لرزش جاودانه
متن توضیح رهبری به خودشان
«در راستای راست و ریس کردن کج و کولگیهایی که همیشه در فهم افاضات ما پیدا میشود، ما که اینقدر فهیم و نمایندهٔ کائنات و خدا و پیغمبر و فرمانده سپاه (حالا یا فرمانبَر سپاه، چه فرقی میکند، یکی برای همه، همه برای یکی) و دوست بازارمَداران هستیم، لازم دیدیم دربارهٔ عبارتهایی که هر سال یا بنا به ضرورت زمان و شرایط از خودمان در میآوریم، بهخصوص این یکی آخری، یعنی «نرمش قهرمانانه» و در مورد بعضی از عبارتهای دیگری که مورد نظرمان هست یا شاید بعداً باشد یا در آینده خواهیم ساخت، توضیح مختصری برای روشن شدن خودمان بفرماییم- چون ما که نباید به بقیه توضیح بدهیم، اِهه!!- بلکه انشاءالله به مصداق خود گویی و خود خندی، خودمان از خودمان رضایت پیدا کنیم، وگرنه این امّت که انگار نه انگار!!
و لذا، وقتی ما فرمایش کردیم «نرمش قهرمانانه» بشود، منظورمان این نبود که با اهالی این مملکت نرمش و گویِش کنیم. درست است که خیلیها این امّت را که ما فقیهانه و ماهرانه (یا به قولی ظالمانه) رُسشان را کشیدهایم قهرمان میدانند و ما هم گاهی برای خالی نبودن عریضه همین ارزش را پردازش میکنیم، ولی خدای من شاهد است، خودم هم که خوب میدانم، ما اگر میخواستیم در داخل نرمش و به امّت کُرنش کنیم، همون اوایل کار ریزش کرده بودیم. درست است که تا حالا چند بار تن ما را لرزش دادهاند، امّا ما با ترکش و یورش نشان دادهایم که اهلِ وادَهِش و سازش اینطوری نیستیم. طرف این نرمشمان هم این عده نیستند که برای ما ارزش معقولانه ندارند و حسابشان با کرامالکاتبین مستقر در کهریزک و امثال آن است. امّا حساب ما با حسینیان باراکانه و جانیان کِرییانه فرق دارد و ما بهرغم غرّشهای خالیبندانه و فرمایشهای شادمانهیی که پیشتر کرده بودیم و تحریمها را به «بَذر» مبارکمان هم نگرفته بودیم، حالا بنا به دلایلی که مربوط به کشاکشهای داخلانه و خیزشهای مردمانه است، بر اساس سنجش فقیهانهیی که از اوضاع کردیم، به خودمان گفتیم با یک چرخش ماهرانه، یک نرمش قهرمانانه بکنیم تا بلکه تا مدتی از شرّ شورش و خیزش پیروزمندانهٔ این امّت لامصب فعلاً خلاصی یابیم و ریزش ذلیلانه نکنیم. بگذریم که با خودمان کشاکش خائفانه داریم که نکند همینطوری بیخودی سر کیسه را شُل کنیم و بند را نمنم به آب بدهیم و این بساط ولایَت جابرانهمان را جاودانه برچینند! عجب گیری کردیم از دست این امّت ها!!! خودم کردم که لعنت بر خودم باد… اگرچه اکبر و محمود و سردار جعفری و فیروزآبادی با آن شمایل استوانهاش و بقیهٔ بر و بچهها هم مخلصانه هوای ما و خودشون و پولهای نفت را داشتند که نکند خدای نکرده و رذیلانه خرج زندگی این امّت شود… اصلاً ما بهتر است فکر این چیزها را نکنیم که آرامش عاشقانهمان به هم بخورد، و به فکر عبارتهای عابدانهٔ خودمان باشیم.
کوشش مذبوحانه – این را میگذارم شاید در دور بعدی انتخابات به درد خورد
کاهش خلاقانه – این را هم میگذارم برای وقتی که خواستیم کارگران را اخراج کنیم یا کم کنیم
افزایش مُدبّرانه – برای وقتی که تعداد بیکاران زیاد شد
خواهش کاسبکارانه – برای وقتی که امّت بدون توجه به نیازهای ما، هِی خواستار ارزانی و کار و این چیزهای مادّی میشوند
جنبش شبانه – کجایی جوانی که یادت بهخیر!!
مالِش خیرخواهانه – فکر نابجا نشود؛ هیچ ربطی به تعامُل با استکبار و اعضای آن ندارد
بُرش هندوانه – خودمان هم از این خندهمان میگیرد! چه چیزهایی به فکرمان میآید!
بُرِش هَردووانه – یک قاچ هندوانه بهعلاوه یک قاچ خربزه مشهدی یا گرمک وَرامین و گرمسار (خدا لعنتت کنه محمود که یاد بویِش گندمآبانهات افتادم)
کشمش نامردانه – که هرکاری میکنیم عَرَقش درنمیآید
خورِش منصفانه – این را میگذاریم برای وقتی که با آقایان اتاق بازرگانی دیدار میکنیم
خَمِش عاشقانه – (هنوز مناسبتش برایمان روشن نشده است)
گشایش خوشبینانه – وقتی در پیاممان قول زندگی خوب این دنیایی میدهیم، ولی خودمان میدانیم داریم خالی میبندیم
افزایش پیگیرانه – برای وقتی که با تجّار و واردکنندگان محترم دیدار داریم
سوزش معصومانه – برای دیدار با خانوادههای تحت پوشش بنیاد شهید و جانبازان
روکش یا پوشش خیرخواهانه – میگذاریم برای ماستمالی دفعهٔ بعد که چند میلیارد ناقابل را برای امر خیر از ایران خارج کردند
آرامش فعالانه – اِهه، اینکه یک جوریهایی بوی اصلاحطلبی میده… استغفرالله… چشم بد دور!
یورش شادمانه – برای دور بعدی چوب چرخانی لباسشخصیها و موتورسوارهای مؤمن به ما
نوازش مخلصانه – برای سربازان گمنام امام زمان، وقتی پشت بعضیها را با شلاق مینوازند بدون اینکه توقعی داشته باشند
پرستش شبانه – دعای واجب هر شب، برای اینکه صبح باز یقهمان را نگیرند که فلانی و فلانی و فلانی و فلانی… را آزاد کنید
فعلاً همین بسمان است. برویم به پرستش شبانهمان برسیم تا ببینیم نمایش روزانهٔ فردامان را چطور سر و سامان دهیم. امان از دست این مردم که هَمَش تن ما را میلرزانند!»
- درباره نویسنده:
- تازهترینها:
In touch with the Iranian cultural diaspora.
Shahrgon is an online magazine for Canada’s Iranian cultural diaspora and Persian-speaking languages.
Shahrgon started working in Vancouver, Canada, in 1992 with the publication “Namai Iran” and then in the evolution of “Ayandeh” and “Shahrvand-E Vancouver,” it transformed into Shahrgon.
Shahrgon; The magazine of the Iranian cultural diaspora;
شهرگان مجلهی دیاسپورای ایران فرهنگی در ونکوور کانادا از سال ۱۹۹۲ با نشریهی «نمای ایران» آغاز بهکار کرده و سپس در فرگشتی از «آینده» و «شهروند ونکوور» به شهرگان فراروئید