شرح و بسط نظریۀ هرتسفلد مبنی بر یکی بودن زرتشت سپیتمان با سپیتاک سپیتمان
نام زریادر (زریر) فرمانروای رغه (ناحیه بین دروازه کاسپی و دروازه تنائیس) در سنسکریت به معنی دارای صاحب نیروی بدنی (تنومند) مترادف سپیتاک (تنومند) و گائوماته و گوتمه است. زرتشتی که بنا به روایات تن خود را پل عابران قرار داد:
शरीर n. zarira bodily strength, धर adj. dhara possessing
واژۀ سنسکریتی گئوتمه که نام بودا است مترادف با نام های بردیه و سپیتاک به معنی چاق و تنومند است. کوروش محل فرمانروایی سپیتاک را از رغه به پیش دربیکان سمت بلخ تغییر داده بود:
भृश adj. bhRza greatly
गौतम n. gautama fat
स्फीत adj. sphita big
هرتسفلد، سپیتاک سپیتمان (گائوماته بردیه، پسر خواندۀ کوروش و حاکم بلخ) را همان زرتشت سپیتمان و هاروی کرافت وی را همان گوتمه بودای بلخ می داند. ترکیب نام گئوتمه در سنسکریت در معنی پُر و چاق می تواند مرکب از گَیه (جان، تن) و تمه (زیاد، بزرگ) بوده باشد. حتی نام گائوماته هم در ترکیب گیه (جان، تن) و مَثه در پارسی باستان (بزرگ) به همین معنی است. قد گائوماته بردیه در تصویر دخمه سکاوند تقریباً دو برابر خدمۀ آتش است. در کتیبه بیستون، گائوماته به عمد زیر پا انداخته شده تصویر شده تا برتری قد وی مشخص نگردد. در رابطه با این اسامی نامهای زئیری وئیری اوستا و گیو شاهنامه را هم به صورت زَور-وَر و گیه-ایوَ می توان به معنی دارندۀ نیرومندی و بسیار تنومند گرفت.
در عهد ساسانی معتقد بودند که زرتشت در حدود ۶۰۰ سال پیش از میلاد زاده شده و معاصر ویشتاسپ پدر داریوش بوده و ابتدا در ری و بعد در بلخ حکومت می کرده است. ۶۰۰۰ سال (در واقع شار بابلی، شهر=ماه) معادل ۶۰۰ سال است و زمان زرتشت در ۶۰۰ سال پیش از لشکرکشی خشایارشا به یونان در خبر خسانتوس در واقع ۶۰ سال می باشد. سالهای توراتی عمر اعقاب آدم نظیر ۸۰۰ سال و ۷۰۰ سال بابلی در اساس ۸۰ سال و ۷۰ سال است. ۶۰۰۰ سال واقعی پیش از خشایارشا، در بعضی نسخه ها را سر به عهد ما قبل تاریخ و یکجا زیستن هندواروپائیان در شمال دریای سیاه می خورد. ابوریحان بیرونی بزرگترین تقویم دان ایرانی سال ظهور زرتشت را ۵۷۰ سال پیش از میلاد نشان میدهد. زرتشت (زرتوشترا) به لغت سنسکریت به معنی کسی است که بشارت زرین می دهد و بنا بر ترجمه پهلوی اوستا آن لقب موبدان باستانی بوده است. از این میان زرتشت از خاندان سپیتمه فرد مشخصی است. سپیتمه داماد و ولیعهد آستیاگ بوده است و در آذربایجان حکومت میکرده است. پسر او سپیتاک (تنومند، مقدس) ابتدا در ری و بعد در دوره کوروش در بلخ حکومت میکرده است و بنا به سنت زرتشتیان عهد ساسانی هم زرتشت کسی است که در عهد ویشتاسپ و هوتس (آتوسا دختر کوروش) زاده آذربایجان بوده و ابتدا در ری و بعد در بلخ حکومت کرده و از خاندان سپیتمه بوده است.
نام بودا (دانا، منّور به دانش) در سانسکریت و اوستایی به صور بهو-اودّها و بو-اوزا به معنی بلند قامت و تنومند مترادف عنوان بردیه است که لقب گائوماته بردیه (فرد تنومند دانای سرودهای دینی) بوده است. هاروی کرافت اخیراً در انگلیس کتابی به نام بودای بابلی منتشر کرده و در آن به ارائه این نظر پرداخته است که گوتمه بودا همان گائوماته بردیه شاهزاده هخامنشی است و هرتسفلد سخن از مطابقت سپیتاک سپیتمان و زرتشت سپیتمان رانده است و من در اینجا دلایلی ارائه میدهم که این چهارتن در واقع فرد تاریخی واحدی هستند:
ارنست امیل هرتسفلد باستانشناس و ایرانشناس بزرگ آلمانی بر اساس نام پدر و نام خانوادگی ای زرتشت و سپیتاک و محل حکومتشان بلخ این همانی این دو را در عهد جنگ جهانی دوم اعلام داشته است. ولی این نظر بسیار جالب وی در محافل علمی مورد توجه و کنکاش قرار نگرفته است. نگارنده بعد از تدوین “گزارش زادگاه زرتشت و تاریخ اساطیری ایران” بدین نظر دقیق وی در حواشی فصل هفتم تاریخ ماد تألیف ایگور میخائیلویچ دیاکونوف، صفحه ۶١٢ بند ۴۷ بر خورد نمودم و اکنون بیش از ١۵ سال است که هر روز بیش از روز پیش به درستی این نظر واقف میشوم. دلایل یکی بودن سپیتاک سپیتمان و زرتشت سپیتمان در سه بند از این قرار است:
۱- کتسیاس می گوید سپیتمه داماد و ولیعهد آستیاگ با آمی تیدا دختر آستیاگ ازدواج کرده بود و از او دو پسر به اسامی مگابرن (درنده نترس، ببر) و سپیتاک (به معانی تنومند= بردیه و فرد سفید اندام) داشت. اینان در عهد کورش سوم (فریدون شاهنامه) بعد از کشته شدن آستیاگ و سپیتمه توسط کورش و حمل شدن آمی تیدا به دربار کورش، به مقام پسر خواندگی (یا برادر خواندگی) کورش در آمدند و به ترتیب به حکومت گرگان و دربیکان بلخ انتخاب شدند. کتسیاس جای دیگر گائوماته بردیه حاکم بلخ را پسر آمی تیدا آورده است. این به معنی اینهمانی سپیتاک سپیتمان با گائوماته بردیه است.
این دو برادر (پسران سپیتمه و آمی تیدا) پیش تر در عهد پدر و پدر بزرگ مادریشان در کجا حکمرانی داشتند؟ خبر خارس میتیلنی در باب هیستاسپ (ویشتاسپ، سگ وحشی، ببر) و برادرش زریادر (زئیری وئیری، دارای دعاهای کهن)، در عهد کورش بزرگ و ویشتاسپ هخامنشی معلوم می دارد که این دو به ترتیب در ماد و کشور سفلی (ارمنستان و کردستان) و رغه (بین دروازه کاسپی=گرمسار و دروازه تنائیس=میانه) فرمانروایی داشته اند. شاهنامه و اوستا در این رابطه از این ویشتاسپ و برادرش تحت اسامی ویشتاسپ (گشتاسپ) کیانی و زریر (دارای دعاهای زرین کهن) یاد نموده اند.
۲- کتسیاس جای دیگر حاکم بلخ را در عهد کورش و آغاز حکومت کمبوجیه، سپنداته گائوماته نامیده است. از این موضوع به مطابقت سپنداته گائوماته (اسفندیار) و سپیتاک پسر سپیتمه می رسیم.
۳- از محلهای دو گانه فرمانروایی پسران سپیتمه یعنی ماد سفلی و آذربایجان و اران معلوم میشود که خود سپیتمه در عهد کی آخسارو (کیخسرو، هوخشتره) و پسرش آستیاگ (اژیدهاک) در همین نواحی به عنوان نائب السلطنه آستیاگ حکومت می نموده است. در شاهنامه به جای نام سپیتمه به القاب وی یعنی جمشید (شاه مؤبد)، هوم عابد، گودرز کشوادگان (شیوا سخن دارای سرودهای با ارزش) و هجیر (خوب چهر) بر می خوریم.
بنا بر این معلوم میگردد که “سپیتاک پسر سپیتمه” (سپیتاک سپیتمان) ابتدا در عهد پدرش و پدر بزرگ مادریش آستیاگ حاکم آذربایجان و اران بوده است بعد مکان فرمانروایی وی در عهد کورش بزرگ از آن نواحی به پیش دربیکان بلخ منتقل شده است که این همان ویژگیهای محلهای حکومت زرتشت سپیتمان بوده است که ابتدا در رغه زرتشتی آذربایجان (مراغه) فرمان رانده و بعد مقر فرمانروائیش از آنجا به بلخ برده شده است.
ما در اینجا افزون بر استنتاج هرتسفلد، معلوم نمودیم که سپیتاک زریادر از سوی دیگر همان گائوماته بردیه (داماد و پسر خوانده کورش) است که به نیابت از کورش سوم و کمبوجیه سوم و برادرش وه یزداته بردیه از مرکز بلخ بر امور شمال غربی هندوستان نظارت داشته است. چه مطابق خبر صریح کتسیاس در شمار سپاهیان وی به عنوان حاکم دربیکان بلخ سواران و فیلان هندی هم حضور داشته اند. گائوماته بردیه در عهد سفر جنگی کمبوجیه به مصر نائب السلطنه وی در ایران بوده است. چون شایعه خبر مرگ کمبوجیه در مصر به ایران رسید وی بعد از ملاقات وه یزداته بردیه در جنوب فارس، حکومت خود را با اصلاحات اقتصادی و بخشش سه ساله مالیاتها بر امپراطوری هخامنشی رسمی اعلام نمود. ولی وی و وه یزداته بردیه پسر کوچک تنومند کورش در جریان کودتای داریوش جان خود را از دست داده و از سوی وی عنوان بردیه های(=تنومندهای) دروغین را گرفتند. اتهام برادرکشی به کمبوجیه هم که از سوی داریوش صورت گرفته نشانگر آن است که خود کمبوجیه هم در آغاز کودتای داریوش قربانی شده است. در محبوبیت گائوماته بردیه، نزد مردم همین بس که هرودوت میگوید همه در آسیا از قتل گائوماته بردیه، دریغ خوردند.
گائوماته بردیه یا همان سپیتاک زرتشت از سوی دیگر مطابق شواهد زیر شاهزاده محبوب مردم سمت بلخ و هند یعنی گوتمه بودای بلخ و بامیان است که در جّو حکومت خشن داریوش در آنجا تحت نام مستعار گوتمه بودا مستتر شده و تحت این عنوان شهره جهانیان خصوصاً در جنوب و شرق آسیا گشته است. چنانکه بعداَ یهودای جلیلی فرزند زیپورایی معلم انقلابی یهود تحت عنوان مکتوم عیسی مسیح در اسرائیل زیر سلطه رومیان دارای چنین وضعیتی گردید.
محل دخمه و آتشکدۀ زرتشت
دخمۀ شخص سپیتاک سپیتمان (حاکم دربیکان سمت بلخ که از مرکز بلخ بر امور هندوستان نیز نظارت داشته و هرتسفلد او را زرتشت سپیتمان می داند) همراه با تصویر ۱۸۸ سانتیمتری او در روستای سکاوند هرسین کرمانشاهان (سیکایااوائوتی باستانی) واقع است. زرتشت-زرتوشترا به لغت اوستایی و سنسکریت به معنی بشارت زرین دهنده است بنا به تفسیر پهلوی اوستا لقب موبدان باستانی بوده است که از میان آنها زرتشت سپیتمان (زرتشت از خاندان سپیتمه) همین سپیتاک سپیتمان پسر سپیتمه و پسر خوانده کوروش و نواده دختری آستیاگ بوده است. نام کهن قصبه خیبر (خوَ-بر= دارنده خوبی) که بعداً مزار شریف خوانده شده ارتباطی با همین زرتشت سپیتمان (سپیتاک، سپنتداته) دارد چون مطابق کتاب پهلوی شهرستانهای ایران آتشکده ونابک (دوست خدا، ولی الله) در سمت بلخ را سپنتداته بنا کرده است. هم شکل بودن نام این خیبر با خیبر سمت مدینه باعث گردیده که آنجا مقبره امام علی محسوب گردد.
هرتسفلد می گوید که دخمۀ سکاوند (سیکایااوواتیش) مقبره گائوماته بردیه (سپنداته) حاکم بلخ در عهد کوروش است. ولی کتسیاس میگوید که گائوماته بردیه پسر ملکه آمیتیس و پسر کوروش است. جای دیگر میگوید که سپیتاک سپیتمان حاکم دربیکان سمت بلخ پسر ملکه آمیتیس پسر خوانده کوروش است که هرتسفلد او را زرتشت سپیتمان می داند. تصور میکنم فرورتیش شورشی مادی که بلافاصله بعد از قتل گائوماته بردیه در این سمت قیام کرده بود، این دخمه را در سیکایااوواتیش (سکاوند) برای وی بنا کرده است. به احتمال زیاد فرهاد کوه کن اساطیری همین فرورتیش باشد که در بیستون هم نقش شده است. در اصل دخمه برای شروین (شاهزاده، لقب گائوماته بردیه) بنا شده بوده است که در اساطیر دخمه ایجاد شده توسط فرهاد در آن سمت به سبب عشق وی شیرین همسر خسرو پرویز دانسته شده است؛ چون اهل محل دخمه سکاوند را فرهادتاش (ساختۀ فرهاد/فرائورت) می نامند.
گئوتمه بودا در اصل همان گائوماته زرتشت است:
چنان که دیدیم بنا به خبر یونانیان باستان از جمله هرودوت و پورفیریوس، گائوماته زرتشت در قرن ششم پیش از میلاد که به قرن تشکیل ادیان باستانی معروف است شهرۀ آفاق بوده است. به ویژه مردم آسیا وی را بسیار دوست داشته و او را می پرستیده اند. بنابراین، در اینجا این سؤال منطقی پیش می آید که بپرسیم که مردمان سمت آسیای میانه و هندوستان و چین وی را تحت چه نام و نشانی می شناخته اند؛ خصوصاً با علم بر این که وی مّدتی در آن سمت و سوی، در باختر (بلخ) سکونت داشته و در آنجا هم رهبر سیاسی و هم رهبر دینی بوده است. همانجا که بعداً مرکز اصلی بودائیگری شده بود و معبد معروف نوبهار بلخ در آن قرار گرفته بوده است ؛ همان معبد بودایی زرتشتی که نظامی در اسکندر نامۀ خود در مورد آن چنین سروده است:
به بلخ آمد وآذر زردهشت به طوفان شمشیر چون آب کشت
بهاردل افروز در بلخ بود کز و تازه گل را دهن تلخ بود
پری پیکرانی در او چون بهار صمنخانه هایی چو خّرم بهار
شواهد و دلایل لغوی و تاریخی روشنی معلوم می دارند که خود گوتمه بودای تاریخی کسی جز گائوماته زرتشت نبوده است که بعداً آیینهایشان در شرق و غرب فلات ایران به صورت دو مکتب جداگانه ای درآمده و درهر دو حالت آن از فلات ایران به تبعید رفته و در شکل بودایی آن در شرق آسیا شکوفا شده است. در ای جا دلایل خود را در باب یکی بودن بودا و زرتشت به اختصار ارائه میدهیم:
۱- بودا به معنی منّور و روشن و دانا است و اسم اصلی زرتشت یعنی سپیتاک نیز به معنی سفید و روشن می باشد. افزون بر این لقب مهّم ایشان یعنی گائوتمه (دانای”گاتها”، یعنی حافظ سرودهای دینی) و گائوماته (دانای سرودهای دینی) یا همان پاتی زیت (نگهبان سرودهای دینی) هم یکسان است. می دانیم که گاتها (گاثاها) از سوی دیگر سرودهای دینی خود زرتشت (زرتوشترا، زرتو-اشترا یعنی دانای سرودهای کهن) به شمار می آیند.
۲- نام والدین بودا یعنی سوددهودَنه (دارای هوم خالص) و مهامایا (دانای بزرگ) به وضوح با اسامی والدین سپیتاک زرتشت یعنی سپیتمه (دارای هوم سفید) و آمیتی دا (بسیار دانا) مطابقت دارد. ماه تولد هردو فروردین وروستاهای زادگاهی آنان رومبینی و دارجه زبره به لغت ایرانی مترادف بوده، به معنی واقع در پیچ رودخانه می باشند.
۳- هر دو در قرن ششم پیش از میلاد در سمت شمال هندوستان و شرق فلات ایران فعالیّت روحانی سیاسی داشته و معبودشان یعنی برهما (خالق دانا) و اهورمزدا (سرور دانا) اسامی یکسانی داشته اند.
۴- مطابق اخبار منابع بودایی و ایرانی شهر زادگاهی این هردو رهبردینی در محل تجمع جنگجویان قرار داشته که در نزدیکی آن کوه مرتفع و پربرفی(= هیمالیا، سهند) واقع شده بود. منظور از هیمالیا یعنی کوه پر برف در اینجا همان کوه سهند آذربایجان است. ولایت زادگاهی بودا یعنی بهار نزدیک نپال به جای نوبهار (دیرمرکزی) بلخ قرار گرفته است.
۵- محّل فعالیّت سیاسی و فرهنگی گوتمه بودا با قبیلۀ سکیا و شهر کاپیلاویستو (خاک سرخ) پیوسته است؛ متقابلاً مطابق منابع کهن یونانی و ایرانی ناحیه ساتراپی گائوماته زرتشت ، سرزمین سکاییان دربیکی (سکاییان برگ هئومه، دریها) و شهر سوروگانه (شبورگان، یعنی جایگاه شاه یا سرخ رنگ) در نزدیکی بلخ و خود بلخ (= شهر بخت و اقبال) بود ه است. افزون بر این می دانیم رودی به نام سرخاب در سمت شرق شهر بلخ جاری است.
۶- محّل مدفن بودا یعنی کوسینا گارا (محل چشمۀ پاشنده) به وضوح یادآور محّل دخمۀ گائوماته زرتشت یعنی سیکایا اوواتی (یعنی محل چشمۀ پاشنده، روستای سکاوند/ایساخن= چشمه نیرومند شهرستان هرسین باختران) در ناحیۀ کاسیان باستانی و مادهای سگارتی(انجمنی= گوران) می باشد. قابل تذکر است که نام کاسیان (اسلاف لران) به صورت کوسیان نیز ذکر گردیده است: ترجمۀ نام کاسیان در نام لران بختیاری و نام شاهنامه ای ارمائیل (یعنی مردم آسوده) برجای مانده است.
۷- فرقۀ بودایی ماهایانای ژاپنی ها گئوتمه بودا را نظیر گائوماته زرتشت دارای نوعی افکار و آمال سوسیالیستی معرفی می نماید. افزون بر این که این هردو تعلیمات اخلاقی اساسی خود را بر روی سه اصل پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک بنیاد نهاده اند. علاوه براین که هردو مخالف ایجاد معابد خرافه پرستی و مردم فریبی بوده اند. گفتنی است که بودا برای طبقۀ برهمنان یک بیگانه محسوب می شد. معهذا گائوماته زرتشت تحت نام گئوتمۀ دیگری نزد برهمنان بومی شده است. چون گئوتمه نامی که به عنوان سرایندۀ قسمتی از وداها معرفی شده باید همان گائوماته زرتشت باشد چه عنوان مناسب فرمانروایی خانوادگی وی یعنی راهوگنه (کشندۀ دشمن، بهرام) و همچنین لقبش یعنی انگیراس (فرد باشکوه و تنومند) به وضوح یادآور لقب گائوماته زرتشت بلند قامت یعنی تنائوکسار (یعنی دارای تن بزرگ) است. سرودهای ودایی وی از جمله درباب آگنی (آذر، ایزد آتش) و برهما ( اهورامزدا، در مقام ایزد دانایی و آتش) می باشد. تحت این نام و القاب وی در رزمنامۀ بزرگ هندوان یعنی مهابهاراته نیز یاد شده است ناگفته نماند گئوتمه بودا در اساطیر به هیئت برهمنی جوان به نام َمگه (مغ) پدیدار میشود که این به وضوح تعلق وی را به طبقۀ روحانیان ماد یعنی مغان آشکار میگرداند.
۸- سرانجام گفتنی است دوست و خویشاوند و نخستین حّواری بودا یعنی آناندا (ناندا، دانا به طرق مختلف) و زنش یشودهارا (دارندۀ پاکی) به ترتیب مطابق با همان مدیوماه (دانای بزرگ و شایسته) پسر عم و نخستین مرید زرتشت و هووی (نیک نژاد) زن زرتشت می باشند. در خبرمولوی که زادۀ بلخ بود زرتشت بودا تحت عنوان شاهزاده صوفی فرزانه ای به نام ابراهیم ادهم (یعنی ابراهیم بور یا بخشایشگر) ظاهر گردیده است. ابراهیم (پدر عالی) یعنی عنوان توراتی ایبال پی ال دوم پادشاه عبری اشنوناک، درواقع بعدا نام عبری و عربی پادشاهان بزرگ عهد قدیم از جمله گائوماته زرتشت (ابراهیم ادهم اساطیری) و همچنین نامی بر خشثریتی (کاووس) یعنی جدّ جدّ مادرزرتشت بوده است.
۹- نام پسربودا یعنی راهوله (= روی هوره یا گرگ) با لقب خورشیدچهر جنگاور پسر زرتشت یا با نام برادر بزرگ خود زرتشت یعنی مگابرن ویشتاسپ (تیگران، درنده تیزدندان) مترادف است. جالب است که در گرشاسبنامه نام پسر جمشید (موبد درخشان، منظور گائوماته زرتشت) تور یعنی گرگ آمده که که مترادف نام راهوله پسر گوتمه بوداست.
۱۰- نام ایرانی بودا (دانا) یعنی بوذاسف به معنی بت شکن نشانگر گائوماته زرتشت (بشارت دهندۀ زرین دانای سرودهای دینی) ، ویرانگر معابد بت پرستی است.
۱۱- منظور از نپال زادگاه بودا که به تپتی به معنی سرزمین مقدس است در اصل همان شهر آیینی مقدس معروف شرق فلات ایران یعنی بلخ بامیان یعنی بلخ نورانی مقر حکومتی گائوماته زرتشت بوده است. چه نامهای کهن بلخ یعنی باختریا و بلخ به صورت بهاکتی-ایریا و بهالا-خه به ترتیب به معنی بسیار مقدس و شهر خجسته و مبارک است.
۱۲- محبوبیت بی نظیر شاهزاده گائوماته زرتشت حاکم بلخ چنان بوده است که هرودوت میگوید در مرگ او مردم آسیا (هند و آسیای میانی و ایران و آسیای صغیر و بین النهرین) دریغ خوردند و به سوگ نشستند. چنین محبوبیتی را در سمت بلخ و هند تنها شاهزاده گوتمه بودای بلخ و بامیان دارا بوده است.
صالح قرآن وهامان تورات در اصل همان سپیتاک سپیتمان (زرتشت سپیتمان) می باشند:
صالح زرین شتر یا مرد صالح دارای شتر مقدس در قرآن که قومش به سبب پی کردن شتر وی (یا بر اثر کشته شدن خود وی) به صیحۀ بلند آسمانی (به یونانی مِگا فونی) کشته میشوند، همان گائوماته زرتشت (بنا به برداشت مؤبدان عهد ساسانی یعنی سرود دان زرین شتر) است که قبیلۀ وی مغان در آن روز توسط داریوش و همراهانش به واقعه مغکشی (به یونانی یعنی ماگوفونی) گرفتار می گردند. نام قرآنی قبیلۀ وی ثمود (خوانندگان سرودهای دینی، معدومین) هم به وضوح اشاره به همین ماگوفونی (مغکُشی) است که در قرآن به مِگافونی یعنی کشتار با صیحۀ بلند آسمانی تعبیر و تفسیر شده است. ثمود/ثموت/صموت در معنی خاموش بودن یاد آور واژۀ عربی عجم است.
در کتاب اِستر تورات (ایشتار= آتوسا همسر گائوماته) نام گائوماته زرتشت به صورت هامان اجاجی (زمزمه کنندۀ بلندقامت) از خانواده همداتای (مجری قانون) معرفی گردیده است: در باب مورد غضب آسمانی و زمینی قرارگرفتن قبیلۀ مغان در تورات باید بگوییم، چنان که هرودوت خاطرنشان میکند در روز قتل گائوماته (پاتی زیت) قتل عام بزرگی از مغان به راه افتاد. این واقعه در تورات به صورت اسطورۀ قتل هامان (نیک اندیش یا زمزمه کننده یا پسرهوم، گائوماته زرتشت) به دسیسۀ استر(آتوسا) و مردخای (شاهکُش) و جشن دشمن کشی یهود یعنی پوریم (به معنی لفظی بخت و قرعه) متجّلی شده است: هرودوت نیز ازقرعه کشی داریوش و شش تن همدستان وی سر پادشاهی ایران سخن می راند که بعد از قتل گئوماتای مغ و مغ کشان صورت گرفته است.
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
جواد مفرد کهلان محقق تاریخ اساطیری ایران