زنان برهنه در سینمای ایران – گفتوگو با پرویز جاهد
دلیل این گفتوگو تصویر اخیر گلشیفته فراهانی است که او را نیمه برهنه نشان میدهد. این تصویر مثل یک بمب خبری بود که رسانههای جمعی فارسی زبان را مدتی مشغول خود کرد و بهانهای شد برای بحثهای متنوعی پیرامون مسائلی چون حقوق فردی، تعهد اجتماعی، حقوق زنان، حجاب و پوشش اجباری و حتی مبارزه با استبداد دینی. در گفتوگو با پرویز جاهد اما به طور خاص روی سینمای ایران قبل از انقلاب تمرکز کردهایم و نحوه برخورد مخاطبان ایرانی را با مقوله برهنگی در سینما مورد ارزیابی قرار دادهایم، باشد که از این رهگذر بخشی از تاریخ اجتماعی ما نیز دوباره روایت شود.
اما پیش از هر چیز باید از آقای مهدی جامی تشکر کنم که در جریان این گفتوگو از راهنماییهای ایشان بهره بردم.
***
انتشار تصویر بدنِ نیمه برهنه گلشیفته فراهانی در هفتههای گذشته بحثها و جدلهای زیادی را موجب شد. از مردم عادی گرفته تا فعالان سیاسی و روشنفکران، خیلیها دراینباره نوشتند و له یا علیه آن موضع گرفتند. اما این اولین تصویر از هنرپیشه زن ایرانی نبود که بدن او را به نمایش میگذاشت، چنانچه در سینمای ایران قبل از انقلاب، تصاویری از این دست کم نبود. پس از انقلاب هم فیلم “فریاد مورچهها” را داریم که در آن تصویر لونا شاد به صورت برهنه نشان داده میشود یا مانیا اکبری پس از آن که به خاطر سرطان، پستان خود را از دست داد با همان بدن عکس گرفت. چرا این یکی تصویر اینقدر بحثبرانگیز شد؟
خب، ما اکنون در فضا و زمان دیگری هستیم که اصلا قابل مقایسه با دوران قبل از انقلاب نیست. بیش از سی سال از آن دوران که تصاویر برهنه زنان در مطبوعات ایران چاپ میشد و یا بازیگران زن فیلم فارسی برهنه به رختخواب میرفتند و یا بر روی سن کافهها و کابارهها، میرقصیدند و یا استریپتیز میکردند و بدنهای عریان خود را نمایش میدادند، گذشته است. انقلاب اسلامی و روی کار آمدن حکومت دینی در ایران، آغاز نوع دیگری از سانسور و پایان بخش برهنگی زنان در حوزه سینما و رسانهها بود. ارزشها و هنجارهای فرهنگی جامعه به سرعت تغییر کرد و هنجارهای دیگری جایگزین آنها شد. حجاب زنان اجباری شد و زن، ناموس فرد مسلمان قلمداد شد و نه تنها ماموران دولتی بلکه مردم به عنوان یک تکلیف دینی و شرعی موظف شدند برای نهی از منکر (فعل حرام)، مستقیما وارد عمل شده و با هر زن بیحجاب و یا بدحجابی، به شدت برخورد کنند تا حدی که در مواردی که ملت احساس میکرد، ماموران دولتی و گروههای ارشاد، در وظایف خود سستی به خرج داده و کوتاهی کرده، آنها برای جبران، وارد عمل شده و با خشونت به سرکوب زنان پرداختند.
نمایش بدن برهنه زن بر پرده سینما، به بزرگترین تابوی سینمای بعد از انقلاب تبدیل شد. دیگر بازیگر زن، مالک بدن خود نبود و به تنهایی نمیتوانست در مورد آن تصمیم بگیرد بلکه این بدن به نفع جامعه، دولت و اخلاق عمومی مصادره شد. در واقع این یک نوع حرکت قهقرایی و بازگشت به زمان پیش از سینما در ایران بود. زمانی که روحانیت و اخلاق سنتی، سینما را پدیدهای کفرآمیز دانسته و حضور بازیگر زن در آن، مصداق عینی فحشا تلقی میشد. در چنین فضایی، انتشار تصویر تن برهنه زن (در اینجا گلشیفته فراهانی) در رسانهها، همان قدر میتواند اعجابانگیز و تکاندهنده باشد که مثلا خبر کشف آب در کره ماه یا دیدن انسان در سیاره مریخ. سی و سه سال بعد از گذشت انقلاب، این تصویر همان قدر تکاندهنده است که پردهبرداری قرهالعین بابی از حجاب خود در ۱۵۰ سال پیش.
اما این که چرا جامعه ایرانی نسبت به تصویر لخت گلشیفته، این چنین واکنش نشان میدهد اما در برابر تصویر لخت لونا شاد یا مانیا اکبری ساکت میماند، به موقعیت گلشیفته در سینمای ایران باز میگردد. گلشیفته یکی از موفقترین بازیگران زن بعد از انقلاب است که در تعدادی از مطرحترین فیلمهای سینمای ایران از جمله “درخت گلابی”، “سنتوری”، “میم مثل مادر” و “درباره الی” بازی کرده. به علاوه تماشاگر ایرانی همیشه او را با حجاب اسلامی و پوشیده دیده و تنها آنها که قدرت خیالپردازی و فانتزی دارند، ممکن است تصویر برهنه او را در خیال خود مجسم کرده باشند. اما لونا شاد، بازیگری برآمده از متن سینمای ایران و مناسبات اخلاقی و شرعی حاکم بر آن نیست. تماشاگر ایرانی او را هیچ گاه با مقعنه یا روسری یا مانتو ندیده بلکه به عنوان گوینده صدای آمریکا، او همیشه بر صفحه تلویزیون بیحجاب ظاهر شده و برهنه شدن او در برابر دوربین عکاسی یا سینما، نمیتوانست، به موضوعی جنجالبرانگیز در فضای مجازی و در رسانههای فارسی تبدیل شود. به علاوه فیلم “فریاد مورچهها”، یکی از مهجورترین فیلمهای مخلمباف است. فیلمی است که بعد از خروج مخلمباف از ایران تولید شده و نسبت به کارهای دیگرش، کمتر دیده شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. بنابراین کار لونا شاد و مانیا اکبری یا نمونههای دیگر را نمیتوان با عمل گلشیفته مقایسه کرد.
تصویر زن با دامنی کوتاه و لباس یقه باز از تصاویر رایج در فیلم فارسیهای قبل از انقلاب بود. در خیلی از این فیلمها، هنرپیشه زن عریانتر هم میشد و این تصاویر روی مجلات نیز به وفور میآمد. آیا جامعه آن زمان مسئله برهنگی در سینما و هنر را پذیرفته بود؟ مردم چگونه با این مسئله مواجه میشدند؟
بافت غالب جامعه ایران در پیش از انقلاب، علیرغم میل شدیدی که به سمت مدرنیسم در آن بود، به شدت سنتی بود. جامعه ایران نه تنها در آن دوران بلکه همیشه، جامعه پرتضادی بود که میتوان این تضادها را به راحتی از طریق بررسی سینمای هر دوره، شناسایی و دنبال کرد.
بررسیهای جامعهشناسانه در مورد طیفها و لایههای مختلف مخاطبان سینما در دوران قبل از انقلاب، نشان میدهد که مخاطبان فیلم فارسی بیشتر از تودههای فقیر و بیسواد جوامع شهری، دست فروشها، خردهپاها، جاهلها، دلالها، سربازهای مجرد و افرادی از این دست بودهاند. خانوادهها (در این مورد سنتی و غیر سنتی نداشت) معمولا به تماشای فیلم فارسی نمیرفتند. تصاویر سردر سینماهای نمایش دهنده فیلمهای فارسی (مثلا در تهران غالبا در مناطق جنوب شهر واقع بود)، اغلب پوستر بزرگی از هنرپیشه زن فیلم فارسی بود که با بدن برهنه در آغوش مرد جاهل سبیل کلفتی دراز کشیده بود و یا در حال رقصیدن بود. بسیاری از مردم سنتی حتی از کنار این سینماها رد نمیشدند یا با اکراه به آن نگاه میکردند. این رفتار عمومی جامعه سنتی بود اگرچه میتوان گفت اغلب با ریا و تزویر همراه بود. چرا که در محیطهای کوچک، میتوانستی همان مرد سنتی و مذهبی را که در انظار عمومی، به سینما و بازیگران سینما فحش میداد و آنها را به آتش جهنم حواله میداد، در سانسهای آخر شب در گوشهای در سالن تاریک ببینی که دزدکی به پرده زل زده و چشمهایش از تعجب از حدقه درآمده است. اگر این گونه نبود که فیلم فارسی اصلا با آن ویژگیها، یعنی داستانهای سطحی و پیش پا افتاده با انبوهی از کلیشههای جنسی و قهرمانی ساخته نمیشد و گیشه نداشت. فیلم فارسی علیرغم همه سطحی بودن و ابتذال در ساختار و فرم، تناسب دقیقی با هویت ایرانی داشت و روح و اخلاق زمانه و تعارضهای جامعه در آن مستتر بود و در کلیتش، تضاد بین مدرنیته و سنت را بازتاب میداد.
واقعیت این است که تماشاگران فیلمهای فارسی به هیچ وجه یک دست نبودند و در آن زمان برخوردهای متفاوتی با این نوع فیلمها به ویژه فیلمهای دارای صحنههای بیپروای سکسی، صورت میگرفت. این سینما در دهههای سی و چهل خیلی اخلاقیتر و محافظهکارتر بود و مخاطبان بیشتری داشت (فیلم فارسی هیچ گاه نتوانست موفقیت و فروش فیلمی مثل “گنج قارون” را که در دهه چهل ساخته شد، در دهههای بعد تکرار کند) اما با تغییر فضای فرهنگی جامعه و هنجارهای جامعه و رشد مدرنیسم و کمرنگ شدن ارزشهای سنتی، و سرازیر شدن فیلمهای آمریکایی و اروپایی، این سینما مخاطب عمومی خود را از دست داد و بسیار محدود شد.
فیلم فارسی به ویژه در دهه پنجاه اساسا بر محور جنسیت و بدن زن بنا شده بود. در آنجا نیز با این که زن به ظاهر مالک بدن خود بود اما در واقع این گونه نبود بلکه این بدن (به عنوان بدن فاحشه یا ناموس) در اختیار مردان بود. تم اصلی این فیلمها، بر اساس رقابت بر سر تصاحب (در قالب تجاوز) و مالکیت (در قالب آب توبه ریختن بر سر زن فاحشه) و یا انتقام (از دزدان ناموس)، شکل میگرفت. نقش زنان در سینمای فارسی، بسیار محدود بود. او یا زن سنتی و خانهداری بود که معمولا مادر یا خواهر بود و اگر جوان بود مورد تجاوز قرار میگرفت و «ناموس»اش از دست میرفت و برادرانش باید برای گرفتن انتقام و مجازات متجاوزان و دزدان ناموس، وارد عمل میشدند (قیصر به عنوان مثال) یا زن خواننده و رقاصهای در یک کافه و یا فاحشهای در یک روسپی خانه بود که جاهل قهرمان فیلم عاشق او میشد و او را به امامزادهای میبرد و رویش آب توبه میریخت.
حدود اروتیسم در سینمای ایران قبل از انقلاب تا کجا بود؟ آیا میشد تصویر کاملا عریان زن و مرد را نشان داد؟ و عرف ایران چنین اجازهای میداد؟ درست است که بگوییم ظرفیت پذیرش مخاطب سینما و تلویزیون به تدریج بیشتر شده بود؟
در دهههای سی و چهل، رویکرد فیلمسازان ایرانی نسبت به سکس و برهنگی، رویکرد بسیار محتاطانه و محافظهکارانهای است. فضای فرهنگی جامعه هنوز برای برهنه شدن زنان در سینما آماده نیست و شرم و حیای ستارگان زن و ترس از بیآبرویی، مانع از نمایش اندام برهنه آنها در برابر دوربین است. این روحیه محافظهکارانه بیشتر در سینمای فارسی و فیلمهای موسوم به فیلم فارسی دیده میشود. فرانک، ثریا بهشتی، تهمینه، ویکتوریا، کتایون و سهیلا، بازیگرانی بودند که قسمتهایی از بدن خود را در برابر چشمان مردان ایرانی به تماشا گذاشتند.
اما در همین دوره وقتی مهین معاونزاده با بیپروایی تمام، در فیلم “هفده روز به اعدام” دکتر هوشنگ کاووسی، اندام برهنه خود را به تماشاگران نشان داد، جنجالی در مطبوعات و جامعه سینمایی آن موقع ایجاد شد.
در سال ۱۳۳۸، ساموئل خاچکیان در فیلم “تپه عشق”، دختری اغواگر (فرانک میرقهاری) را با مینی شورت نشان داد که بعدها شهرت بسیاری یافت و تا سال ۱۳۴۸ (فیلم روسپی)، ستاره اصلی فیلمهای فارسی بود.
بازی دختری به نام تهمینه در فیلم “چشمه عشاق” (صمد صباحی) در کنار ویگن، به خاطر داشتن صحنههای برهنگی، نیز در زمان خود پر سرو صدا بود.
در این دوره حتی بین بازیگران زن بر سر بازی در نقشهای سکسی، رقابت شدیدی جریان داشت که به عنوان نمونه باید از رقابت بین ایرن و تهمینه بر سر این که کدام یک سکسیترند یاد کرد.
در دهه پنجاه است که با حرکت جامعه به سمت مدرنیزه شدن و عمیقتر شدن شکاف بین زندگی مدرن و سنتی در ایران، سینما نیز دچار تحولی اساسی شد و رویکرد فیلمسازان نسبت به نمایش سکس بر پرده سینما تغییر کرد و گستاخی و بیپروایی در نمایش سکس، گسترش یافت. در این دوره است که نمایش فیلمهای سکسی ایتالیایی، آمریکایی، فرانسوی و سوئدی بر پرده سینماهای ایران، تماشاگران را غافلگیر کرد. کسانی که پیش از آن، هیچگاه پیکر کاملا عریان یک بازیگر زن را بر پرده سینما ندیده بودند ناگهان با تصویر تمام قد اندامهای برهنه ستارگان فرانسوی و ایتالیایی از جمله بریژیت باردو، راکوئل ولش، سوفیا لورن، ویرنالیزی، آنی ژیراردو و رمی اشنایدر روبهرو شدند. برای آنها این تصاویر، رویایی دست نیافتنی و وسوسهانگیز بود که با واقعیت زندگی روزمره و جهان پیرامونشان فاصله زیادی داشت.
استقبال عامه سینمارو از فیلمهای سکسی کمدی ایتالیایی و یا رمنسهای فرانسوی و آمریکایی و فروش سرسام آور این فیلمها، تهیه کنندگان فیلم فارسی را به چارهاندیشی واداشت. آنها برای رقابت با این نوع آثار، به جای بهبود کیفیت عناصر داستانی و دراماتیک فیلم فارسی، تنها راه چاره را در استفاده از سکس و نمایش بدنهای برهنه ستارگان زن دیدند. اما آنها با درک ذائقه تماشاگر سنتی ایرانی و محرومیتهای جنسی او، به ارائه شکل دیگری از برهنگی و سکس در فیلمهای فارسی پرداختند که با نمایش آن در فیلمهای عامه پسند اروپایی و آمریکایی متفاوت بود. بدنهای لخت، گوشتالود و فربه زنان فیلم فارسی (مثلا مهوش یا شهناز تهرانی)، فاقد زیبایی شناسی جنسی و اروتیک فیلمهای اروپایی و آمریکایی بود و به شکل بسیار ناشیانه، دم دستی و شلختهای تصویر میشد. به علاوه نمایش سکس در این فیلمها، بر مبنای هیچ ضروت داستانی یا نمایشی نبود و تنها خصلتی پورنوگرافیک داشت و برای پاسخ به نیازها و عقدههای جنسی تماشاگران این نوع فیلمها تهیه میشد. از سوی دیگر، سازندگان فیلم فارسی، سکس را به سادیستیترین و خشنترین شکل آن یعنی تجاوز به پیکر زن و خشونت جنسی، ترسیم میکردند.
چهرههایی چون فروزان، مرجان، ارغوان، نوش آفرین، شورانگیز طباطبایی، سپیده، جمیله و نادیا از بازیگران زن این دورهاند که بارها در فیلمهای فارسی برهنه ظاهر شدند.
اما برخی ستارگان سینمای فارسی مثل نوری کسرائی، زری خوشکام و ژاله سام، به عنوان نماد سکس و برهنگی نه تنها در صنعت فیلم فارسی فعال بودند بلکه برای فیلمسازان موج نو هم جذابیت جنسی زیادی داشتند.
ژاله سام بازیگر زیبایی بود که با بازی در فیلمهای عامه پسند خاچیکیان و متوسلانی و جلال مقدم شروع کرد و بعد به ستاره جنسی فیلمهای موج نویی مثل “پستچی”، “هشتمین روز هفته” و “ملکوت” تبدیل شد.
“کلبهای آن سوی رودخانه” (احمد شیرازی)، فیلمی بود که زری خوشکام را به سینمای ایران معرفی کرد، ستاره زیبایی که بعد از آن نقش بیپروا و جسورانهای در فیلمهای “آدمک” (خسرو هریتاش)، “تپلی” (رضا میرلوحی)، و “رشید” (پرویز نوری) بازی کرد.
زیبایی چشمگیر زری خوشکام و بیپرواییاش در پذیرش نقشهای برهنگی، تنها مطلوب سینماگران موج نویی نبود بلکه فیلم فارسی سازان نیز به دنبال او بودند تا در فیلمهایشان بازی کند و در مقابل دوربینشان برهنه شود و او پذیرفت و در چند فیلم فارسی از جمله “الکلی” (محمدعلی جعفری) و “توبه” (اسماعیل پورسعید) برهنه شد.
اگرچه او بعد از ازدواج با علی حاتمی، از بازیگری در فیلمهای فارسی کناره گرفت و جز فیلم “خواستگار” (علی حاتمی)، تنها در سالهای بعد از انقلاب با نام زهرا حاتمی، در برخی فیلمها و سریالهای همسرش بازی کرد از جمله سریال “هزاردستان” که در آن کاملا پوشیده ظاهر شد.
نوری کسرایی نیز بازیگر زیبای دیگری بود که در برخی فیلمهای موج نویی مثل “تنگنا”، “تنگسیر” و “شازده احتجاب” بازی کرد اما نوع برهنگیاش بسیار ظریف و اروتیک بود و با برهنگی خشن و پورنوگرافیک فیلمهای فارسی متفاوت بود.
شاید در میان زنان بازیگر پیش از انقلاب، ایرن را بتوان جسورتر و بیپرواتر از دیگران دانست. او زنی بود که ابتدا در فیلم “قاصد بهشت”، پستانهای برهنهاش را نشان داد و بعد در فیلم “بلوچ” (مسعود کیمیایی)، “برهنه تا ظهر با سرعت” (خسرو هریتاش)، و “موسرخه” (ایرج قادری)، سرتاپا عریان شد و با بهروز وثوقی، فرامرز صدیقی و ایرج قادری به رختخواب رفت.
اما برخی سازندگان فیلم فارسی، سلیقه بیشتری به خرج میدادند و در داستانهایی که با فضای جاهلی فیلم فارسی متفاوت بود، استانداردهای دیگری از سکس را ارائه کردند. به عنوان مثال بازی هنرپیشهای به نام مژگان در صحنههای سکسی و داغ فیلم “امشب دختری میمیرد”، با تصاویر برهنه بازیگران فیلم فارسی جاهلی متفاوت بود.
اما حضور گوگوش در فیلمهای قبل از انقلاب، با همه بازیگران آن دوره متفاوت بود. گوگوش، با نوآوریهایش در موسیقی پاپ ایرانی و نوع لباس و مدل مدرن موهایش، به شمایل زن ایدهآل و مدرن ایرانی در چشم مردان تبدیل شد. اما سینمای فارسی، از تماشاگران حریصش گرفته تا تهیه کننده و کارگردانش، به این حد از گوگوش رضایت نمیداد و او را تماما برهنه میخواست. گوگوش نیز با برهنه کردن خود در فیلمها به این هیستری جنسی جامعه ایرانی پاسخ مثبت داد. او که ابتدا با بیکینی در فیلم “پنجره” جلال مقدم در کنار بهروز وثوقی ظاهر شد، بعدها در فیلم “طلوع” در برابر دوربین برادران میناسیان، برهنه شد و در فیلم “در امتداد شب” صیاد، با سعید کنگرانی به عشق بازی پرداخت.
با این که در فیلمهای فارسی، از صحنههای اروتیک خبری نیست اما استثناهایی هم وجود دارد. مثلا بازیگری سکسی به نام مرجان در صحنهای از فیلم “قلاب” ساخته عباس دستمالچی، در مقابل چشم یکی از قهرمانان فیلم، جوراب سیاه و بلند خود را به شکل بسیار اروتیک و اغواگرانهای می پوشد.
رقص شهرزاد با آهنگ آی حمومی در صحنه حمام زنانه فیلم “تختخواب سه نفره” نصرت کریمی هم از صحنههای سکسی نادر در سینمای ایران است. صحنهای که شهرزاد با لنگ حمام وارد پاشویه حمام میشود و در حالی که آواز حمومی را میخواند، با باز کردن لنگ دور تنش در واقع برای زنان داخل حمام استریپتیز میکند.
یا در یکی از فیلمهای فارسی که اسمش را به خاطر ندارم، صحنهای داریم که دو بازیگر زن در یک ویلای ساحلی، دور از چشم مردان جاهل فیلم، در حالی که بیکینی بر تن دارند، به طرز شهوتانگیزی همدیگر را ماساژ میدهند که از نمونههای معدود نمایش همجنسگرایی در سینمای فارسی است و عینا بر اساس الگوی فیلم “امانوئل” که آن زمان بر پرده سینماها آمد، ساخته شد.
در دهه پنجاه دیگر حتی اسم فیلمها نیز آشکارا سکسی است مثل فیلم “یک چمدان سکس” ساخته محمد متوسلانی که در سال ۱۳۵۰ ساخته شد یا “مهدی مشکی و شلوارک داغ” ساخته امان منطقی یا “تختخواب سه نفره” ساخته نصرت کریمی.
بسیاری از بازیگران زن فیلمهای فارسی، علناً و بی پروا از سکس و برهنگی در فیلمها دفاع میکردند.
زمانی از فروزان ستاره سکسی فیلمهای فارسی، پرسیدند فکر نمیکنید دیدن صحنههای سکسی در فیلم فارسی باعث انحراف اخلاقی جماعت ببیننده شود؟ و او جواب داد: «تو تمام دنیا فیلم سکسی میسازند، چرا باید باعث انحراف بشه؟»
این مصاحبه در دهه پنجاه با فروزان انجام شده در دورهای که سینمای فارسی، دو دهه پر رونق را پشت سر گذاشته و به تدریج با مسئله سکس در فیلمها کنار آمده است. اما جامعه ایران به ویژه بخش سنتی و محافظهکار آن هنوز با فیلم فارسی به دلیل «مبتذل بودن» و نمایش سکس و صحنههای «زننده» مشکل داشت و آن را نمیپذیرفت.
در همین زمینه مصاحبه خانم نادیا، رقاصه مشهور فیلمهای فارسی با رادیو فردا بسیار جالب و روشنگرانه است. نادیا در فیلم “ماه عسل” ساختۀ فریدون گُله، برهنه با جمشید مشایخی همبستر میشود.
نادیا در این مصاحبه در پاسخ به این پرسش که چه شد او بازی در نقشهای سکسی را پذیرفت و آیا از برخورد جامعۀ آن زمان میترسید یا نه پاسخ میدهد: «خیلی ترس داشت. مگر میشد نترسید؟ بالاخره آن زمان هم قدغن بود با دامن کوتاه یا با شلوارک کوتاه روی صحنه ظاهر شدن. دورۀ ما، دقیقاً یادم است، کلاهمخملیها با کلاه شاپو و کفش پاشنه خوابیده میآمدند به کابارهها و رقصندهها و خوانندهها اجازه نداشتند با دامن کوتاه بروند روی صحنه. خدا رحمت کند آقای محمد کریم ارباب را… کاباره مولنروژ را داشت. من برای اولین بار شلوارک پوشیدم که بروم روی صحنه. به من گفت: «از اینجا به بعدش، اصلاً به من مربوط نیست!» بعدها، یواش یواش، بهمرور زمان، فضا مقداری بازتر شد.»
وی در ادامه این مصاحبه به باورهای مذهبی و اخلاقی جامعه و خانواده مذهبیاش و تضادی که در زندگی خصوصی و زندگی حرفهایاش با آن مواجه بود، اشاره میکند و میگوید: «من در خانه خیلی مؤمن بودم. ولی در فیلمها، رُل من آنطور بود. من از خانوادهای مذهبی آمده بودم. در خانه، نماز و روزهام سر جایش بود. ولی شغل من آنطور بود که باید میرفتم روی صحنه، باید لباس کوتاه میپوشیدم، باید نقشم را بازی میکردم، باید میرقصیدم … در فیلم “آقای جاهل” (رضا میرلوحی)، صحنهای داشتم همراه با آقای مرتضی عقیلی که زیرپیراهن تن من است. آن موقع میگفتند: «سکسی بازی کردهای!» یا در فیلم “ماه عسل”، صحنهای توی حمام دارم یا صحنۀ دیگری هست که بغل آقای جمشید مشایخی دراز کشیدهام… [آن زمان میگفتند:] «وای! این سکسی کار کرده… توی حموم لخت بوده…» اگرچه هیچ چیزی پیدا نبود. آن موقع، ما خودمان هم مخالف بودیم. میگفتیم: «اینجور صحنهها را نگیرید!» کارگردان و دست اندرکاران فیلم میپرسیدند: «چرا؟» میگفتیم: «درست نیست. مردم یک فکرهایی میکنند!» تا این حد بود.»
اما برخی دیگر از بازیگران مثل پوری بنائی که کمتر از دیگران در سینما برهنه شد، همان زمان در مصاحبهای در مورد نحوه ارائه سکس در فیلمهای فارسی به انتقاد از آن پرداخت و گفته بود:«سکس برای فیلم واجب است ولی نه با این فرم زننده. سکس باید ظریف و قشنگ باشد.»
برخی نیز به طور کلی با برهنه شدن زنان در فیلمها مخالف بودند و به آن اعتراض میکردند. مثلاً آذر شیوا، از جمله ستارگان محبوب دهه چهل سینمای ایران بود که هرگز در هیچ فیلمی برهنه ظاهر نشد. وی در سال ۱۳۵۰ در اعتراض به «ابتذال» و «فساد» موجود در سینمای ایران، از بازیگری دست کشید و به آدامس فروشی در برابر دانشگاه تهران پرداخت.
جایی خواندم که یکی از فیلمهای خسرو هریتاش به دلیل مضمون اروتیک آن توقیف شد. به جز این آیا موارد سانسور دیگری از این دست در سینمای ایران بود؟ یا مورد خسرو هریتاش یک استثنا بود؟
خسرو هریتاش، فیلمسازی بود که در آمریکا تحصیل کرده بود و تحت تاثیر سینمای مدرن آمریکا و اروپا بود. وی در فیلمهای خود به تضاد بین سنت و مدرنیته و شکاف بین نسلها و تمناهای نسل جوان توجه خاصی نشان داد و نسبت به دیگر سینماگران موج نو، با رویکرد جسورانهتر و بیپرواتری به سکس و نمایش برهنگی در فیلمهایش پرداخت. او ۴ فیلم بیشتر نساخت که دو فیلم او تنها نمایش بسیار محدودی در تهران داشتند و به همین دلیل، در کتابها و بررسیهای تاریخی و تحلیلی سینمای ایران، اغلب به آنها اشاره نمیشود.
جالب این است که هریتاش بعد از ساختن فیلم “آدمک”، تا پنج سال هیچ فیلمی نساخت اما در سال ۱۳۵۵، دست به کارگردانی سه فیلم مختلف میزند که از میان آنها تنها فیلم “سرایدار” اجازه اکران عمومی میگیرد.
فیلم “برهنه تا ظهر، باسرعت” با بازی ایرن ستاره سکسی آن زمان، به خاطر داشتن صحنههای برهنگی، توقیف میشود.
به گفته برخی شاهدان، این فیلم تنها یک سانس بر پرده سینماهای تهران بود و همان روز، به دستور دولت وقت، به خاطر ترس از شورش مردم توقیف شد.
در مورد علت واقعی به نمایش عمومی درنیامدن فیلم “ملکوت”، خیلی مطمئن نیستم اگرچه در این فیلم نیز به گفته کسانی که آن را در جشنواره جهانی فیلم تهران دیده بودند، صحنههای همآغوشی بهروز وثوقی و ژاله سام بسیار جسورانه بود و قبلا در سینمای ایران دیده نشده بود.
اما این که “برهنه تا ظهر با سرعت”، تنها فیلمی بود که به دلیل نمایش سکس، توقیف شد یا نه، خیلی مطمئن نیستم اما علی عباسی تهیه کننده سینما در قبل از انقلاب در گفتگو با رادیو فردا گفته است که فیلمهای فارسی هیچ محدودیتی در نمایش برهنگی نداشتند و کاملا آزاد بودند.
به طور کلی سینماگران مدرنیست و پیشرو مثل ابراهیم گلستان، رویکرد آزادانهتر و بیپرواتری در این زمینه داشتند. “خشت و آینه” ابراهیم گلستان، شاید یکی از نخستین فیلمهایی است که از نمادهای جنسی و فالیک برای فضاسازی استفاده میکند و یا زن اصلی فیلم (تاجی احمدی) را با پیراهن خواب که قسمتهایی از بدن لخت او را نشان میدهد، با ذکریا هاشمی در بستر نشان میدهد. اما رویکرد اروتیک گلستان به نمایش سکس و بدن لخت زن، با رویکرد پورنوگرافیک سازندگان فیلم فارسی متفاوت بود. بعد از آن سینماگران موج نو مثل مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، آربی آوانسیان، خسرو هریتاش و بهمن فرمانآرا در فیلمهایشان، با رویکرد کم و بیش مشابهی، زنان برهنه را در فیلمهایشان به تصویر کشیدند.
رفتار مخاطب با فیلمهای خارجی که با برچسب “زیر ۱۸ سال ممنوع” ارائه میشد چطور بود؟ آیا مخاطبان زن هم از فیلمهای اروتیک در ایران استقبال میکردند؟ مثلا میشد زوجها را دید که برای تماشای این دست فیلمها با هم به سینما بروند؟
زمان نوجوانی من در دهه پنجاه که اوج تولید فیلمهای جاهلی فارسی بود، در شهر ما شاهی سابق (قائم شهر فعلی) دو سینما داشتیم به نام سینما دیانا و سینما نپتون که هر دو به برکت انقلاب از بین رفت. سینما دیانا که تا همین اواخر باقی بود اما الان تبدیل به پاساژ لباس شده، سینمای کهنه و درب و داغونی بود که تنها فیلمهای فارسی نشان میداد اما سینما نپتون (که در آتش انقلاب سوخت) سینمای نوساز و بسیار مدرنی بود که جدیدترین فیلمهای روز دنیا را میشد در آنجا تماشا کرد. عموی من که جوانی مجرد و کارگر کارخانه نساجی شاهی بود، عاشق سینمای فارسی بود و مرا هم گاهی با خودش به سینما میبرد و من نخستین تجربههای فیلم دیدن را مدیون او و عشقش به سینمای فارسی هستم (شرح این دوره را قبلا در وبلاگم خشت و آینه نوشتهام).
یادم هست وقتی با عمویم به تماشای فیلمهای فارسی میرفتیم، سالنها اغلب خلوت و سوت و کور بود. بعضی از فیلمها که هنرپیشههای محبوبی مثل فردین یا بهروز وثوقی در آنها بازی میکردند، تماشاگران بیشتری داشتند اما من یادم هست که فضای سالن سینما، به طور کلی فضای مردانهای بود و به ندرت میشد زنی را در میان تماشاگران، پیدا کرد. اما وضعیت سینما نپتون و فیلمهای آمریکایی یا اروپایی که نشان میداد، کاملا فرق داشت. آدمهایی که به دیدن فیلمهای خارجی می آمدند از جنس دیگری بودند. بیشتر آنها، کارمندان و اقشار طبقه متوسط شهری بودند که با زن و فرزندانشان به دیدن فیلمها می آمدند.
اما همین دسته از تماشاگران هم با خانواده خود به دیدن فیلمهایی که سکس عریانتر و بیپرواتری داشتند، نمیرفتند. مثلا یادم هست که سینما نپتون، فیلم “دوستان” ساخته لوئیس گلیبرت را آورد. فیلمی که یکی از غیرمتعارفترین و جسورانهترین فیلمهای سکسی دهه هفتاد بود. نمایش این فیلم در سینمای شهری کارگری مثل شاهی با مردمی غالبا سنتی، یک نوع انقلاب بود. فیلمی که صحنههای طولانی همآغوشی و سکس بین بازیگران جوان داشت و برای نخستین بار(برای مردم شهر) بدن لخت دختر زیبایی (انیسی آلوینای فرانسوی که گویا تبارش هم ایرانی بود) را از پشت و جلو نشان میداد.
این گفتوگو ادامه دارد…