ریشه نام دوقلوی “تهران-شمیران”
“تهران” (طهران) و “شمیران” دو جای بسیار کهن از سرزمین ایران هستند که رویهم، کلان شهرِ “تهران بزرگِ” امروزی را تشکیل می دهند. واژۀ “تهران” (طهران) از دو بخشِ “ته” (طه) و “ران” و واژۀ “شمیران” نیز از دو بخش “شمی” و “ران” تشکیل شده است. دو واژۀ “تهران” و “شمیران” در بخشِ “ران” از نام خود، مشترک هستند. اشتراکِ دیگر “تهران” و “شمیران” نقش قشلاق- ییلاقی این دو جا است. با عنایت به این دو وجهِ اشتراک می توان آنها را دوقلوی یکدیگر نامید.
اگر به لغتنامۀ دهخدا و یا هر فرهنگنامۀ معتبر دیگر برای معنیِ دو واژۀ “ته” برای “تهران” و “شمی” برای “شمیران” مراجعه شود، پاسخ “گرم و گرما” برای واژۀ “ته” و “سرد و سرما” برای واژۀ “شمی” به دست خواهد آمد. دربارۀ “ران” نیز معنیهای چندی در فرهنگنامهها آمده است. ولی هیچکدام از آنها به معنیای که بتوان به واژۀ “ران” در نامهای “تهران” و “شمیران” ارتباط داد یافت نمی شود. مگر در وبگاه ویکی پدیای فارسی زیر نام “تهران” که گفته شده “ران” پسوندی به معنای “دامنه” است و در نامهای “شمیران” و “تهران” به بالا دست بودن و پاییندست بودن، اشاره دارد. همچنین گفته شده که “تهران” تغییر شکل یافته “تهرام” (Tehrām) به معنای “منطقه گرمسیر” است و در مقابلِ آن، “شمران” یا “شمیران” به معنای “منطقه سردسیر” قرار دارد. البته واژۀ “ران” در نام بسیاری از جاها علاوه بر “تهران” و “شمیرانات” آمده است؛ از جمله “توران”، “چمران”، “سمیران”، “نران”، “طابران” (نام دیگر شهر کهن “توس” یا “طوس”) و غیره. درهرحال، بر پایۀ آنچه در ویکی پدیا فارسی آمده، واژۀ “ران”، چه به معنی “دامنه” و چه “منطقه” حاکی از آن است که “ران” به معنای یک پهنه و نه یک نقطه است. به عبارت دیگر واژۀ “ران” به معنیِ سرزمین، جا، محل، پهنه و دشت (ناهموار؟) میباشد. پهنۀ “تهران” در مقایسه با “شمیران” به دلیل ارتفاع کمتر در طول سال، دارای دمای بیشتری نسبت به “شمیران” است. به این جهت بسیار منطقی است اگر “تهران” (ته، ران) نسبت به “شمیران” (شمی، ران)، “سرزمین گرم” گفته شود.
تاریخچۀ “تهران” بسیار طولانی و در واقع منطبق بر تاریخچۀ “ری” (شهرری امروزی) است. ولی علیرغم کهن بودنِ تاریخ زیست در پهنۀ “تهران”، نامِ “تهران” برای چند هزاره در سایۀ نام بسیار کهن “ری” (Rey) قرار داشته و انگار که چنین نامی و جایی وجود نداشته است! البته چون “تهران”، نه نام یک نقطۀ آباد، بلکه نام یک پهنۀ وسیعی بوده که دهها نقطۀ آباد، اعمّ از ده، باغ و مزرعه بوده که در پای دهها چشمه، قنات و رود به وجود آمده بوده و مردم در طول هزارهها در آنجاها زندگی می کردهاند. این نکته که پهنۀ “تهران- شمیران” از هزارهها زیستگاه مردمان بوده با شواهد چندی محرز است. اوّل اینکه دو واژۀ “تهران” و “شمیران”، هر دو کهن هستند. به طوری که در سدههای پس از اسلام، این سه واژه یعنی “ته”، ” ران” و”شمی” تقریباً از خاطرهها زدوده شده و فقط در ادبیات و سفرنامهها میتوان ردپای این سه واژه را یافت. در حالی که دهها جا و مکان، شهر، ده و غیره در سرزمین ایران و بسیاری از سرزمینهای دارای تاریخ کهن، نام هایی مشابه دارند؛ از جمله “خوارتوران” (در جنوب شرق سمنان)، “چمران” (در غرب ساوه)، “تیران” (در غرب اصفهان)، “تیرانا” (مرکز کشور آلبانی)، “سمیرانِ” قزوین، “سمیرانِ” سنندج، تپه “سمیرانِ” اسدآباد، “سمیرم”، “طابران” نام دیگری برای “توس” در غرب مشهد). دوّم اینکه در پهنۀ ” تهران- شمیران”، آثاری بس کهن از هزارهها پیش از حفاریهای باستان شناختی یافت شده است؛ از جمله در قیطریّه (قی،طر یا کی، تر) و کشف اسکلت انسان در منطقۀ خیابان مولوی[۱](ویکیپدیای فارسی). سومین دلیل بر کهن بودنِ پهنۀ “تهران- شمیران” وجود نامهایی بس کهن است که بر روی محلّه های امروزی “تهران- شمیران” میبینیم. این محلّه ها هرکدام در هزارههای گذشته نام آبادیها، دهها و مزرعه ها و به طورکلی محلهای اسکان بوده اند. فهرستی از این نامها را علیرغم اینکه ممکن است مرور آنها برای خواننده کسل کننده باشد میآورم. زیرا این پراکندگی است که نشان میدهد “تهران- شمیران”، نه نام دو نقطه بلکه نام دهها نقطه است، به این قرار: “ری” (Rey)، “آبمنگل”، “خرابات” (در خیابان ۱۷شهریور)، ” دولاب ” (دول، آب)، “خانی آباد” (خانی، آباد)، “سنگلج” (سنگ، لک)، “درخونگاه” (در، خان، گاه)، “نارمک”، “سرچشمه”، “چاله طرخان” (تر، خان)، “جی” (Jey)، “طرشت”(ط، رشت)، “خوردین” (خورد، ین) (در شهرک غرب)، “لارک” (لار، ک) (در شرق آجودانیه)، “ونک” (ون، اَک)، “درروس” (در، روس)، “قیطریه” (کی، تر، ئیه)، “چیذر” یا”چیزر، چیدزر” (Chizar)، “زرگنده” (زرگنده)، “قلهک”، “اوین” (آو، ئین) (سرزمین آب)، “پونک”، “تجریش” (تج، ریش)، “دزاشیب”، “پس قلعه”، “دربند”، “سربند”، “کاشانک”، “نیاوران” (نی، آور، ان)، “ولنجک” (اولنگک)، “جماران” (یا کماران) (کم، آر، آن)، “درکه” (دَرَک، گویشی از درّه؟)، “داران” (دار، آن) (سرزمینِ دار و درخت)، “غار”، “فشافویه”، “کهریزک” (که، ریز، اَک)، “ورامین”، “قرچک” (گرچ، اَک)، “مامازن” (ماما، زن)، “ایوانکی” (ایوان، کی)، “پارچین” (پارچین)، “جاجرود” یا ” گاگرود” (گاگ، رود)، “رودهن” (رود، هن)، “بومِهن” (بوم، هن)، “مشا”، “لتیان”، “گلندوک”، “زردبند” (زرد، بند)، “تلو” (تل، و)، “لواسان”، “اوشان”، “فشم”، “کن” (Kan)، “سولقان” (سول، قان)، “چیتگر” (چیت، گر) “وردآورد” (ورد، آورد)، “کلاک” “کرج” (کَرَک، کَرَه)، “جارو” (گار، اُو)، “اشتهارد”، “پرندک” (پرند، ک)، “افجه”، “لزو”، “شنگزار”، “نودونک”، “خلازیل”، “نوشانی”، “چاهک”، “اراج” (اراک)، “چاله باغ” (آجودانیه)، “لویزان”، “ازگل”، “شیان”، “سوهانک”، “آبک”، “رودبار قصران” (کهساران)، “لالون”، “زاگون” (زایگان)، “آهار” (آب، هر)، “روته” (رو، ته)، “گاجره” (گا، گره)، “کُند”، “هنزک”، “سینک”، “کردان”، “سامیان”، “گنجآباد”، “آبناج” (آبناک)، “استلک”، “سبو”، “شمشک”، “باستی”، “بوجان” (بوکان) و دهها جای دیگر. جالب توجه اینکه بسیاری از این جانامها به گویش شمیرانی (زیرشاخۀ زبان تاتی) است.
نکتۀ در خور دقت و توجّه این است که “ری”، تنها یکی از نقطه ها، از دهها نقطه زیستگاهیِ برشمرده در بالا در دلِ پهنۀ وسیع “تهران- شمیران” بوده است؛ به همین جهت است که پس از آمدن اسلام به این پهنه و بوم و سرزمین، آن را “مُلک ری” گفتهاند نه “شهرِ ری”. نکتۀ جالب توجّه دیگر این که “ری”، خود در هزارههای پیشین، به اعتبار وجود یک مظهر آب، یعنی “چشمه علی” به زیستگاه تبدیل شده و دیگر نقطههای زیستگاهیِ دارای چشمه و قنات که تعدادی از آنها فهرست شد را در زیر سایۀ نام خود گرفته است. هر یک از این نقطه ها، از جمله “قیطریه”، “طرشت”، “درروس”، “تجریش” و یا “کرج” و غیره، بالقوه این استعداد را داشته اند که در دنیای کهن، توسعه، اهمیت و شهرتِ “ری” را بیابند. ولی به هر دلیل، قرعه بهنام “ری” در آمده و “ری” نماینده و پرچمدار زیستگاههای فراوان پهنه و بوم “تهران- شمیران” شده است و منظور از “مُلک ری” در واقع همین سرزمین “تهران- شمیران” است. در عین حال نمیتوان گفت که کدام یک از این نقطه ها از دیگری کهن تر است. زیرا در هر نقطهای که مظهری از آب بوده و امکان کشت و دامداری و اسکان وجود داشته مردم در آن نقطه ساکن شده اند. این احتمال وجود دارد که اسکان در نقطه های پراکندۀ پهنه و بوم “تهران- شمیران” (مُلک ری)، از آغازِ شکلگیریِ یکجانشینی (تمدّن) باشد. شواهدی که در حفاری های “قیطریه” به دست آمده، الزاماً کهن ترین زمان اسکان انسان را در این نقطه نشان نمیدهد؛ بلکه کهنترین زمانی که تا کنون شناخته شده را نشان میدهد. لذا بعید نیست که در آینده نشانههایی از زیست انسان، کهن تر از آنچه یافته های “قیطریه” و خیابان مولوی نشان داده به دست آید.
بنابراین تاریخچۀ “تهران- شمیران” را باید چنین خلاصه کرد که اسکانِ انسان در کوهپایه های البرز مرکزی (دشت واره، شمیران، تهرانِ امروزی) از هزاره ها پیش، در نقاط پراکندهای از درّه ها و آبراهه ها (پس قلعه، دربند، ولنجک، شیان، سولقان، کن، چیتگر و غیره) گرفته تا دشت پهنههای هموارتر ( ری، نارمک، غار و فشافویه و غیره) در کنار مظهرهای آب (چشمه، رود و بعدها قنات) صورت گرفته که “ری” یکی از آنها است. در این کوهپایۀ البرز، بخشهایی که دارای ارتفاع بیشتر بوده “سرزمین سرد” یا “شمیران”[۲](شمی، ران) و بخش هایی که در ارتفاعات پست تر بوده “سرزمین گرم” یا “تهران” (ته، ران)، شامل “ری و دهها زیستگاه کوچک از جمله “غار” و “فشافویه”، “ورامین”، “سنگلج” و غیره تشکیل شده است.
برخی به گمان اینکه دیکتۀ “تهران” اگر “طهران” باشد غلط است و آن را عربی شده حرف”ت” به “ط” میدانند با شواهد و قرائن موجود در بسیاری از نامهای مشابه جور در نمیآید (از جمله طرشت، تالش، طبس، طالقان، طوفان و غیره). احتمال زیادی وجود دارد که هر دو دیکته درست باشد. این نکته ریشۀ تاریخیِ پیش از آمدنِ واژههای عربی به زبان فارسی دارد. در این باره می بایستی توضیح نسبتاً مفصلی داده شود: واقعیت این است که واژۀ “ته” یا “طه” (Teh) در نام “تهران” و یا “طهران”، خود واژهای کهن است. این واژه از دو حرف “ت” یا “ط” و “ه” تشکیل شده است. در زبان های کهنِ پارسی (اوستایی، پارسیِ کهن و پارسیِ میانه) یک “حرف” (Letter) وجود داشته که امروزه فراموش شده است؛ این فراموشی به اندازهای است که نه تنها تلفظ نمیشود، بلکه تلفظ آن برای ما فارسی زبانان بسیار سخت و نامأنوس شده است، همانگونه که تلفظِّ حرفِ “ق” و یا “خ” برای یک انگلیسی زبان سخت است. این حرف، مخرجی بین سه حرف “ت”، “ط” و “ث” دارد (و بسیار به تلفظ واژۀ “The” در زبان انگلیسی نزدیک است). مخرج این “حرف” در دهان، جایی است که زبان محکم به پشت دندانهای جلوِ فک بالا میچسبد و آنگاه صدا بر میآید و برای ادای آن باید فشار زیادی به زبان آورد. در حالی که برای برآمدن صدای حرف “ت” زبان به جای پشت دندانهای جلو، به نوک دندان ها میچسبد و فشار نیز کمتر از حالتی است که برای برآمدن صدای مورد نظر لازم است. برای برآمدن صدای حرف “ط” که عربی است زبان دیگر با دندانها کاری ندارد و برای ادای این “حرف”، زبان به سقف دهان می چسبد؛ همانگونه که مثلاً در جمله عربی “اهدنا الصّراط المستقیم” میآید. شاید نزدیکترین صدا به آوای “حرفِ” مورد نظر در ادای حرفِ “ث” در زبان عربی و یا واژۀ “The” در زبان انگلیسی باشد، مثلاً وقتی واژۀ عربی “الثلاثه” در زبان عربی بیان میشود. به هرحال چون از طرفی ادای این “حرفِ” متروکه شده و از طرف دیگر آوای آن “حرف” در فارسیِ امروزی دشوار شده، لذا در جانامهایی که گفته شده از جمله “تهران”، “طبس”، “تفرش”، “طرشت”، “تای باد” و غیره، هر دو حرفِ “ط” و “ت” میتوانند نمایندۀ حرفِ مذکور باشند و اگر چنین جانامها با حرفِ “ط” نوشته شد، نباید آنها را عربی زده انگاشت و دیکتۀ آنها با هر یک از دو “حرف” “ت” و “ط” درست است.
در پایان سخن باید اضافه کنم سرزمین “تهران- شمیران” از سویی به برکتِ آب حاصل از ارتفاعات البرزِ مرکزی از دیرباز و شاید از آغاز تمدّن بشر، به یکی از مراکز تمدن در فلات ایران تبدیل شده است. این ارتفاعات که عمدتاً از ابرهای حاصل از دریای خزر و دریای مدیترانه تغذیه می شوند، بخشی از آب را به صورت برف ذخیره نموده به تدریج، در طول سال به پهنه “شمیران- تهران” تفویض می کنند، چه به صورت چندین رود جریان یافته و چه به صورت آبخانها در آبرفت کوهپایههای این ارتفاعات ذخیره میشوند و در طول سال به صورت چشمه ها و قناتهایی جاری میگردند. از سوی دیگر، پهنۀ “تهران- شمیران” از جمله “ری”، بر روی خط زمین لرزه قرار دارد. به این جهت در طول هزارهها همواره بهصورت دورهای دچار زمین لرزه های ویرانگر شده و خواهد شد. شاید این زمین لرزهها در طول زمان، باعث خشک شدنِ برخی از چشمهها و زایشِ برخی دیگر شده باشد. این بازیِ طبیعت شاید باعث محوِ زیستگاههایی در بعضی نقطه ها و ایجادِ زیستگاه هایی در برخی دیگر شده باشد.
برگرفته از کتاب “ریشه یابی هزار و پانصد جانام کهن” نوشتۀ پژوهشگر دکتر مرتضی مومن زاده.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید