سریال مذاکرات اتمی
مذاکرات اتمی آنقدر کش پیدا کردهاند که از آنها میشود یک سریال پر کشش تلویزیونی درست کرد. خود اتم که برای ما نان و آبی نداشت. شاید بشود از حواشی آن چیزی برای خودمان دست و پا کنیم.
همانطور که میدانید، مذاکرات ژنو تا اینجا شش قسمت شدهاند. به راحتی میشود از کیا بیا و آمد و رفتها و کُری خواندنهای این قسمتها، فراز و فرودهایی هیجان آور ساخت. دوخت و دوزش را میشود با نطقهای مناسبتی حضرت رهبر انجام داد. چاشنی موسیقی سنتی و پاپ هم همیشه سریال تلویزیونی را طرب انگیز میکند.
از بیانیهٔ سعد آباد و توافقنامهٔ بروکسل و پاریس هم در کل میشود یک بخش آن را ساخت. برای تکمیل این بخش، میتوان باز هم از موسیقی استفاده کرد و با آهنگی حزن انگیز، فلش بک کوتاهی زد به ماجرای لو دادن فعالیتهای اتمی نظام توسط اپوزیسیون. البته آهنگ را نباید زیاد کش داد. تا خواننده صدایش را رها کرد که دل را کباب کند، با کم کردن ولوم صدا جلویش را بگیریم و بلافاصله از سر گیری دوبارهٔ غنی سازی را هوا کنیم.
از آنجاییکه برای مدت مدیدی غنی سازی حق مسلم ما شده بود، باید یک بخش سریال را اختصاص بدهیم به بزن و بکوب و خواندن ریتمیک: “غنی سازی حق مسلم ماست.” اگر کمی ابتکار عمل داشته باشیم میتوانیم در این بخش از همهٔ هنرهای محلی خودمان استفاده بکنیم. جا دارد به خاطر تشکر از روسیه و چین، در همین بخش از سریال، چند رقص و آهنگ هم از این کشورها بگنجانیم.
در یک بخش از این سریال در دور دست پس زمینه، با استفاده از گرافیک کامپیوتری میتوانیم کلنگِ سمبولیکِ رآکتور اتمی بوشهر را نشان دهیم که تند و سریع و انقلابی به زمین میخورد. این بخش را میتوانیم درجایی قطع کنیم که کلنگ مذبور فرود میآید، اما گیر میکند. حالا اگر گیر کردنش امنیت ملی را تهدید میکند، میتوانیم نشان بدهیم که حرکتش خیلی خیلی کند میشود و رمق بالا و پایین آمدن را ندارد. میتوان هماهنگی لازم را برای حال دادن به امنیت ملی با گنجاندن آهنگی با عنوان: “تفو بر تو ای چرخ گردون” فراهم کرد.
مذاکرات استانبولِ یک و دو، مذاکرات بغداد، مذاکرات مسکو، مذاکرات آلماتی یک و دو خودش شش قسمت شیرین میشود که ما میتوانیم از حضور سرگی لاوورف وزیر امور خارجه مرموز روسیه حداکثر بهرهٔ فیلمی را برده، کشش لازمه را به سریال بدهیم و کاری بکنیم تا تماشاچیان داخلی فرصت داشته باشند نفس خود را و نظام فرصت داشته باشد مخالفین خود را حبس کند.
به پیروزی رسیدن حسن روحانی خودش یک فیلم است، اما از فیلم بازیهای اولیه این پرزیدنت و بندبازیهای ظریف و ویلچیر سواریش میشود چندین قسمت آب و نان دار به این سریال افزود. به نظر من با توجه به حواشی تلفنِ بین پرزیدنت ما و پرزیدنت آنها، باید یک بخش سریال به همین تلفن اختصاص داده شود. درست است که حالا که به قضیه نگاه میکنیم میبینیم خیلی خنده دار است، اما اتفاقاً خنده از آن چیزهایی است که در سریال خوب است و به ماندگاری آن کمک میکند. ما که نمیخواهیم آن را در ماه محرم نشان بدهیم. برای بهار آینده هم که آماده بشود عالی میشود. قسمت آخ و اوخهای زمختِ کمر دردی ظریف را اگر کارگردان با سلیقه بسازد، تماشاچی را رودهبر میکند از خنده و این برای تعطیلات عید معرکه است. البته این بخش کمر دردی را میتوانیم روز سیزده به در نمایش بدهیم و ربطش بدهیم به نحسی عید نوروز و ضرورت اسلامی شدن اعیاد.
در بخش پایانی این سریال باید از یک گوینده استفاده بکنیم که صدای جادوییای مثل هوشنگ لطیف پورداشته باشد (اگر پیدا بشود) بعد از خود مستند راز بقا کپی برداری بکنیم و چنگ و دندان و کشت و کشتار نشان بدهیم. نطقهای آقا را هم در پس زمینه بگنجانیم و مذاکرات فعلی و لبخندهای الکی و مکش مرگ مایی ظریف و خانم اشتن و بیا بروها و روسری گذاشتنهایش را در کنار عالی قاپو و زاینده رود خشک شده نشان بدهیم و دوربین را روی تابلویی از هیچ زوم کرده فیلم و سریال را به پایان برسانیم و تهِ تهِ تهش هم بنویسیم: “سریال به پایان رسید اما حکایت همچنان باقیست.”
اگر این سریال را من کارگردانی میکردم باز هم آخرِ تهِ تهِ تهش یک دانه از آن شکلکهای یاهویی را که یک چشمش بسته است و زبانش بیرون است میگنجاندم.
شما هم خودتان را دست کم نگیرید. میتوانید برای تمام قسمتهایش ایده بدهید و کلی بخندید و گریه کنید.