من رنج اولین خوراک تولد اشعار است و زبان اولین ابزار برای بیان آنهاست و هر دو در راستای هم حرکت می کنند و هر کدام به طور مستقل بر دیگری تقدم ندارد، بلکه هر دو سبب ساز تولد یک شعر هستند و اینکه برای من کدام یک برجستگی بیشتری دارند، هر دو به یک اندازه برای من برجسته هستند و برای برخی مخاطبان ممکن است زبان برجسته تر باشد و برای برخی مخاطبان آلام نهفته در آنها.
خود شما به عنوان مولف چه سرفصلهای را به عنوان ایدهآل در شعرهای این مجموعه دنبال می کردید و خود را چقدر در رسیدن به آن اهداف موفق میدانید؟
شعر بازتاب جهان زیست شاعر است و نگاه موشکافانه ی او به جهان و بیان رنج و درکی که در رگارگ وجود شاعر می جوشد، به طور مثال برای معنای درخت و رسیدن به وجدان درخت، بیان ریشه کافی نیست و بیان ساقه ها و… من به سرایش درخت در معنای حقیقی آن، با هر سرایش گامی بر می دارم و در راه سرایش یک درخت و رسیدن به یک ایده آل در بیان آن همیشه فاصله ای می بینم، سرفصل های این مجموعه همان سرفصل های زیست و نگاه من به انسان و اجتماع است و همانطور که در مثال عرض کردم، رسیدن به ایده آل به مثابه ی دریافت کامل از حقایق و بیان کامل آنها، با توجه به ظرفیت های اکنون خودم در نگاه و درک پیرامونم، تنها در این مقطع به این بازتاب، رضایت نسبی دارم، در این مجموعه نوع انسان، زن، خانواده، اجتماع، دغدغه های اصلی من بودند و
با توجه به ظرفیت های بالای این دغدغه ها، توانستم به بیان آنها در حدود ظرفیت های اکنونم بپردازم.
آیا در هنر و بالاخص شعر به جنسیت گرایی یا همان نمود جنسیت مولف در متن اعتقاد دارید؟ و چرا؟
از منظر من هنر و شعر مقوله ای فراجنسیتی ست، اینکه با تصمیمی جنسیت گرا به خلق اثری بپردازم معتقد نیستم، اما حقیقت وجودی من زنی ست با جنسیتی مشخص، بی شک به عنوان یک زن به صورت ناخودآگاه خالق اثری از زبان یک زن خواهم بود، حتی اگر دقت کنید در مثال ها جنسیت من مشخص است، تصمیمی قبلی برای مطرح شدن جنسیت مطرح نیست، بلکه تنها بارتاب زیست یک زن است.
به نظر شما چرا شعر مستقل و نیز شعر زنان همواره قربانی سکوت منتقدان است؟
ما همه محصول جامعه ای هستیم که سال های متمادی با اجرای سانسور انسان، اندیشه ی انسان و به طور کل با تفکر سازنده و مخالف در تقابل است، شما فرمودید شعر مستقل، جامعه ای که به وابستگان خود در تمام ابعاد آری می گوید چگونه می تواند شعر مستقل را تاب بیاورد، شعری که دغدغه ی اصلاح دارد، دغدغه ی بیان کاستی ها و فریاد آن، جامعه ای که زن برای بیان بدیهی ترین حقوق خود با موانع قانونی رو به روست بی شک در شعر نیز با سکوت رو به رو خواهد بود، جامعه ای که زن را تنها در نقش هایی مشخص جدی می گیرد بی شک در نقش های انتخابی او در بهترین حالت سکوت خواهد کرد، البته باید عرض کنم در جامعه ی ما منتقدانی هستند که در حوزه ی شعر به طور جدی فعالیت می کنند و نگاهی فراجنسیتی دارند و تنها به شعر و اندیشه میاندیشند و نوع جنسیت سراینده برای آنها مطرح نیست.
با توجه به اجرای خاصی که از شعرهای خودتان در شبکه های اجتماعی منتشر میکنید اصالت شعر را بیشتر هنر دیداری میدانید یا شنیداری؟
از منظر من اصالت شعر، دیداری ست چون از جهان کلمه و نوشتار بر می خیزد و خواننده نیز به خوانش آن می پردازد، اینکه به اجرای شعر می پردازم، تنها برای نزدیکی کلماتم به مخاطبان است، به نوعی با خواندن اشعار، کلماتم نیز مخاطبانشان را می خوانند و این خوانش دو سویه شکل می گیرد.
نسخه پی.دی.اف (صفحه ۲۲)