سه شعر از مهوش شفیعی
مهوش شفیعی متولد سال ۱۳۶۵ شیراز؛ شاعر، نویسنده، روزنامه نگار-عکاس است.
۱
دلم که برای تو تنگ میشود
خلبانان جتهای جنگی
بمبهایشان را خوشهای میریزند
و گلهای روی پیراهنم…
دلم که برای تو تنگ میشود
زندانبان زنی را صدا میزند
که سالها پیش مردی را دوست داشته است
و سالهای بعد زندان را
دلم که برای تو تنگ میشود
به زنهای زیادی فکر میکنم
که شعرهای مردانه گفتهاند
بر میگردم به تنهاییام
دکمههای پیراهنش را می بندد
۲
من از آن سمت
دروازهها
حصارها
شالیزارهای زیادی دیدهام
که مترسک ندارند…
و گنجشکها هر روز راهشان را کج میکنند
در دامن گل گلی زنی
که وقتی میخندد
سربازهای زیادی انگشتانشان را از روی ماشه بر میدارند…
۳
فنجانهای زیادی سرد شدند
کلههای زیادی داغ
و زدند
و زدند
درختان زیادی را
تبرها
و تو همچنان به فکر مادر توله سگهای همسایه بودی
همین توله سگها
دوست اگر نباشی
دور بایست!
روزنامهها خالیاند…
ب یاد بسپار مرا رفیق
روزهای غمانگیز با هم بودن است
دستت را در سرم فرو ببر
بهم بریز
انچه را که فکر میکند روزهای بعد مرا
انچه را که فکر نمیکند پوست کلفتر از آنم بعد از مرگی غلیظ گریه کنم…
آنچه را که فکر میکند
درختر از آنم که تبر نباشم
آنچه را که فکر میکند
فنجانی سردم
بغل بگیر مغزم را
بگو
من داغتر از آنم که نوشیده شوم
وحرام زادهها
حرامزادهها وقتی می خندد دلرباترند…
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید