تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

شعری از ای ای کامینگز

شعری از ای ای کامینگز

 

ساعت ها با بر آمدن ستارگان را خاموش می‌کنند و

سپیده است

در گذرگاه‌های آسمان نور گام برمی‌‌دارد و شعر می‌پراکند

بر روی زمین شمعی

خاموش می‌شود شهر

بر‌می‌خیزد

با ترانه‌ای بر روی لب

با مرگ در چشم‌ها

و سپیده است

جهان به پیش می‌رود، کمر بسته به قتل رویاها

در خیابان جایی را می‌بینم که

مردان قدرتمند نان را از زمین می‌کاوند

و چهره‌های جانورخوی مردم

راضی مخوف نومید بیرحم شاد

و روز است

در آینه

مردی می‌بینم

شکننده

رویا باف

رویاها

رویاهای در آیینه

و

بر زمین غروب است

شمعی روشن می‌شود

و هوا تاریک است

مردمان در خانه ها

مرد شکننده در بستر

شهر

با مرگ بر روی لب‌ها می‌خوابد و ترانه‌ای در چشم‌ها دارد

ساعت ها با فرو رفتن

ستارگان را روشن می‌کنند

در گذرگاه های آسمان شب شعر می‌پاشد

تبلیغات

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

Verified by MonsterInsights