ریشۀ نام شهر “ری” (Rey)
“ری”،(Rey,Ray) معروف به “شهرِ ری” نام شهری در تهران بزرگ و در منطقۀ ۲۰ تهران واقع میشود. “ری” از نظر تقسیمات کشوری جزو شهر تهران و استان تهران است.
زیستگاه “ری” تاریخچهای بسیار طولانی دارد و آن را مربوط به اقوام آریائی میدانند. ولیکهنترین تاریخی که برای شکل گیری این زیستگاه گفته شده از حفاریهای زیر پای “چشمهعلی” بدست آمده که مربوط به پنج هزار سال پیش از میلاد است. این شهر بزرگترین شهرِ “پارتا” بوده است. شهرِ کهنِ “ری” در اسناد تاریخیِ دوران اسلامی بیشتر با نام “مُلک ری” آمده است.
برای بررسی ریشه و معنیِ واژۀ “ری” میبایستی با تاریخچۀ “چشمهعلی” آغاز سخن نمود و معنیِ “ری” را در تاریخچۀ “چشمهعلی” جستجو کرد.
“چشمهعلی” مرکز ثقلِ شهرِ کهنِ “ری”
“چشمهعلی” نام چشمهای در پای کوه بیبی شهربانو در شهرِ”ری” میباشد. این چشمه از دیر زمان گردشگاه و محل تفریح و آبتنی، همچنین رختشویی و بخصوص قالی شوئی (تصویر۱) بوده که اخیراً به پارک عمومی تبدیل شده است. دژِ “رشکان” (رش،کان)[i] (Rashkan Castle)(تصویر۲) در نزدیکیِ “چشمهعلی” قرار دارد و ساختِ آن به دورۀ پارتها نسبت داده میشود. باروی “ری” (Ray Caslle) درست در بالای “چشمهعلی”(تصویرهای ۳و۷)واقع شده است. سنگ کندهای (کتیبه)ای از فتحعلیشاه قاجار در کنارۀ شرقی محلّ ظاهر شدنِ چشمه، بر صخرهای با شیب نزدیک به قائم و در دلِ کوه، کنده شده است(تصویرهای ۴ و۶).
تصویر۲- خرابههای دژِ “رشکان” مربوط به دورۀ پارتها (۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی)
تصویر۳- باروی بازسازی شدۀ “ری” (Ray Caslle) در بالا و سمت راستِ تصویر قابل مشاهده است چشمهعلی و قالیشوئی در میانۀ تصویر دیده میشود.
در دشتِ زیر پای “چشمهعلی” که در حوضۀ گسترش آب این چشمه در دورانهای کهن بودۀ زیستگاهی بس کهن شناخته شده است. تاریخ زیست در این جا به اواخر عصرِ نوسنگی(Neolithic) تا عصرِ مس (Chalcolithic) میرسد. در حفاریهای باستانشناختی که در ۱۹۳۴ تا۱۹۳۶ توسط اریک اشمیت[ii] صورت گرفت، مشخص شد که زیستگاۀِ “چشمهعلی” از نظر قدمت، با لایههای میانیِ زیستگاۀ کهنِ “تپّه سیلکِ” فینِ کاشان قابل مقایسه است. گزارش حفاریهای “چشمهعلی” در مقالهای با عنوان “چشمهعلی، دهکدهای از دورانهای نوسنگی متاخّر و کالکولیتیک” آمده است[iii].
تاریخ “ری” در واقع با تاریخ “چشمهعلی” آغاز میشود و شهر کهنِ “ری” چیزی نیست جز توسعۀ زیستگاهِ کهنِ “چشمهعلی” در درازای تاریخ.
سنگ نگارهای از زمان ساسانیان در سینۀ کوه بیبی شهربانو وجود داشته که در دورۀ فتحعلیشاه قاجار محو و پاک شده بجای آن نقشی در حال شکار از او جانشین شده و آن سنگ نگاره کهن را از میان برده است(تصویر۵). کتیبه اخیر نیز بنا به آنچه در ویکیپدیا آمده در دهههای اخیر با توسعه معدن سنگ آهکِ کارخانۀ سیمانِ ری منهدم شده است.
تنوع سری سفالهای “چشمهعلی”(تصویر۶) نشان میدهد که زندگی در اینجا در حدود دوهزار سال از اواخر دورۀ نوسنگی تا اواخر دورۀ کالکولیتیک جریان داشته است. جالب توجه اینکه نوع زندگی در دورۀ کالکولیتیکِ فلات مرکزی ایران با مشخصههای بدست آمده از “چشمهعلی”توصیف میشود که از ۵۵۰۰ تا ۴۸۰۰ سال پیش از میلاد میباشد.
آثار شهرنشینیِ پیش از تاریخ، در پهنۀ زیرپای چشمهعلی شاهدی قطعی بر کهن بودنِ زیستگاه “ری” است و آب این چشمه بدون شک علت و عاملِ اسکانِ اولین ساکنان در این منطقه میباشد.
حفاریهای اخیر در “چشمهعلی” نشان داده که آثار زیستِ انسان در اینجا، دارای سابقۀ بیشتری نیز میباشد.
ظروف سفالیِ یافت شده در “چشمهعلی” معمولاً با اشکال هندسی تزئین یافته و شباهتهائی با مواد سرامیکی لایۀ “سیلیکِ I” (Sialk I) دارد.
تصویر۶- ظرف سفالیِ نقش دارِ پیش از تاریخ از “چشمهعلی” به سن ۵۰۰۰ تا ۴۵۰۰ سال پیش از میلاد
تاریخ “ری”
نامِ “ری” در سنگنبشتههای مربوط به داریوش، پادشاه هخامنشی آمده است. این شهر بارها و بارها در طول تاریخ، توسط عوامل انسانی (مثل اسکندر مقدونی) و عوامل طبیعی (مثل زلزله) ویران گشته و دوباره به شکوفایی رسیده است. آریاییها در حدود هزاره اوّل پیش از میلاد، یعنی هزاران سال پس از اسکانِ اولین اقوام، به “ری” وارد شده و شاخهای از آنها در این محل (و در زیر پای چشمهعلی) ساکن شدند. آریاییها با بومیهای پیش از ایشان که در “ری” میزیستند، در هم آمیختند. این زیستگاه در زمان مادها، “راگا” (Raga) یا “رازی” و یا “راگس” (Rags) گفته میشد. محوطۀ باستانیِ “چشمهعلی” که زادگاه و تبارِ شهرِ کهنِ “ری” است در روزگار ساسانیان، از مراکز بزرگ ِ زرتشتیان بوده که در آن، نوعی حکومتِ دینی بوسیلۀ موبدان (شبیه واتیکان) وجود داشته است. این شهر در زمان ساسانیان شهری مقدس بوده و آتشکدۀ “ری” از بزرگترین آتشکدههای آن دوران به حساب میآمد که آثار آن هنوز وجود دارد (ویکیپدیای فارسی). پس از نفوذِ اسلام نیز، “ری” بهخصوص در دوران بنی امیه شهری مهمّ و مرکز منطقۀ “ری”(مُلک ری) بوده است.
زیستگاه کهنِ “ری” دارای نامهای فراوانی است. برخی از معروفترین نامهای تاریخیِ”ری” عبارتند از، “رَگا”(Rhagae)، “رگس” (Rhages) و “ارسسیا” یا “ارسکیا”(Arsacia). نام “ری” در زبان پارسیِ کهن “رَگا” یا “راگای”(Ragā)، در زبان یونانیِ کهن “راگانی”(Rhágai)، “راگس”، “رگس”، “راگز” و یا “رگز”(Rháges) و در لاتین با دیکتۀ “رگا” (Rhagae) یا “راگانا” (Rhaganae) است. فهرستِ بلندتری از نامها و گویشهائی که در ویکیپدیای فارسی برای جانام “ری” آمده عبارت است از: “راگو”،”رگه” یا “رگ”، “راجیس”، “راجیش”، “راجیک”، “راک” یا “رک”، “راکیا”، “ارشکیه”، “راژس”، “رازی”، “رازوک”، “الرّی”،”رای”، “رغه”، “اورپا”، “اورپوس”،”رام اردشیر”، “رام پیروز”، “رام فیروز”، “رائی”، “رسی ارشیر”، “ریشهر”، “ماد راجیانا”، “ماد رازی”، “ماد راگیان”، “ماد رگیانا”، “ماد سفیلا” و “مدی” (ویکیپدیای فارسی).
تجزیه و تحلیل در ریشهیابیِ نامِ “ری”
مکانهای فراوانی، چه در سرزمین امروزیِ ایران و چه در سایر سرزمینهای متمدنِ عهد عتیق، از جمله آسیای مرکزی، شبه قارۀ هند، سواحل شرقی مدیترانه تا مرکز اروپا وجود دارند که نام آنها گویشهائی مشابۀ گویشهای “ری” دارد. مثلاً در ایران، شهر “رائن”(Rāyen)، دۀِ “ریاب” یا “ریو” (ری، آب یا ری، اوُ)(Riyāb, Riyow)، چشمۀ آبگرم “رینۀ” لاریجان (ری،نه)(Reyneh)، قنات “ریوندِ” (ری،وند) تربت حیدریه، دریاچۀ “ریوند” (ری،وند)، رودِ “رگناوِ” (Ragnau)تاجیکستان، رود “تراز”(ت،راز) یا “تلاس”(Talas)، رودِ “راویِ”(راو،ی) هندوستان، رودِ “رِوا”(رِو،ا)(Rewa) هندوستان، آبشارِ “راوانِ” سریلانکا، رودِ “ریوا”(ری،وا)(Riva) ترکیه، رودِ “راینِ” (رای،ن)(Rhein) اروپا، رودِ “را” (نام دیگرِ رودِ ولگا) همگی از یک سو دارای گویشهائی از واژۀ “ری” هستند و از سوی دیگر همگی نام “مظهر آب” و یا “جریانِ آب”، از جمله “رود”، “دریاچه”، “چشمه”، “قنات” و “آبشار” میباشند. نکتۀ درخور توجۀ دیگر اینکه معنیِ واژههای “ریوِر” (ری،ور)(River) در زبان انگلیسی، “ریُو”(Rio) در زبان اسپانیایی، “ریُو” (ری،و)(Rio) در زبان پرتقالی، “رِکا” (Reka) در زبان روسی و “رزکا”(رز،کا)(Rzeka) در زبان لهستانی همگی شباهتهائی با واژۀ “ری” و گویشهای آن دارند. واژۀ “رود” (Rood) در زبان فارسی، خود به معنیِ “جریانِ آب” است[iv]. همانگونه که “ریوِر” و “رِیُو” به همین معنی هستند “ری” نیز درست به همین معنی میباشد. حال این “جریانِ آب” میتواند در یک رودخانه باشد و یا در یک چشمه و یا در قناتی رخ دهد.
از این تشابههای گویشیِ نامهای فوق، با واژۀ “ری” و اینکه همگیِ آنها انواع مظهر و “جریانِ آب” هستند میتوان به احتمال نزدیک به یقین گفت که واژۀ “ری”، در حالت عامِ خود به معنیِ “جریان آب” و “مظهرِ آب” و در معنیِ خاص در نامِ شهرِ کهنِ “ری” به معنیِ “چشمه” است و این “چشمه” امروزه، بنام “علی” (شاید به نام فتحعلیشاه؟)، “چشمۀ علی” نامیده میشود.
اگر بپذیریم که واژۀ “ری” به معنیِ “چشمه” است و اگر به فرض، بخواهیم نامِ “علی” روی آن بماند ولی به هزارهها قبل برگردیم میبایستی نام “چشمهعلی” را “ریعلی!” گفت.
پراکنش جغرافیائی نامهای “ری” و گویشهای مشابه آن از روسیه، شبه قارۀ هند و از شرق مدیترانه تا سراسر اروپا این احتمال را مطرح میکند که واژۀ “ری” و گویشهای آن، نامی هندو اروپائی و آریائی باشد. اینکه از چه زمانی واژۀ “چشمه”، جای واژۀ “ری” را گرفته و در چه زمانی این “چشمه”، یا این “ری” بنامِ “علی” درآمده جای بررسی دارد.
تاریخ اسکانِ انسان در دشتِ زیرِ پای “چشمهعلی” حداقل تا پنجهزار سال پیش از میلاد مستند شده است. ولی اسکان در زیرِ پای این چشمه احتمالاً از این تاریخ نیز کهنتر بوده و این محل، یکی از اوّلین محلهای تشکیل شهرنشینی (آغاز تمدن)، بعد از خروجِ انسان از دوره غار نشینی و شکارگری – گِردآوری[v] بوده است. لذا باید دید مردمانِ پیش از هندواروپائیها نامِ “چشمه” علیِ امروزی یا “ری” علی! را چه میگفتهاند. آنچه مسلّم است هندواروپائیها بعد از هزارههای پنجم و چهارمِ پیش از میلاد به محلِ زیستِ “چشمهعلی” رسیدهاند و پیش از آمدنِ آنها نیز این چشمه نامی (و یا نامهائی) داشته است. این نام و یا نامها چه بودهاند؟
واژۀ “رشکان” در نام “دژِ رشکان” (تصویر۲) شاید بتواند برای یافتن پاسخی به این پرسش یاری رسان باشد. واژۀ “رشکان” را میتوان به دو بخشِ “رش” و “کان” بخشبندی نمود. هر دو واژۀ “رش” و “کان”، اولاً بسیار کهن هستند و ثانیاً هر دو میتوانند به معنیِ مظهرِ آب، از جمله “چشمه” باشند. نگارنده در کتاب “ریشهیابی ۱۵۰۰ جانام کهن” فهرستِ بلندی از نامهای دارای هر یک از دو کلید واژۀ “رش” و “کان” را آورده و با قرینهیابی به همین نتیجه رسیده است.
آنچه در زیر میآید مروری مختصر به ریشۀ دو واژۀ “رش” و “کان” میباشد که از ترکیبِ آن دو، نام “رشکان” ساخته میشود.
مفهومِ واژۀ “رش” که در نامِ “رشکان” آمده دارای گویشهای چندی از جمله “رش”(Rash,Resh,Rosh)، “ریش” (Rish)، “رشت” و “راشت” است. این مفهوم با گویشهای مذکور در نامِ برخی مکانها از جمله “تفرش” (تَفْ،رش)(رَشِ دارای تَفْ و گرما)، چشمۀ “رشنو” (رش، نِ، اوُ)، “تجریش”(تج، ریش)(ریشِ گرم)، “طرشت”، “اَریش” (اَ، ریش)، “راشت قلعۀ”(راشت، قلعۀ) تاجیکستان و “رُشْتخوار”(رُشت،خوار) میآید[vi]. در این نامها واژۀ “رش” و گویشهای دیگر آن به احتمال قوی به معنیِ مظهرِ آب، از جمله “رود”، “چشمه” و “قنات” میباشد. لذا واژۀ “رش” در نامِ “رشکان” میتواند به معنیِ “چشمه” بوده و از وجود “چشمهعلی” ریشه گرفته باشد.
واژۀ “کان” و گویشهای چندی از آن، از جمله “کن”(Kan) و “خان” در بسیاری از جاها نام “رود”،”چشمه” و “قنات” میباشد. مثلاً “رودِ کن” در غرب تهران، “خوانسار”(چشمهسار)، “آبکان” (نام دیگری برای رودِهن)،”آبخان” (منابع آب زیر زمینی) و غیره همگی نام مظهرهائی از آب هستند. لذا واژۀ “کان” در نام “رشکان” نیز میتواند همانند واژۀ “رش” به معنی “چشمه” بوده و از وجود “چشمهعلی” ریشه گرفته باشد[vii].
بنا به آنچه گفته شد مفهومِ مظهرِ آب در نام”دژِ رشکان” دوبار آمده است؛ یکبار در واژۀ “رش” و بار دوّم در واژۀ “کان”. با توجه به موقعیت مکانیِ دژِ “رشکان” که در جوار “چشمهعلی” است، میتوان استنباط نمود که این دژ، نام خود را از وجود “چشمه” علی گرفته است. ولی چگونه است که هم واژۀ “رش” و هم واژۀ “کان” که هر دو به معنیِ “چشمه” هستند و در واقع یک مفهوم را میرسانند ولی این مفهوم در نام دژِ “رشکان” تکرار میشود؟ علاوه بر این گفتیم که واژۀ “ری” نیز در زبان مردمانی به معنی “چشمه” بوده است. پس چطور میشود که هر سه واژۀ “رش”، “کان” و “ری” به معنیِ “چشمه” باشند؟ در سطور زیر به این پرسش پاسخ داده میشود:
در هزارههای پیش از آمدنِ آریائیها اقوامی در زیر پای “چشمهعلی” زندگی میکردهاند. این اقوام، خود برای مفهومِ “چشمه” واژههائی داشتهاند که شاید در زبان یکی از این اقوام، مفهومِ “چشمه” با واژۀ “رش” و در زبان قومی پیش و یا پس از آن قوم، با واژۀ “کان” نامیده میشده است و در زبان آریائیها هم، همانگونه که در بالا گفته شد مفهوم”چشمه” با واژۀ “ری” بیان میشده است. به عبارت دیگر اگر به فرض، چهار قوم (حداقل) در طول تاریخِ طولانیِ “چشمهعلی” و شهرِ کهنِ “ری” در زیر پای این چشمه زیسته باشند میتوان گفت که مفهوم “چشمه” به چهار زبان و در چهار واژه میتوانسته تکرار شود که عبارت باشند از “رش”، “کان”، “ری” و بالاخره “چشمه” که به زبان فارسی امروزی است.
اینگونه تکرارِ یک مفهوم در واژههای متعدد، بخصوص برای یک مفهومِ عینی مثل یک چشمه”چشمهعلی” امری است که بسیار رخ میدهد. زیرا اگر اوّلین قومی که در زیر پای “چشمهعلی” اسکان یافتهاند، مفهوم “چشمه” را با واژۀ “رش” در زبان خودشان بیان میکردهاند، این واژه در آن زبان، یک مفهومِ عامِ “چشمه” را داشته است. ولی پس از آنکه قوم پیشین میرود و قوم دیگری میآید، نام “رش” را از قوم پیشین، برای “چشمهعلی” به ارث میبرد و چون چشمۀ آب، هنوز وجود داشته ولی معنیِ “رش” برای قوم اخیر نادانسته بوده، آن قوم تصور خواهد کرد که واژۀ “رش” نام خاصِ این چشمه است. حال این قوم ، خود برای مفهومِ “چشمه” واژهای دارد، مثلاً واژۀ “کان” در زبان این قوم به معنیِ عامِ “چشمه” باشد. اگر چنین شود آنگاه این قوم،”چشمهعلیِ” موجود را “کانِ رش” خواهند نامید و اگر به فرض، قوم سوّم، قوم آریائی باشد و در زبانِ خودش مفهوم “چشمه” را با واژۀ “ری” بیان کند آنگاه واژۀ “رش،کان” برای قوم آریائی اسم خاص خواهد بود و لذا به فرض، آن را ریِ “رشکان” خواهد نامید. بر این پایه تعجبی نمی بود اگر ما فارسی زبانان، امروزه “چشمهعلی” را چشمۀ “ریرشکان” مینامیدیم!
مثال ساده و شناخته شدهای برای این نوع تکرارِ یک مفهوم، در دو و یا چند واژه را، میتوان در نامِ ترکیِ “قَرَداغ” (سیاه کوه) یا “کُپّه داغ” یافت که فارسی زبانان آن را، “کوههای قَرَهداغ” و “کوههای کپه داغ” میگویند! که اگر قرار باشد آن را ترجمه تحت اللفظی کنیم به معنیِ کوههای “کوه سیاه” خواهیم رسید! زیرا زمانی که آن کوه، به زبان ترکی قره (سیاه) داغ (کوه) گفته میشد، منظورِ ترکان، نه کوهی خاص، بلکه هر کوهِ سیاهی “قره داغ” بود و (قرهداغ) اسمی عام برای هر کوهِ سیاهی بود؛ ولی امروزه “قرهداغ” برای فارسی زبانان به اسمِ خاص برای کوۀِ مشخصی تبدیل شده است که در آذربایجان است و فارسی زبانان آن را “کوهِ قرهداغ” میگویند که اسمِ خاص آن کوه است و معنی تحتاللفظی آن “کوهِ کوهِ سیاه!” میباشد. این نوع تکرارها را میتوان در نامهای “کوهِ شاهکوه”، “رودِ قمرود”، “قناتِ کهریزک”، “رودِ کن” و غیره مشاهده کرد.
با آوردن این مثال میتوان چنین نتیجه گرفت که هر چهارواژۀ “رش”، “کان” (که در نامِ دژِ “رشکان” میآید)،”ری” و “چشمه”، همگی نامهای متعددی برای یک مفهوم[۱] و یک جا، یعنی همان “چشمهعلی” هستند که در طول زمانِ درازِ زیست در زیر پای “چشمهعلی”، توسط اقوامِ مختلف به این چشمه داده شده است و هر کدام از این نامها در آغاز و در زبان قومِ مقدم به معنیِ عامِ “چشمه” بوده است که پس از آمدنِ قوم بعدی، به اسم خاص برای این قومِ اخیر تبدیل شده است[۲].
شایسته میبود که معنیِ “چشمه” در زبانهای بسیار کهن تا کهن، از جمله سومری، اکدی، بابلی، آشوری، ایلامی، اوستائی، پارسیکهن و پارسی میانه جستجو میشد تا شاید تشابۀ گویشی و ریشهای و همچنین معنیِ آنها با واژههای “رش”، “کان” و “ری” مقایسه میشد. چنین پژوهشی نه در حیطۀ دانشِ نگارنده و نه در قالب این مقالۀ کوتاه میگنجد.[۳]
مرتضی مومنزاده
برگرفته از از کتاب “ریشهیابی ۱۵۰۰ جانام کهن” با بسط و تفسیر برای نشریۀ شهرگان
چهارم ژانویه ۲۰۲۱، برابر با ۱۴ دی ماه یکهزار و سیصد و نودو نه هجری شمسی
[۱] – به قول ملّای رومی (مولوی) “انگور”، “عنب”، “اوزوم” همگی واژههائی و نامهائی برای یک مفهوم انگور میباشند که آن مفهومِ در زبانهای متعدد به واژههای متعدد درآمده است.
[۲] – جالب توجه است اگر بدانیم که واژۀ “چشمه” به معنیِ مظهری از آب که از زمین خارج میشود از چه زمانی وارد زبان فارسی شده است. آنچه در اینباره گفتنی است اینکه در بخشهای غربی و کردنشین ایران، “چشمه” را “کانی” و در بخشهای لُرنشین به نوع خاصی از چشمه، که از سنگ به بیرون میجهد، “سراب” میگویند.
[۳] -پراکنشِ واژۀ “ری” و گویشهای دیگر آن، از جمله “راو”، “رای”، “راوی” و .غیره در سراسر آسیای مرکزی و جنوبی تا روسیه و مرکز اروپا و انطباق نسبیِ جغرافیائیِ آن با پراکنش اقوام هندواروپائی نگارنده را به این استنباطِ احتمالی میرساند که واژۀ “ری” در زبانهای ریشه گرفته از زبانِ (پروتو هندواروپائی) به معنی “چشمه” است. شاید بشود از راه بررسیِ پژوهشگرانۀ معنیِ “چشمه” در زبانهای دیگر، از جمله سومری، آشوری، اکدی، ایلاقی و دیگر زبانهای سامی و غیره بتوان به واژههای “رش” و “کان” به معنیِ “چشمه” در این و یا آن زبان رسید.
[i] – “رش” یکی از گویشهای “رس”،”ریز”، “راش”، “رش” و … به معنی مظهری از آب و در این مورد “چشمه” است. واژۀ “کان” نیز یکی از گویشهای “کان”، “کن”، “خان”، “قان” و به همان معنیِ مظهری از آب و در این مورد “چشمه” است. به این ترتیب دژ “رشکان” در واقع، به معنی “چشمه،چشمه” میباشد. دربارۀ علّت تکرارِ یک مفهوم، با دو واژۀ متفاوت، در بخش کلیات، نکته۱۲ از کتاب “ریشۀ ۱۵۰۰ جانامِ کهن” توضیح داده شده است.
[ii] – Erich Schmidt, 1897-1964: German historian and archaeologist
[iii] – Cheshmeh Ali- A late Neolithic and chalcolithic village in morthern Iran
[iv] – “رود” در زبان فارسی به معنیِ جریان آب است و بسترِ جریان را “رودخان”، یا “رودخانه” میگویند.
[v] – Hunting- Gathering
[vi] – فهرست بلندی از جانامهای دارای کلیدواژههای “رش”، “ریش”،”راش”،”رشت” در کتاب “ریشه یابی ۱۵۰۰ جانام کهن” زیر چاپ، نگاشته مرتضی مومن زاده آمده است.
[vii] – جالب توجه است که واژۀ “کانی” در غرب ایران و در زبان کردی به معنی “چشمه” میباشد.