Advertisement

Select Page

زبان؛ بیان و کارکردهای استعاری آن

نگاهی به مجموعه شعر «شب غلیظ موریانه‌ها» از رویا مولاخواه

رویا مولاخواه


 

 

یداله شهرجو

«شب غلظ موریانه» مجموعه شعری است از «رویا مولاخواه» که در سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات «دانشیاران ایران» چاپ و منتشر شده است. رویا مولاخواه در این سال‌ها پرکار نشان داده است. از چاپ دو مجموعه شعر، یک مجموعه نقد داستان و شعرها و نقدهایی که در جراید و نشریات مختلف از او چاپ و منتشر می‌شود تا فعالیت‌های مختلفی که از او یک چهره‌ی فعال و پرکار در ادبیات امروز معرفی کرده است. مجموعه شعر شب غلیظ موریانه با چهار مقدمه در ابتدای کتاب آغاز می‌شود مقدمه‌هایی که هر یک سعی دارند شرحی از نگاه خود به این مجموعه را ارایه دهند و به باور من به جای هر کدام از این توضیحات اگر شاعر مخاطب را بی‌هیچ واسطه‌ای با شعرها روبرو می‌کرد پسنیده‌تر بود.

نمایه آغازین در این مجموعه شعر عنوان آن است. «شب غلیظ موریانه‌ها» عنوان پیچیده در نماد و استعاره که پیش از هر گزینه‌ای، دقیقاً زبانی با همین دو ویژگی را برای مخاطب ترسیم می‌کند. شب غلیظ موریانه، یک ترکیب اسمی است. در این ترکیب «شب» هسته است، غلیظ وابسته‌ی پسین از نوع صفت بیانی و موریانه، مضاف‌الیه است و دقیق‌تر اگر بگوییم مضاف‌الیه صفت یعنی غلیظ است. در کنار شرح دستوری این ترکیب اسمی باید این نکته را هم اضافه کرد که دو واژه آن یعنی «شب» و «موریانه» فارغ از معنای ضمنی خود کارکرد نماد و استعاری آن‌ها مورد نظر شاعر بوده و «غلیظ» در واقع صفتی برای «شب» است تا نهایت تاریکی، نهایت رنج و نهایت اندوه تداعی گردد. در کنار بار معنایی واژگانِ عنوان، طرح جلد و رنگ زمینه نیز به کمک آمده تا معنای نمادگونه شب به نوعی کامل‌تر گردد.

  1. زبان، بیان و کارکرد استعاری آن‌ها:

مقدمه‌های ابتدایی کتاب به ویژه مقدمه‌ای که خود شاعر نگاشته است، حدود زیادی شیوه بیان را قبل از خوانش شعرها برای مخاطب شرح می‌دهد با مرور شعرهای مجموعه هر آنچه پیشتر می‌روید روایتی از زندگی را می‌یابید بیان در شعرهای مولاخواه شیوه‌ی پیچیده‌ای ندارد: نشسته‌ام به سیگار و فلسفه/ دست‌نویس‌هایت را رگباریدم در تیراژهای/ گوش به گوش/ در انجمن استان‌های پا به ماه/ تو را با دو ابر دست‌نویس باریدیم/ منتشر شده در ذرات صدا/ من با مکثی در مرکز اشتعال/ ذرات دستنویس تو را/ که از ابر و کلمه باردار بود/ برای اصطلاح برگ، در کیفیت آبرسانی/ صدا/ ترجمه کردم/ … (شعر نویسنده با دو ابر دست‌نویس، ص ۶۵).

وقتی این شعر را می‌خوانید از یک سو فضا و نوع بیان، فضای مغلق و پیچیده‌ای را برایتان گواهی نمی‌کند سطرها در پازلی از معنا یکدیگر را به روشنی پوشش می‌دهند روایت در شعر سایه روشن‌های موضوع را سطر به سطر پیش می‌برد ممکن است مخاطب با سطر آغازین: «نشسته‌ام به سیگار و فلسفه» در ابتدا ترسیم یک فضای ساده را برای خویش در ذهن ترسیم کند اما معنای واسطه دقیقاً از همین سطر به شیوه همجواری توسط شاعر ارایه می‌گردد تا مخاطب به طول کامل با یک فضای ساده دم‌دستی روبرو نباشد: همجواری دو کلمه «سیگار» و «فلسفه». این شیوه در سطرهای ادامه نیز پی گرفته می‌شود: «دست‌نویس» و «رگباریدم»/ «تیراژها» و «گوش» به «گوش»/ «انجمن‌ها» و «پا به ماه»/ «ابر»، «دست‌نویس» و «باریدیم» و … .

پی گرفتن ارائه سطرهای این شعر، بهره‌گیری شاعر از زبان و بیانِ واسطه؛ پیچیده در لحن استعاری و نمادگونه را به خوبی نشان می‌دهد مخاطب در طول مجموعه بارها این شیوه را از سوی شاعر می‌تواند درک و دریافت کند.

  1. نیم نگاهی به هنجارگریزی‌های زبانی:

مولاخواه شاعر افراط و تفریط نیست. در دو حوزه زبان و معنا، شعرش را در سطحی از میانه حفظ می‌کند. وقتی از منظر معنا به شعر نگاه می‌کنید، پازل‌های شکل‌گیری معنا را در شعرش به وفور می‌یابید تا جایی که ممکن است او را یک شاعر معنا محور به حساب بیاورید اما این گونه نیست چرا که او در شعرش از زبان غافل نمانده و نگاه ویژه‌ای به استفاده و بهره‌گیری از ظرفیت‌های زبانی دارد و دقیقاً همین ویژگی او را به سمت و سوی هنجارگریزهای زبانی سوق می‌دهد با این تفاوت که او در بهره‌گیری از این ویژگی دچار افراط نمی‌شود و دقیقاً متناسب با ظرفیتی که در زبان وجود دارد او را در شعرش به عنوان یک موازنه در کنار کارکردهای حوزه معنا بروز می‌دهد: صدای پر مگسی است، در/ ماهیت روانی اتاق/ با جیب‌های خالی از پنجزه‌گی،/ تا نیفتم/ بیفتیم/ از گرداله‌ی منظمی که/ در فرگشت صداست/ … (شعر هشت، ص ۳۴). در این شعر واژه «معجزه‌گی» تداعی نوعی هنجارگریزی زبانی از نوع دستور زبان است جایی که پنجره با پسوند«گی» که غالباً پسوندی صفت‌ساز است ترکیب شده و کمتر مسبوق به سابقه است.

 یا در این شعر: نشسته‌ام به سیگار و فلسفه/ دست‌نویس‌هایت را رگباریدم در تیراژهای/… (ص ۶۵).

در کلمه مشخص شده «رگباریدیم» که یک اسم است و ریشه فعلی ندارد شناسه‌ی شخص اضافه شده و یک فعل مضارع اول شخص جمع ساخته شده است و به نوعی یک نوع هنجارگریزی زمانی از نوع دستور زبان محسوب می‌شود. نمونه‌هایی از این دست را می‌توانید در شعرهای مولاخواه بیابید. با این توضیح که از انواع دیگر هنجارگریزی‌های زبانی نیز مورد توجه و استفاده شاعر بوده است.

  1. گریزی به ادبیت در بیان:

به جز مرور مجموعه شعر که تصویری کاملاً روشن از شیوه بیان شاعر و ویژگی‌های زبانی را برای مخاطب ترسیم می‌کند، مقدمه مولف در ابتدای مجموعه نیز این ترسیم عینی و عملی را در قالب تعریف‌های ارایه شده، شتاب بیشتری می‌بخشد: «رویکردی که شاعران نوین داشتند گریز از واژه‌های فهیم صنایع ادبی و بستر ایماژها از طبیعت به خانه، آشپزخانه و به محیط آشنای هر فردی ورود کرده است» (ص ۲۸).

دقیقاً بهره‌گیری از همین فضا، فضای غالب شعرهای رویا مولاخواه است با این توضیح که شعرها و شیوه‌ی بیان گرچه با غلبه این ویژگی مواجه است اما شاعر همچنان نیم نگاهی به بیان و زبانی که ریشه در ادبیت دارد نیز در شعرهایش دیده می‌شود: از معاشرت برگ‌ها در پهلوی‌مان/ خندیدیم/ با رمه‌های مشا در قاب‌های عیسا/ که نحیف در نفس‌هامان می‌دوید/ تعمید شدیم/ … سطرهایی از این دست، بیش از آن که ضعفی را متوجه شیوه بیان و سرودن شاعر کند در غالب شعرها مانند یک برگ برنده برای شاعر رقم خورده است چرا که بهره‌گیری از زبان ساده و گاهی ژورنالیستی در شعرها، منجر به ایجاد یک نواختی شده که شاعر با ظرافت این ریتم کند و یکنواخت را در هم شکسته و توازنی در بیان را ایجاد کرده است: من از این گریه/ تمام نمی‌شوم/ کدام قطعه از تمامیت صبح/ می‌پاشدم/ آن اتفاق از مهمیز اسب می‌افتد/ و شب با همان گدازه‌ی سیاه/ شیهه بر پهلوی دشت می‌کوبد/ … (شعر انقراض ماه، ص ۹۴). اکنون این شعر را با شعر: «تعمیرگاه» در صفحه ۸۸ مقایسه کنید: «صدایت را بر می‌دارم/ واشرت را جابجا می‌کنم/ اسکن دهانت را می‌خورانم به/ چشم‌های گله اسب/ … (ص ۸۸).

  1. واگشایی معنا در سطرهای پلکانی:

رویا مولاخواه شاعری است که در پی توازن است توازنی که او را از انتساب صرف به هر کدام از دو حوزه معنا و زبان دور می‌کند با این وجود اگر اصرار داشته باشیم که الزاماً او را در یکی از این دو حوزه قرار دهیم باید گزینه‌ی معنا را انتخاب کنیم. معنا در شعر مولاخواه بجز دامنه تنوع، در شیوه‌ی بیان نیز شگردهای متفاوتی دارد از آن جمله واگشایی معنا در سطرهای پلکانی است در این شیوه، شاعر معنا را نه سطرهای خطی بلکه در طول دنبال می‌کند و هر مصراع و سطر به مثابه پله‌ای برای صعود و تماشای کامل یک چشم‌انداز است مخاطب در طول سطرها کم کم فضا و دورنمای روشن‌تری از معنای نهفته در شعر برایش آشکار می‌شود: صدایم کن/ در کوچه‌های عمودی ماه/ بایست به ارتفاع افقی نور/ نگاه کن به کارخانه‌ی انگشتان/ فرضی‌ام که در طول چرخ‌ها/ از دنده‌هایم می‌شکنند/ اینجا هیچ نوری به مخیله‌ی/ کرم‌ها نمی‌خندد/ … (شعر حروف، ص ۳۷).

  1. «من» فردی در کدام دایره از معنا:

«من» فردی در شعرهای مجموعه شب غلیظ موریانه، سایه و شبهی نهفته لابلای سطرهاست. «منی» که به نوعی یک نخ ارتباطی برای یکپارچگی شعرهای مجموعه است شاید بتوان گفت این «من» فردی می‌تواند «زن» باشد زنی که همواره یک روایت‌گر است یا مورد خطاب است یا مورد روایت است: یادم نیست/ ضمیر متصل‌ات را/ در ادامه کدام لباس شستم ات؟!/ شستم از خودم …/ … (شعر منفصل به مثابه شما، ص ۹۱).

شاعر به ظرافت به این کاراکتر معنا بخشیده است او را به عنوان یک پس‌زمینه‌ی زنده و پویا همواره در معناهای شکل گرفته جاری کرده است. این حضور غالباً غیرمستقیم است بدون این که شاعر به «زن» یا «زن» بودن اشاره‌ی مستقیمی داشته باشد اما مخاطب در می‌یابد که زنی در روایت ماجرا حضور دارد. صفت‌ها و فعل‌ها به زنی برمی‌گردد که در پرده‌ی زبان استعاری، شاعر درد و رنج‌هایش را روایت می‌کند یا گاهی شادی‌هایش را؛ آنچه در این میان مهم می‌نماید حضور مداوم و پی در پی است تا مخاطب همواره حضورش را حس کند و انسجام و یکپارچگی نیز دچار خدشه و آسیب نشوند: رایحه‌ای از جسارت زنی که پاهایش/ در تلفظ درد و اندوه/ از شک شفایی جنگلی که مهربانی/ یشمی صنوبر را/ از چشم‌های تو می‌شناسد/ … (شعر خاک ماهی، ص ۷۱).

یداله شهرجو، تیرماه ۱۴۰۰، میناب

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights