تبلیغات

صفحه را انتخاب کنید

شعری از «یزید بن‌معاویه» شاعر «لذت‌جو»‌ی عرب

شعری از «یزید بن‌معاویه» شاعر «لذت‌جو»‌ی عرب

 

به جرأت می‌توان گفت که در تاریخ اسلام، هیچ شخصیتی به اندازه‌ی «یزید بن‌معاویه» مورد نفرت و لعن و غضب مومنین، اعم از شیعه و سنی، قرار نگرفته‌ است. دلیل آن‌‌ آشکار است: به دستور او، بر خلاف آن‌چه پدرش وصیت کرده بود، خون «حسین‌ بن‌علی» در جنگی نابرابر به زمین ریخته شد و در واقع حکومتش به بهای گزاف کشتن نوه‌ی پیامبر اسلام تمام شد. 

واقعیت این است که یزید مشتاق بود به رسم اعراب، از حسین – به‌نمایندگی از قریش- بیعت بگیرد و برای خود مشروعیت کسب کند. پدرش، معاویه، که به گسترش امپراتوری اموی چشم داشت، بر خلاف مفاد صلحی که در پایان نخستین جنگ داخلی مسلمانان (مشهور به فتنه‌ی اول)، در سال ۴۱ هجری منعقد شده بود، در سال ۵۶ هجری، پسرش را به عنوان نخستین خلیفه‌ی موروثی مسلمین معرفی کرد که به طور بدیهی از سوی افرادی چون حسین‌ بن‌علی، عبدالرحمن ‌بن‌ابوبکر و عبدالله بن‌الزبیر پذیرفته نشد. تلاش‌های سیاسی و تطمیع به حسین کارساز نیفتاد و عاقبت او بر سر دوراهی «افتخار و شرافت مسلمانی و عربی» و «خفت پذیرش بیعت با یزید» اولی را برگزید تا الگو و نماد ابدی شیعیان در نپذیرفتن حرف زور باشد. 

یزید که در سال ۲۶ هجری به دنیا آمده بود، در سال ۶۰ هجری خلیفه شد ‌و ‌سه سال پس از واقعه‌ی کربلا، یعنی در سال ۶۴ هجری، در سن ۳۸ سالگی، در شام درگذشت و پسرش که پس از او خلیفه شده بود نیز چند ماه بعد از دنیا رفت تا خلافت سفیانی‌ها به پایان برسد و «مروان بن‌حکم» بر تخت خلافت مسلمین بنشیند و تاریخ ورق بخورد.

بر خلاف مورخین شیعه که یکسره یزید را ستمگر ونالایق می‌دانند، برخی خاورشناسان امروزی مانند «یولیوس ولهاوزن» (Julius Wellhausen) و برنارد لوئیس (Bernard Lewis) داوری سبک‌تری دارند و او را «فروانروایی مسلط» دانسته‌اند، هر چند نسبت به پدرش کامیابی کمتری داشته است.

اما، آن‌چه یزید بن‌معاویه را متفاوت می‌کند، روحیه‌ی لذت‌جویی و لیبرتیناژ ویژه‌ی اوست. او شاعری توانا بود و کسی است که در شعر عرب مفاهیم اخلاقی و معنوی را به طور گسترده‌ای به سخره گرفت و زندگی را عیش‌و‌نوش و کام‌جویی و «شرب مدام» می‌شمرد. او تنها شاعر خاندانش  نبود و برخی دیگر از نجبای اموی نیز در شاعری دست داشته‌اند، امّا می‌توان گفت که او قوی‌ترین و مهم‌ترین آن‌ها بوده است.

برخی منتقدان نوشته‌اند که یزید بن معاویه، را می‌توان معادل عربی، «اپیکور» دانست و عبارت «یزیدی‌گری» برابر «اپیکوریسم» برای تبادر همان مفهوم است. به نظر می‌رسد این انتساب چندان درست نیست. «لذت‌گرایی» یزید، با انواع اپیکوریسم شرقی و «قلندری» تفاوت دارد. یزید را می‌توان تالی «خلاعه» یا «مُجون» دانست. 

در تاریخ شعر عرب، «خلاعه»، انواع شعر «بی‌قیدی»، در تعارض با اخلاق مسلط جامعه و به اصطلاح «غیر‌اخلاقی» است که در آن به کرات از باده‌نوشی و لذت‌جویی جنسی و تن‌کامگی سخن می‌رود. در اشعار جاهلی عرب (پیش از اسلام) و «معلقات» نیز «خلاعه» دیده می‌شود، اما شعر جاهلی را نمی‌توان به‌ آن فروکاست.

«بشار ابن‌بُرد» و «ابونواس اهوازی» دو شاعر مشهور ایرانی‌تبار عرب‌اند که  سنت شعری و مفاهیم تغزلی «خلاعه» را امتداد دادند.  همین سازواره‌ی مفهومی است که طی گذر تاریخی، در اوج هنری خود‌، به شعرای سبک عراقی در ایران چون سعدی و عراقی و حافظ رسید و با صور خیال سنت شعر فارسی هم درآمیخت تا «معجزه‌ی غزل فارسی» را رقم زده باشد. گرچه اشعار قلندریه و ملامتیه، ‌به نوعی میراث‌دار همان «خلاعه» است، اما با آن مرزبندی‌های مشخصی دارد. «قلندریه» به نوعی مخالف جریان «صوفی‌گری» بود که بعدتر در پارسی‌‌زبانان هند رواج بسیار یافت.

یزید، کامجویی بی‌پروا بود و ظواهر مسلمانی را نیز رعایت نمی‌کرد. به دلیل نفرت از بنی‌هاشم، نام «محمد» را هیچ‌گاه به زبان نیاورد.(۱) او آشکارا زهد خلفای راشدین را نکوهش می‌کرد و در ثروت‌اندوزی و انباشت مال و منال، حریص و کوشا بود. از این نظر، سبک زیستی او که تنها در «میگساری مستمر» به مفهوم می‌رسید، با شعرای دیگر که در عسرت، به دست حاکمان چشم داشتند تفاوت بارزی داشت.  

از سویی دیگر، می‌توان گفت که یزید، شاعری «طبیعت‌گرا» است. او ضمن تحقیر و تخفیف معنویات و الهیات و ماوراءالطبیعه، «لذت» و «لذت‌طلبی» و نیز انگاره‌های «قدرت» و «برتری جویی» را با نمودهای پدیدارشناسانه می‌ستود. او همچنین، امور اجتماعی، مانند «عبادات» و «مسجد روی» را نیز نکوهش می‌کرد و آن‌ اعمال را «ریا» و لاجرم «بی‌ارزش» می‌دانست؛ که البته از خلیفه‌ی مسلمین بعید می‌نمایاند ولی چنین بوده است.

می‌توان گفت، بی‌قرابت نظری نبوده که حافظ در مطلع غزل معروف «الا یا ایهاالساقی»، مصرعی از یزید را تلمیح می‌کند. امّا، کاربرد حافظ از این مصرع شگفت‌انگیز است. او طی چرخشی ظریف، ترتیب دو مصرع یزید را جدا و وارونه می‌سازد و کلام خود را بین این دو مصرع می‌گذارد تا تفسیر معنوی افلاطونی‌ای را در مقابل رویکرد یزید ارائه دهد، که همانا اعتبار دادن هستی با گرانیگاه «عشق» است: «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها.»(۲)

 

به طور اتفاقی، چندی پیش، شعر زیر را یافتم و گمان بردم دریغ است به فارسی برگردانده نشود. با بضاعت خودم ترجمه‌ی اولیه‌ای کردم، و بعد، آن را برای دوست گرامی‌ام، دکتر اکبر احمدی فرستادم. ایشان متن را تصحیح کردند و دو نکته را که از اساس متوجه نشده بودم و در ترجمه کاملاً غلط آمده بود، به طور درست بیان کردند. در مرحله‌ی بعد، از تذکار و راهنمایی‌های دوست قدیمی‌ام، اردشیر منصوری نیز بهره جستم. آن‌چه در زیر می‌آید، «ترجمه‌ی آزاد» – یا بازسرایی- شعر مذکور است و طبعاً با سلایق نگارنده سازگار شده و به هیچ عنوان مدعی بهترین با درست‌ترین ترجمه‌ی ممکن نیست. 

کوشیدم تا ترجمه‌‌ی انگلیسی یا فرانسه‌ی این شعر را بیابم، ولی موفق نشدم و گمان نمی‌کنم وجود داشته باشد. در جایی دیدم که یک منتقد الجزایری، در صحت انتساب برخی اشعار «دیوان یزید» به او اظهار تردید کرده و دو دلیل برای چنین تردیدی برشمرده بود: نخست این‌که می‌گفت شعرای درباری که مواجب‌بگیر یزید بوده‌اند اشعاری را که باب طبع او‌ بوده، به نامش ثبت می‌کردند و دیگر این‌که، در دوران بعد، «خلاعه‌»های بسیاری که شاعرشان هرگز معلوم نشد، از روی شهرت، به یزید منتسب شده است.

 در ترجمه‌ی عبارات آغازین شعر حاضر، از بیت معروف حافظ استفاده کرده‌ام، که گمان می‌رود خود او نیز، ملهم از همین شعر یزید، این بیت را سروده است:

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد

گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن

می‌دانیم که در چنین برگردان‌هایی، دست‌ یازیدن به نقطه‌ی ایده‌آل، دشوار و گاه ناممکن است، امّا به نظر می‌رسد، در تجربه‌ی پیش‌رو، دست‌کم بتوان به نگاه ویژه‌ی شاعر و تشبیهات تغزلی او، تا حد تصویری متفاوت از خلیفه‌ی ششم مسلمین، وقوف یافت.

——— ———- ———-

وَ شَمسَهُ  کَرمٍ بُرجُها قَعرُ دَنِّها                                         وَمَطلَعُها الساقی وَمَغرِبُها فَمی
نُشیرُ إِلَیها بِالأَکُفِّ کَأَنَّما                                                  نُشیرُ إِلى البَیتِ العَتیقِ المُحَرَّمِ
إِذا نَزَلَت مِن دِنِّها فی زُجاجَه                                             حَکَت نَفَراً بَینَ الحَطیمِ وَ زَمزَمِ
فَاِن حَرُمَت یَوماً عَلى دینِ أَحمَدٍ                                        فَخُذها عَلى دینِ المَسیحِ بنِ مَریَمِ


«یزیدبن معاویه»

                                ***

خورشید می، 

که «برج» آن در «قعر» خمره‌ است،

مشرقش ساقی 

و 

مغربش، دهان من است.(۳)

 

با کف دستم  صراحی‌ام را گرفته‌ام؛

[همان‌ دستی که با آن] به کعبه اشاره می‌کنم.

شراب،

آن‌گاه که از خُمره ‌بیرون آید و به جام درآید،

حکایت «حطیم»(۴)و «زمزم»(۵)را برایم می‌گوید.

 

حال که در دین احمد حرامش کرده‌اند؛ 

[چه باک!]

پس آن‌ را بر اساس دین مسیح‌‌ بن‌مریم برایم بستان.

———————–

 ۱- در تاریخ اسلام، در دوره‌ی سفیانی‌ها، اساساً نامی از «محمد»، پیغمبر اسلام وجود ندارد. البته نام «الله» پذیرفته و بر مسکوکات نقش خورد، امّا، در آثار به‌جا مانده، هیچ اشاره‌ای به نام «محمد» نیست. نخستین اشاره‌ی رسمی به نام پیامبر اسلام، در دوران «عبدالمک بن‌مروان» و در قالب شعار «لاإله إلا الله، محمد رسول‌الله» صورت گرفته است.

۲- این تلقی از تلمیح مشهور حافظ را مدیون «دکتر محمدعلی امیرمعزی» هستم. در مکالمه‌ای که با ایشان داشتم، به این نکته اشاره کردند و به‌ نظرم این تأویل، شیوه‌ی جذابی را برای فهمش بهتر این غزل می‌گشاید.

۳- شاعر در این مصرع، دو واژه‌ی مرتبط با نجوم، یعنی «برج» و «قعر» را در تناظری‌ کم‌نظیر به کار می‌بندد. «برج»(با ریشه‌ی عبری) معنی «منزل‌گاه» و «نقطه‌ی آغاز» دارد. می‌دانیم که در گاهشمار خورشیدی، حرکت خورشید بر دایره‌البروج است و یک دوازدهم سال به شمار می‌آید. «قعر» نیز نقطه‌ی فرود خورشید و پایین‌ترین نقطه‌ی آن در انقلاب زمستانی است. 

۴- «حطم» یا «حجر اسماعیل» قسمتی محترم از محیط دور کعبه است که با دیوار کم‌ارتفاعی فاصله‌گذاری شده است. شهرت دارد اسماعیل- فرزند ابراهیم- و مادرش در این قسمت می‌زیسته‌اند و گویا مدفن آن‌ها و پیامبرانی دیگر در همان‌جاست. طواف‌کنندگان، این قسمت را دور می‌زنند و وارد آن نمی‌شوند. در روایات اسلامی، «حطم»جایی است که توبه‌ی «آدم ابوالبشر» نزد خدا پذیرفته شد و از این رو مکانی برای استغفار نیز شمرده می‌شود.

۵- چاهی در ۱۸ متری کعبه، که برحسب باورهای اسلامی بر حسب تلاش اسماعیل در نوزادی، به دستور خدا، ایجاد شده است؛ از این‌‌رو برای مسلمانان مقدس است.

۱۵ ژوئن ۲۰۲۲

 

 

 

 

لطفاً به اشتراک بگذارید
تبلیغات

تازه‌ترین نسخه دیجیتال شهرگان

آگهی‌های تجاری:

ویدیوی تبلیفاتی صرافی عطار:

شهرگان در شبکه‌های اجتماعی

آرشیو شهرگان

دسته‌بندی مطالب

پیوندها:

تازه‌ترین نسخه‌ی دیجیتال هم‌یان «ویژه‌نامه‌ی پیوست شهرگان»

Verified by MonsterInsights