Advertisement

Select Page

سه شعر از مریم سیاهکالی

سه شعر از مریم سیاهکالی

۱

عشقت را چون فانوسی در بی قراریم

به ابرها آویخته ای

باران صدای توست که میبارد

 

۲

نمی خواستم درآغوشت

زندانبان ماه وخورشیدم باشی

دوست داشتم درمن ریشه کنی

چون گلها یی سرخ

دستانم با تیغ هایش خونین شود

 و دردی از درون تسخیرم کند

تا مرحم پوست واستخوانم باشی

 

۳

با دست‌هایی یخ زده

جدایی آب و ماهی را لمس می‌کنم

همهمه آب را می‌بینم و نمی‌شنوم

چون ستاره‌ای افتاده در آب می‌درخشد

و من

فرصت دلبری پولک‌ها

در مهتاب را نمی‌دهم

پولک و ماهی در خون وحشی‌ام می‌رقصند.

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights