Advertisement

Select Page

زاغ و روباه

زاغ و روباه

733749_305280796268128_1259845547_n

زاغکی پیتزای قارچ خرید
به دهن برگرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی
که از آن می‌گذشت روباهی
روبه پرفریب حیلت ساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت: به به چقدر زیبایی!
چه سری! چه دمی! عجب پایی!
توی حرفش دوید ماده کلاغ
گفت: روباه پیر کرّه الاغ
آن زمان که عقل من گم بود
سن و سالم کلاس سوم بود
حالی از علم بهره ها دارم
مدرک فوق دکترا دارم
گفت و بر جان روبه آتش زد
پیتزا را به زیر بالش زد
گفت روبه به چیت می‌بالی؟
پیر و زشتی و بی پر و بالی
زاغ تا پز دهد به آن شیاد
بال بگشود و پیتزا افتاد
پیتزا را ربود و خورد آن گاه
گفت با زاغ حضرت روباه:
آن زمان که کلاس سه بودی
بچه ای توی مدرسه بودی
بنده هم درس حوزه می‌خواندم
طلبه بوده روضه می‌خواندم
درس خواندم شبانروز مدام
گشته ام حال حجته الاسلام
(هالو)

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights