Advertisement

Select Page

شعری از احسان امیری

شعری از احسان امیری

 

خانه انقدر تنها ماند

که در انبار پنهان شد

از گوشه ی تاریک تر انبار چمدان‌‌ی را بیرون کشیدم

که دهانش بسته نمی شد

از حرف هایی که دهان به دهان شده بود

 

چند خاطره را موریانه خورده

چند خاطره لباس های سیاه پوشیده اند

و چند خاطره آنقدر پیر بودند که ترک برداشتند

 

خاطره که نام دختران زیادی بوده

گذشته ای ست

که در تاریخ حبس شده

و حافظه اش تاریک خانه ای ست

پر از عکس های غمگین

عکس ها از تعبیر خواب ترسناک بیدارند

و کسی که شب ها نمی خوابد

خواب هایش را از تاریکی آزاد نمی کند

یک سینه

چند سال می تواند در خودش زندان‌ی باشد ؟

چند بار ترک شده

کسی که گفته هیچوقت نمی رود ؟

از قلب‌ سیاه شده

چه چیز می توان بیرون آورد جز تاریک‌ی ؟

 

چمدان ، انبار و خانه

ته مانده ی یک زندگی

و انسان‌

ته مانده ی سیگار‌ی‌ست

که در خاطره ای دود می شود

 

به چمدان سیگاری تعارف می‌کنم

تا پک به پک از گذشته کام بگیرد

بدون آنکه بدانم

فردا، امروزیست که تکرار می‌شود

بدون آنکه بدانم سیگار

برای قلب شکسته‌اش ضرر دارد

—-

احسان امیری

لطفاً به اشتراک بگذارید
Advertisement

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights